حجتالاسلام و المسلمين محسن غرويان، عضو هيئت علمی مدرسه عالی امام خمينی(ره) در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) در مورد شخصيت علمی آيتلله جعفر سبحانی و سبك تفسيری ايشان به مقايسهای بين سبك تفسيری ايشان و با آيتالله جوادی آملی پرداخت و گفت: سبك تفسيری آيتالله جوادی آملی مانند سبك علامه طباطبايی، قرآن به قرآن و عقلی است؛ لذا آيتالله جوادی آملی در تفسير، تحت تأثير رويه علامه طباطبايی هست و مكرر از خود آيتالله جوادی شنيدهام كه گفتهاند كه اگر امروز كسی بخواهد تفسير قرآن بگويد، بايد بر سر سفره تفسير الميزان بنشيند و اين نشان از تحت تأثير بودن زياد آيتالله جوادی آملی از تفسير علامه طباطبايی است، ولی آيتالله سبحانی، مانند علامه طباطبايی و آيتالله جوادی آملی به جنبه عقلی مباحث نمیپردازد و در سبك تفسيری خود مستقل است، و اين وجه تمايز تفسير آيتالله جوادی آملی با آيت سبحانی است.
حجتالاسلام غرويان در پاسخ به اين سؤال كه آيا صحيح است كه جنبه كلامی آيتالله سبحانی بر جنبه فقهی ايشان تأثيرگذار است؟ تصريح كرد: در ذهنيت، ساختار و هندسه معرفتی يك فقيه، همه معلوماتش تأثيرگذار است، به عبارت ديگر نمیتوان گفت كه برخی از علوم و آگاهیهای يك فقيه، بر جنبه فقهیاش تأثيرگذار نباشد، به هر حال وقتی كه شاكلهای معرفتی برای يك فقيه سازمان میيابد، همه اضلاع آن شكل معرفتی، مؤثر در هندسه معرفتی آن فرد است، ولی ميزان تأثيرگذاریاش در استنباط متفاوت است.
مؤلف كتاب «فلسفه اخلاق اسلامی»، آيتالله سبحانی را تنها يك متكلم فقيه ندانست و او را يك فيلسوف معرفی كرد و افزود: آيتالله سبحانی يك فيلسوف برجسته و دارای اثری مجزا در اين باب هستند و در مورد اصالت وجود ملاصدرا تأليفهای چاپ شدهای دارند و همانطور كه گفتم، آيتالله سبحانی شخصيتی ذوفنون است.
مدرس «كافيةالاصول» حوزه علميه قم در مورد مرجعيت آيتالله سبحانی و ويژگیهای يك مرجع تقليد در عصر حاضر گفت: به نظر من، در عصر كنونی مرجع تقليد بايد مانند آيتالله سبحانی ذوفنون باشد؛ يعنی مرجع تقليد بايد دارای جامعيت باشد و ملاك خودم در تشخيص اعلميت فقها، جامعيت آنهاست؛ يعنی هركسی از مجتهدان كه معدل علومش بالاتر باشد، آن فرد اعلم است.
مدرس سابق مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) در مورد بزرگانی كه فقط در فقه صاحبنظر هستند، گفت: ممكن است فقيه و مجتهدی را پيدا كنيد كه 50 سال زكات و خمس، درس میدهد، ولی اين دليل بر اعلميت وی نيست، بلكه بايد اعلميت مجتهدان را از راه معدلگيری در علوم يافت كنيم؛ يعنی آن فقيه و مجتهدی كه جامعيت بيشتری در علوم داشته باشد، آن شخص اعلم است، و آيتالله سبحانی هم واقعا جامعيتشان در علوم مختلف، بسيار بالاست.
حجتالاسلام غرويان در مورد معرفتشناسی كه آيتالله سبحانی در اين علم هم دارای اثر منحصر به فرد و مجزايی هستند، اظهار كرد: معرفتشناسی اولا و بالذات در غرب به صورت منسجم و آن هم از زمان «كانت» مطرح شد و بعد به شرق انتقال يافت و در جامعه ايران هم مباحثش به تدريج وارد شد.
مدرس فلسفه حوزه علميه قم، روند توجه به مسئله «معرفت» در غرب را چنين بيان كرد: «كانت» به عنوان اولين كسی كه بحث معرفتشناسی را مطرح كرد، گفته است كه اولين بحث فلسفه بايد مسئله «معرفت» باشد، تا ببينيم كه آيا میتوان به شناخت يقينی دست پيدا كرد يا نه؟ چرا كه فلسفه كه راجع به «هستی» صحبت میكند، بايد قبل از آن، مسئله «شناخت» را بررسی كند؛ يعنی بررسی شود كه پايههای «شناخت» چيست؟
مدرس «اسفار» حوزه علميه قم در مورد نظر آيتالله مصباح درباره «شناختشناسی» گفت: در خاطر دارم زمانی كه در درسهای فلسفه و معرفتشناسی آيتالله مصباح شركت میكرديم، ايشان میگفت كه به نظر من كانت نظر خوبی ارائه كرده است؛ يعنی اولين مسئله فلسفه بايد «شناختشناسی» يا «معرفتشناسی» باشد.
حجتالاسلام غرويان در مورد فكر تأثيرگذار بر افكاركانت اظهار كرد: كانت تحت تأثير «هيوم» بوده است؛ چرا كه هيوم اشكالاتی در مسأله «معرفت» مطرح كرده است، كه باعث شد كانت بگويد: «هيوم مرا از خواب جزم بيدار كرد» و كانت تحث تأثير هيوم كتاب «نقد عقل محض» را مینويسد و هم عقل عملی و هم عقل نظری را در آن بحث میكند.
حجتالاسلام غرويان افزود: معرفتشناسی از كانت شروع شد و به تدريج ماركسيستها هم يك سری مسائل و شبهات را در شناختشناسی مطرح كردند و بعد در ايران هم اولين بار علامه طباطبايی چون با «تقی ارانی»؛ نظريهپرداز مباحث حزب توده و ماترياليسم درگير بود و مبنای ارانی، فلسفه ماترياليسم ديالكتيك بود كه مبتنی بر شناخت حسی و تجربی است؛ لذا مباحث معرفتشناسی را مطرح كردند.
وی در مورد علامه طباطبايی گفت: علامه طباطبايی بحث «ادراكات» را كه سرآغاز معرفتشناسی است، در اصول فلسفه و روش رئاليسم مطرح كرد، و به دنبال علامه طباطبايی و شهيد مطهری، بحث شناختشناسی در ميان شاگردان علامه طباطبايی؛ همچون آيتالله سبحانی و آيتلله مصباح و آيتالله جوادی آملی جدی شد؛ لذا به نظر من، حلقه واسطه در انتقال توجه به معرفتشناسی، علامه طباطبايی است.
وی در مورد اينكه چرا علامه طباطبايی به مسئله «شناخت» و «معرفت» توجه كردند، يادآور شد: يكی از زمينههای طرح مباحث معرفتشناسی، پاسخگويی به شبهات ماركسيستها بود؛ چرا كه ماركسيستها در قبل و اوايل پيروزی انقلاب، اين بحثها را زياد مطرح كرده بودند و خود ما در اين زمينه برای پاسخدهی و رفع شبهات در كلاسها و نشستهای متعددی شركت میكردم، اصول ديالكتيك را مطالعه میكردم و در خاطر دارم كه آيتالله مصباح يزدی در مؤسسه «در راه حق» سلسله درسهای «پاسداری از سنگرهای ايدئولوژيك» را مطرح میكرد كه يك بحث آن «شناختشناسی» بود كه در پاسخ به شبهات كمونيستها تشكيل شده بود كه در آن كلاسها هم شركت میكردم.
اين محقق در ادامه سخنانش افزود: كمونيستها میگفتند كه شناخت، منحصر در شناخت تجربی است و حرفهای پوزيتيويستها و آمپريستها را مطرح میكردند كه شناحت منحصر در شناخت حسی و تجربی است و لذا شناخت عقلی و قلبی را قبول نداشتند؛ لذا با توجه به اين شبهات، بزرگان مبحث، مسأله «شناخت» را در مجامع فكری اسلامی ايران مطرح كردند.
خبرنگار: ابوالفضل عنابستانی