حجتالاسلام هادی زینالعابدینی، مدرس جامعة المصطفی، در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در خصوص واقعیت ماهیت غدیرخم گفت: در نص غدیر بحث ولایت مطرح است که اساسا امامت نیز در آن نهفته شدهاست. پیامبر(ص) در غدیر اولویت خود را به انفس مردم مطرح میکند و میگوید، اولویت من بر نفستان از خود شما برتر است، چنانکه اگر دستوری را صادر کنم، واجب است که اطاعت کنید. این مطلب چیزی جز ولایت سیاسی نیست.
وی در ادامه با اشاره به این مطلب که اولا و بالذات در غدیر تفکیکی بین امامت و خلافت وجود نداشت و این یک اشتباه برداشتی است، گفت: بعدها که خلافت بهدست عدهای دیگر افتاد، خلافت از امامت جدا شد، ولی در اصل بین این دو تفکیک و انفصالی وجود ندارد و نمیتوان آنها را از همدیگر جدا کرد. آنجا که خلافت با قهر و غلبه از امامت جدا شد، ولایت صاحب دو بعد؛ بعد نصب الهی و بعد سیاسی و ظاهری شد.
لزوم وجود حاکم
سردبیر اتاق عربی مجمع جهانی اهلبیت(ع) تصریح کرد: امام علی(ع) در جایی میفرماید برای هرقومی، حاکمی لازم است که یا عادل است یا جائر. به قول آیتالله جوادیآملی کسی که حکومت حاکم عادل را قبول نکند، مجبور میشود به حاکم جائر ظالم پناه ببرد. از این مباحث میتوان فهمید که رسولالله(ص) در روز غدیر خم برای امت حاکمی تعیین کردهاست که در عین حال امام به معنای پیشوا است.
وی با تبیین این نکته که وزارت در امور اجرایی است، گفت: رسول اکرم(ص) در روز یومالدار، خویشان خود را جمع کرد و از آنها پرسید، چه کسی حاضر است که بعد از من وصی، جانشین و وزیر من باشد و کسی جز علیبنابیطالب داوطلب نشد. اینها نشاندهنده خلافت سیاسی امام علی(ع) است. ایشان به دفعات علی(ع) را به عنوان وزیر و وصی معرفی کرد و لذا امور اجرایی و ستادی نبیاکرم(ص) نیز بر عهده ایشان بود.
عدم انفکاک ولایت ایمانی از ولایت سیاسی
مدیر گروه مطالعه و برنامهریزی شورای عالی حوزههای علمیه با بیان اینکه امکان اینکه کسی امام باشد و خلافت نداشته باشد، وجود ندارد، گفت: پیامبر صراحتا فرمودند که هرکس من بر او ولی هستم و ولایت دارم، از این پس علی بر او ولایت دارد و از آنجا که ولایت پیامبر(ص) تکبعدی نبودهاست، میتوان چنین استنتاج کرد که این ولایتی که به حضرت علی(ع) منتقل شدهاست، نمیتواند ولایت صرف ایمانی باشد.
وی با اشاره به این قاعده که ثبوت شیء نفی ماعدا نمیکند، گفت: مهم است که بدانیم اثبات امام بودن حضرت علی(ع) نفی خلافت ایشان نیست و چون بعد از آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ؛ اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ کن»(مائده/67) آیهای برای انتصاب خلافت حضرت علی نیامده، نمیتوان گفت که آیه مذکور صرفا اشاره به ولایت ایمانی است و ولایت سیاسی را شامل نمیشود.
وی با بیان اینکه هرچند علی(ع) به جهت اینکه امام و معصوم است، میبایست خلافت و حکومت وی نیز پذیرفتهشود، گفت: رسولالله(ص) اولویت نفسی مردم را به علی(ع) داد، با این وجود حتی رأی ایشان نه به عنوان فصلالخطاب، بلکه به عنوان یک نفر هم دیدهنشد و بالاتر از آن نهتنها در شورای سقیفه بنیساعده از ایشان به عنوان امام و پیشوای دینی مشورت نخواستند که با زور شمشیر هم از ایشان بیعت گرفتند.
حجتالاسلام زینالعابدینی گفت: اگر بحث امامت دینی را بپذیریم، سؤالی که مطرح میشود این است که در نهایت امام باید از خلیفه اطاعت کند یا خلیفه بایستی مطیع امام باشد؟ یکی باید حاکم بر دیگری باشد و منطقا خلیفه باید مطیع کسی که حکم خدا را در زمین اجرا می کند؛ باشد و در نهایت امر خلیفه در طول امام و نه در عرض وی قرار میگیرد.
خلافت در نگاه امام علی(ع)
وی افزود: در نظر امام علی(ع) خلافت بالمرة مذموم نیست و خلافتی قبیح است که یادآور سلطان باشد. حکایت خلافت برای ایشان مثال دنیاست که اگر وسیلهای برای آخرت باشد و بسیار پسندیده است، ولی اگر به آن خیره بشوی و بهخاطر حب دنیا از آن استقبال کنی، دچار خسران شدهای. ایشان خود را شایسته خلافت میدانستند و در تبیین این ادعا در خطبه شقشقیه گفت، رسولالله(ص) هزار درب حکمت بر من آموخت که از هرکدام هزار درب دیگر گشوده میشود و کسی حکیم تر از من و طالبتر از من بر اصلاح امت نیست.
این استاد سطح عالی حوزه در خاتمه درباره تساهل رفتاری حضرت امیر(ع) با خلفا گفت: امیرالمومنین(ع) در این مدت محنت شدیدی را تحمل کردند تا چندپارگی و نفاق بین مردم و امت اسلامی ایجاد نشود. ایشان منتظر لحظهای بودند که خود مردم بیدار شوند و ایشان را مطلق قبول کردند. ایشان در خطبههایشان بیدارگریهایی هم انجام میدادند و لیکن رویکرد ایشان حفظ امنیت و یکپارچگی امت اسلامی بود.