کد خبر: 2480220
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۳۹۱ - ۲۰:۲۸

دست‌يابی به مقامات معنوی نيازمند رسيدن به مقام عبوديت است

گروه حوزه‌های علميه: در تشهد نماز می‌گوييم «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ»؛ اول شهادت می‌دهيم كه پيامبر(ص) عبد بود و بعد از اينكه عبد بودند رسول شدند؛ بنابراين هيچ كس بدون عبوديت به هيج جا نمی‌رسد، پيامبر(ص) با رسيدن به اين مقام به عروج جسمانی و روحانی دست يافتند.

آيت‌الله مبشر كاشانی، مدرس عالی حوزه در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) بيان كرد: خداوند در سوره اسراء(بنی اسرائيل) می‌فرمايد: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»آيه شريفه به انضمام رواياتی كه در ذيل آيه، در تفسير آيه و در تاويل آيه برای حقيقت معراج بيان شده است اشاره به اين دارد كه اولا راه عروج جسمانی برای حضرت عيسی (ع) در آيات ديگر بيان شده، اصل عروج جسمانی برای انسان كامل امری شدنی و امكان وقوعش برای انسان كامل در آيات بيان شده است.
حضرت آيت الله مبشر كاشانی در پاسخ به اين سوال كه چرا پيامبر اكرم(ص) از كعبه عروج پيدا نكردند كه محاذی عرش است و از مسجد الاقصی به معراج رفتند ؟ گفت: برای اينكه ايشان از مكانی عروج پيدا كردند كه حضرت عيسی(ع) عروج پيدا كردند، برای خدا و حضرت پيامبر(ص) كه فرقی نمی‌كند حتی اگر از خانه يا از كعبه عروج می‌كرد و اينكه از مسجد الاقصی عروج می‌فرمايند اشاره به اين است كه ما همان راه عروج را می‌رويم كه عيسی رفت منتهی چون يك مقدمه طی الارضی داشته عروج بيشتر می‌شود؛ مثل هواپيما كه هرچه حركتش در باند بيشتر باشد با سرعت بيشتری می‌تواند برود هواپيماها كه يك باندی دارد آن قسمت باند كه بخواهد عروج كند از بيت الحرام به مسجد الاقصی می‌آيد ، از آنجا شروع می‌شود فلذا حضرت عيسی(ع) به آسمان چهارم رفت و پيامبراكرم(ص) تا عرش رفت.
آيت‌الله مبشر كاشانی در پاسخ به اين سوال كه چرا پيامبر اكرم(ص) عروج جسمانی كردند و عروج روحانی نكردند گفت: رتبه عروج روحانی پايين‌تر از عروج جسمانی است زيرا عروج جسمانی سخت است و يك جسم لطيف‌تر هم می‌خواهد، الان خيلی‌ها در عالم رويا مثلا به آسمان‌ها می‌روند پس آن فرد هم با پيامبر فرقی نمی‌كند؟! يا مثلا بعضی افراد در عالم مكاشفه، در مكاشفه جسمش است قالب روحيش متصل می‌شود به ملكوت اعلی و عروج قالب مثالی دارد، در مكاشفه عالم مثالی در بدنش است پرده می‌رود كنار می‌بيند؛ اما يك بعد برتر است كه انسان خارج می‌شود از بدنش و بدنش به معراج می‌رود بر حسب ظاهر نشسته يا خوابيده است مردم خيال می‌كنند خواب است اما او تخليه كرده، تخليه يعنی او قالب جسمانی خالی كرده و رفته است، اوليای خدا از اين معراج‌ها داشته‌اند نه به عالم آسمان‌ها بلكه حداقل به برزخ بروند و برگردند، اگر جسمانی نبود پس بعضی از عرفا هم می‌گفتند ما هم كه يك معراج تخليه‌ای يا معراج مكاشفه‌ای يا روحانی داشته‌ايم و اينكه معراج جسمانی مهم است بدين دليل است كه برای كسی راه ندارد و فقط در انبيا در حضرت عيسی (ع) بوده كه ايشان هم تا آسمان چهارم رفت.
وی در پاسخ به اين سوال كه مگر خداوند تبارك و تعالی مكان خاصی دارند كه پيامبر(ص) از اينجا رفتند به آن مكان گفت: در بحث‌های جهان‌شناسی دانشمندانی كه علم نجوم را دنبال می‌كنند، می‌گويند اين جهان دارای سيارات و منظومه شمسی است و اين منظومه ما درون كهكشانی قرار دارد كه آن كهكشان ميلياردها منظومه شمسی در خودش دارد و ما در يكی از اين منظومه‌ها هستيم كه بسياری از اين منظومه‌ها در يك كهكشان است در حالی كه ما ميليون‌ها كهكشان هم داريم و همه آنچه علم نجوم به آن رسيده است حاكی از اين است كه تمام اينها مربوط به آسمان اول است يعنی به آسمان دوم كسی راه پيدا نكرده است؛ چون آسمان دوم محتاج عروج است.
اين مدرس عالی حوزه در ادامه افزود: آسمان دوم در حيث باطن در همين آسمان است يعنی اين طور نيست كه ما از اين آسمان برويم بيرون و هزاران كيلومتر برويم تا برسيم به آسمان دوم نه اين شكلی نيست باطن و ملكوت اين آسمان با آن گستردگی كه دارد، آسمان ديگری است كه آن آسمان بر اين آسمان حكومت می‌كند؛ آن آسمان (آسمان دوم) بر اين آسمان (آسمان اول) احاطه دارد به خاطر اينكه لطيف‌تر است يعنی آسمان دوم نسبت به آسمان اول الطف است و لذا چون الطف است پس محيط است باز آسمان سوم نسبت به آسمان دوم محيط است چون الطف است و همانطور تا می‌آيد و به كرسی می‌رسد، كرسی حقيقتی است، يك جهان لايتنهايی وسيعی است كه در روايت از امام صادق (ع) سوال می‌كنند می‌فرمايد: هفت آسمان در مقابل كرسی (هفت آسمان نه يك آسمان كه هزاران كهكشان و هر كهكشان هزاران منظومه در آن هست) مثل يك انگشتری است كه در يك بيابان افتاده باشد يا مثل يك دانه سنگ ريزی‌ای كه در بيابان پر است از سنگ ريزه يعنی هفت آسمان در برابر كرسی آنقدر كوچك است.
آيت‌الله مبشر كاشانی تصريح كرد: اگر انسان بخواهد در عظمت آسمان‌ها فكر كند همين آسمان اول با اينكه آسمان ادنی است دنيا، دنيا يعنی پايين يعنی پست، نا چيز، اين دنيای ناچيز ما آسمان ناچيز ما كه ميليون‌ها كهكشان دارد و هر كهكشان‌ای ميليون‌ها منظومه دارد و همه هم دارند به سوی او حركت می‌كنند يعنی به سوی يك مبدا در حركتند اين قانون «انا لله و انا اليه راجعون» راجع به همه كهكشان‌ها هم هست اما كهكشان‌ها از جايی به جای ديگر حركت می‌كنند اين حركت به سوی چيست بحثش جداست ولی در آسمان دنی و دنيای پايين و آسمان از يك جهتی پايين و از يك جهتی پست است؛ يعنی به نسبت آن آسمان بالا پست است و رتبه‌اش پايين‌تر است و به خاطر اينكه آن لطافتی كه آسمان دوم دارد اين ندارد (چون آن آسمان دوم الطف است به نسبت آسمان اول كه دنيای ما باشد) حكومت دارد، احاطه دارد آسمان دوم محيط بر آسمان اول است و همين طور آسمان دوم بر سوم يعنی آسمان دوم به نسبت به آسمان سوم دنيا محسوب می‌شود و آسمان سوم نسبت به آسمان چهارم دنيا محسوب می‌شود در حالی كه خودش خيلی لطافت دارد اما بحث تلطيف و لطافت‌های جسمانی همانطور ادامه پيدا می‌كند تا می‌خواهيم به كرسی برسد كرسی حقيقت محيط بر هفت آسمان است كه امام فرمود هفت آسمان در برابر كرسی مثل انگشتری كه در بيابان يا سنگ ريزه‌ای كه در بيابان گم شود اينقدر در مقابل كرسی كوچك است و بعد می‌فرمايد كه كرسی در مقابل عرش در مقابل يكی از سرادقات عرش (عرش سرادقی دارد كه يكی از سرادقاتش سرادق العظمه يكی از سرادقاتش سرادق العزه است) هر سرادقی كه دارد اينها محل ظهور و بروز و تجلی تام اسماء الله است؛ اين است كه انسانی كه عروج كرده پيامبر ما رفته به مبدا العظمه رسيده كه آن مبدا العظمه و مبدا القدره و مبدا العزه و مبدا الكبريايی يعنی تجليات جميع اسماء است آنجا می‌خواهد آن آيات كه مربوط به خود خداست، تجليات حضرت حق را در سرادق عرش ببيند.
وی در ادامه افزود: ما يكی از نكاتی كه در بحث تشهد نماز داريم اين است كه «اشهد ان محمد عبده و رسوله» اول شهادت می‌دهيم كه پيامبر(ص) عبد بود بعد از اينكه عبد بود رسول شد، عبدها رسول می‌شوند عبدها نبی می‌شوند عبد حضرت خضر می‌شود؛ پس بنابراين اگر بحث عبوديت نباشد هيچ كس بدون عبوديت به هيج جا نمی‌رسد اينكه فلان شخص در ارتباط با ائمه(ع) دچار غلو می‌شود، به خاطر اين است كه شخص به قول معروف نه خدا را شناخته نه ولی خدا را هيچ كدام نشناخته است.
آيت‌الله مبشر كاشانی اظهار كرد: اين آيه شريفه دليل بر جسمانی بودن معراج دارد اگر در آيه شريفه بود «سبحان الذی اسرا به يا سبحان الذی اسرا بروح عبده» اما می‌فرمايد عبده خود عبد را برد كه معلوم می‌شود معراج جسمانی بوده اين يكی از امور مهم و آياتی ايست كه واقعا پيامبر(ص) را در راس انبيا قرار می‌دهد از آن طرف گفتيم مهمترين پيامبران كه حضرت عيسی(ع) باشد در بين پيامبران اولوالعزم كه آنها بينشان مراتب دارند؛ هر پيامبر اولو العزم دارای ويژگی‌های خاصی بوده است موسی كليم الله آنقدر آيات قرآن راجع به موسی است برای اينكه مقام تكليم داشته و خدای تبارك و تعالی مستقيم با حضرت موسی(ع) حرف می‌زد و تكلم می‌كرد واسطه‌ای نبوده بين او و خدا كه حضرت موسی (ع) عظمت دارد.
اين مدرس عالی حوزه در ادامه گفت: بعد حضرت عيسی(ع) مقام پيدا می‌كند كه اول در تكوينش تصريح آيات قران است كه با غذاهای بهشتی بدنش تكون پيدا كرده ساختار جسمانی‌اش يك ساختار ماوراء الطبيعی بوده است حتی خود شخصيت حضرت مريم (س(، ساختار جسمانی حضرت مريم با آن غذاهای بهشتی متحول می‌شود «كُلَّمادَخَلَ عَلَیْها زَكَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» يعنی اين استمرار داشته هميشه اين طوری بوده است نه اينكه يك زمانی امروز اين غذا باشد، فردا نباشد پس هميشه غذای او از رزق من عند الله بوده است پس نتيجه می‌گيريم جسم مبارك حضرت مريم با آن غذاها آنقدر لطيف می‌شود و همانطور فرزندش كه بر حسب ظاهر می‌خواهند ذبح كنند نمی‌توانند شخص مشابهه‌ای را پيدا می كنند خيال می‌كنند او هست ولی خود حضرت با جسم مباركش به معراج می‌رود و آنقدر اين جسم رشد معنوی داشته كه حيات هميشگی دارد؛ مثل حضرت خضر(ع) كه از آب حيات استفاده كرد حضرت عيسی(ع) هم از آب حيات استفاده كرد.
وی با اشاره به عروج حضرت عيسی(ع) به آسمان چهارم بيان كرد: اگر كسی قدرت عروج پيدا كند قدرت نزول هم می‌تواند داشته باشد و باز مكرر باشد، قدرت صعود داشته باشد و قدرت نزول داشته باشد اگر كسی برود و برگردد كار مشكل می‌شود يعنی بايد قدرت بيشتری داشته باشد پيامبر(ص) طبق بعضی روايات ۲۵ مرتبه و بعضی روايات بيشتر معراج می‌رفت و بر می‌گشت نه اينكه فقط يك مرتبه برود و لذا عظمت پيامبر(ص) و برتری ايشان معلوم می‌شود.
آيت‌الله مبشر كاشانی در پايان افزود: همين جهان مادی ما مكان خودش را دارد و گسترده است، باطنی دارد كه آسمان دوم است و آن آسمان دوم محيط است بر آسمان اول نه اينكه آسمان دوم جای كوچكی باشد كه بگوييم به اندازه اينكه يك بدن قرار بگيرد نه خيلی وسيع است و وسعتش از جهان مادی ما خيلی بيشتر است؛ پيامبر(ص) آن آسمان دوم را و هر آنچه در آسمان دوم است همه را ديد بعد رفت به آسمان سوم و هر آنچه در آسمان سوم است همه را ديد بعد رفت به آسمان چهارم حضرت عيسی(ع) را ديد، حضرت عيسی(ع) را ديد چون حضرت عيسی(ع) با جسم مباركش آنجا هست و بقيه انبياء با روح مباركشان آنجا هستند بعضی می‌گويند كه ارواح طيبه و نورانی انبياء چون روح است در آسمان هفتم است؛ به هر حال پيامبر اكرم(ص) روح مبارك و جسمشان هر دو آنجا رفته است و چون با جسم مبارك رفته پس بر ساير پيامبران برتری دارند.
captcha