به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، نظریات مختلفی درباره تأثیر وسایل ارتباط جمعی بر تربیت فرزندان وجود دارد؛ یکی از آنها «نظریه کاشت» است. این نظریه یکی از شکلهای اثر رسانه در سطح شناختی است. نظریه کاشت به این موضوع پرداخته است که قرار گرفتن در معرض رسانهها، تا چه حد میتواند به باورها و تلقی عموم از واقعیت خارجی، شکل دهد.
«جرج گربنر» بنیانگذار تئوری کاشت، عقیده دارد که تلویزیون به لحاظ عمق و نفوذ قابل ملاحظهاش، نیروی فرهنگی قدرتمندی است. نظریه کاشت بر آثار تدریجی و درازمدت رسانهها -بهویژه تلویزیون- بر شکلگیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف و مفهومسازی آنان از واقعیت اجتماعی تأکید میکند.
پویا، کارشناس پژوهش در ارتباطات، درباره اینکه نظریه کاشت ارتباطات درباره فرزندان در چه سنینی صدق میکند، گفت: فرزندان تا سنین پایین قدرت درک این مباحث را ندارند. در حقیقت حافظه در سنین کودکی ضبط نمیکند.
وی در ادامه گفت: نقشهایی که در سنین طفولیت از طرف رسانهها به فرزندان منعکس میشود بدون تأمل و گزینش است ولی در سنین نوجوانی با دقت بیشتری انجام میشود.
وی در این زمینه نقش تلویزیون را از دیگر وسایل ارتباط جمعی بیشتر دانست و افزود: بیشتر فرزندان ما در معرض دیدن هستند و تأثیرگذاری تلویزیون نسبت به رسانههای دیگر، در جنبههای صوتی و تصویری بیشتر است. هر چه سن کودکان به بلوغ فکری و جسمی نزدیکتر شود تأثیرپذیری آنها بیشتر خواهد شد.
پویا در پاسخ به این سؤال که کدامیک از نقشهایی که فرزندان را درگیر خود میکند، اثرات مخربتری بر روح و روان آنها دارد، گفت: بخشی از اطلاعات دریافتی غیرضروری هستند و بخشی مفید، اگر نقشهایی که رسانه ارائه میدهد عاطفی و غریزی باشد مخاطرات و کنجکاوی بیشتری را برای نوجوانان درپی خواهد داشت.
وی در پایان گفت: نوجوان به طور طبیعی آثار این پیامها را در خود احساس میکند. قدرت تحلیل نوجوان به اندازهای نیست که از خود بپرسد این موضوع من هست یا خیر.
ریحانه آذری