مساجد، بازاری از بازارهای آخرت است. پذیرایی آن، آمرزش و هدیه آن بهشت است (طوسی، ١٤١٤ق، ص:١٣٩)، در آن، مردانی هستند که دوست میدارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد، (توبه/١٠٨) مومنانی که در مسجد سعی بر خودسازی خود و دیگران دارند. اهل مسجد با کودکان برخوردی مناسب دارند و بهترین نوع رفتار را برای مسجدی شدن کودکان از خود نشان میدهند.
مناسبترین رفتارها با کودکان در مسجد/ چشم پوشی از خطای کودکان
خالق مهربانیها به ما آموخته است تا پوشاننده خطا باشیم و خود او بهترین خطاپوش و چشم پوش است، در قرآن کریم میفرماید: «وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا اللّهُ (آل عمران/ ١٣٥)، لاکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ (آل عمران/ ١٩٥) ، نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (حجر/ ٤٩) و ... »
چه زیباست که اگر در مسجد خطا یا اشتباهی از کودکان سر زند، با دید مهربانی و تغافل و اغماض با آن برخورد کنیم و آن برخورد را به بهترین نحو به سویی که نه او آزرده شود و نه دیگران، به سوی دلخواه هدایت کنیم. امیر مومنان علی علیه السلام در این رابطه فرمودهاند: در برخورد با دیگران با مسامحه باشید تا بهرهمند شوید (غررالحکم/ ص ٤٤٥).
عدم سختگیری در برخورد با کودکان/ به سیره حضرت رسول(ص) عمل کنیم
اهالی مسجد باید محیطی را برای کودک فراهم سازند تا او در آن احساس آرامش کند و از اعمالی که موجب خستگی و دلزدگی او میشود، پرهیز کنند. یکی از عواملی که سبب دور شدن کودکان از مسجد میشود، سختگیریهای بیجای عدهای از نمازگزاران است. در حالی که وقتی به سیره نبوی و حضرات معصومین علیهم السلام مینگیریم، در مییابیم که این سختگیریها هیچ گاه از معصومین سر نزده است؛ بلکه با صبر و تحمل بسیار به هر نحو قصد داشتند تا کودک از این خانه مهربانیها دور نشود و خاطرات کودکیاش همراه با مسجد نقش بندد. داستان شنیدن گریه کودک در نماز جماعت پیامبر یا کودکی بر دوش پیامبر هنگام نماز، نمونههایی نمایان از آسانگیریهای پیامبر اکرم بر کودکان در هنگام نماز و در مسجد است.
در همین زمینه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداى رحمت کند کسى را که در نیکى و نیکوکارى به فرزند خویش کمک کند، به طوری که آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول کند و آنچه انجام آن براى کودک سنگین و طاقتفرسا است از او نخواهد و به او ستم نکند و با او رفتارش خشونت آمیز نباشد (کلینی، ١٤٢٩ق، ج١١، ص:٤٥٠).
در سیره معصومین میبینیم که نسبت به عبادات کودکان غیر بالغ سختگیری نمیکردند و تا قبل از بلوغ به حد طاقتشان آنان را تمرین میدادند و و این رفتار اولیای دین الگویی همیشگی برای بشر است. امام صادق (ع) فرمود: ما کودکانمان را برای اینکه سختی نکشند به جمع خواندن نمازها امر میکنیم. (کلینی،١٤٢٩ق، ج١١،ص:٤٤٤).
بازی و شیطنت طینت کودک است، بگذارید پادشاهی کنند
طینت کودک به بازی و شیطنت آمیخته است و حرجی هم بر او نیست تا به اقتضای بازی و شادمانی بپردازد. مؤید این کلام روایاتی است که امر میکند تا کودکان را تا هفت سالگی رها کنید که دوران پادشاهی آنان است (کلینی، ١٤٢٩ق، ج١١، ص:٤٤٢و ٤٤١)، بنابراین نهی از حضور کودکان در مسجد تنها مختص به کودکانی است که طهارت را رعایت نمیکنند و نیز پیامبر اکرم درباره بازی کودکان در مسجد میفرماید آنان میتوانند در مسجد بازی کنند، اما تا جایی که موجب آزردگی دیگران نشوند.
«یعلی عامری» میگوید از محضر پیامبر (ص) خارج شدم تا در مجلسی که دعوت داشتم، شرکت کنم. در مقابل منزل، حسین (ع) را دیدم که با کودکان مشغول بازی است. سپس رسول خدا (ص) با اصحاب خود از منزل خارج شدند. وقتی ایشان حسین علیه السلام را دید، دستهای خود را باز کرد و به طرف فرزند رفت تا او را در آغوش بگیرد. کودک، خنده کنان این طرف و آن طرف میگریخت. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در حالی که خندان از پی او بود، او را گرفت. دستی زیر چانه کودک و دست دیگر پشت گردن او گذارد، لب بر لبش نهاد و او را بوسید و فرمود: حسین از من است و من از اویم. (إبن قولویه، ١٣٥٦ش، ص:٥٣).
در حدیثی نقل شده که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله عبداللَّه و عبیداللَّه و کُثَیّر یا قثم فرزندان عباس عموی خود را در حالی که بازی میکرد فرا خواند، آنگاه آن حضرت فرمود هر کس زودتر نزد من آید، پاداش او چنین و چنان است. کودکان به صورت مسابقه به سوی آن حضرت میدویدند. رسول خدا آنان را در آغوش میگرفت و میبوسید!! (إبن اثیر، ١٤٠٩ق، ج٤، ص:١٦٠) .
امام صادق(ع) نیز فرموده است روزی امام حسین علیه السلام در دامن پیامبرصلی الله علیه وآله بود. آن حضرت با وی بازی میکرد و میخندید. عایشه گفت: ای رسول خدا!، چقدر با این کودک بازی میکنی؟! رسول خدا فرمود: وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم، در حالی که او میوه دل و نور چشم من است؟! (إبن قولویه، ١٣٥٦ش، ص:٥٣).
امام حسین بر پشت پیامبر(ص) سوار میشدند میگفتند هی هی!
پیامبر اکرم فرمود: هر کس کودکی داشته باشد باید با وی کودکانه رفتار نماید. ابن ابی نجیح گوید امام حسن(ع) و امام حسین بر پشت پیامبر سوار میشدند میگفتند هی هی! و پیامبر میفرمود: نیکوشتری است شتر شما (إبن شهر آشوب، ١٣٧٩ق، ج٢،ص:٣٨٧).
سمعانى از عمر بن الخطاب روایت میکند که گفت روزی حسنین را بر آغوش پیغمبر اعظم اسلام دیدم و به ایشان گفتم: اسب شما خوب اسبى است!! پیامبر اکرم فرمود: ایشان هم خوب سوارانى هستند.
(همان) ابن حماد از پدرش نقل میکند که گفت پیامبر خدا براى حسنین زانو به زمین زد و ایشان را بر عکس یک دیگر بر پشت مبارک خویشتن سوار کرد و فرمود شتر شما خوب شترى است! (همان)
کودکانی که پیامبرشان را به چند گردو فروختند!
توجه پیامبر و بازی با کودکان فقط به امام حسن و امام حسین اختصاص نداشت؛ بلکه او با کودکان دیگر نیز اینگونه بود. گویند روزی پیامبر برای اقامه نماز عازم مسجد بود. در راه همین که کودکان پیامبر را دیدند به سوی او دویدند و برگرد او حلقه زدند و هر یک صدا میزدند یا رسول الله «کن جملی» شتر ما باش تا بر دوش تو سوار شویم. کودکان که گویا رفتار پیامبر با حسنین را دیده بودند، انتظار داشتند که پیامبر به درخواست آنان نیز پاسخ مثبت بدهد. حضرت هم انتظار آنان را برآورده کرده و با آنان همبازی شدند.
برای من تنگ شدن وقت نماز بهتر از تنگ شدن دل کودکان است
در حالی نمازگران در مسجد منتظر رسول خدا بودند، بلال نزد پیامبر رفت و عرض کرد یا رسول الله مردم منتظرند؛ در این حین رسول خدا فرمودند ای بلال! برای من تنگ شدن وقت نماز بهتر از تنگ شدن دل کودکان است. سپس فرمود به منزل برو و اگر چیزی هست برای کودکان بیاور. بلال روانه منزل شد و به جستجو پرداخت.
تعدادی گردو یافت و آنها را نزد پیامبر برد. پیامبر نیز گردوها را در دست گرفت و خطاب به کودکان فرمود: «اتبیعون جملکم بهده الجوزات» آیا شتر خود را در عوض این گردوها میفروشید؟ کودکان به این معامله رضایت دادند و با خوشحالی پیامبر را رها کردند و پیامبر راهی مسجد شد و فرمود: خدا رحمت کند برادرم یوسف را که او را به چند درهم فروختند و مرا به چند گردو... (عوفی، ١٣٨٦ش، ج١،ص:٣٠).
نوشته سیدمهدی بهشتی
کتابنامه:
١. إبن بابویه، محمد بن علی: الامالی، تهران، کتابچی، ١٣٧٦ش.
٢. إبن قولویه قمی، جعفر بن محمد(٣٦٧ق): کامل الزیارات، نجف، دارالمرتضویه، ١٣٥٦ش، اول.
٣. إبن اثیر، علی بن محمد(٦٣٠ق): اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، ١٤٠٩ق.
٤. إبن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی(٥٨٨ق): مناقب آل ابی طالب، قم، علامه، ١٣٧٥ق، اول.
٥. تمیمی آمدی، عبدالوهاب(٥٥٠ق): تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات، ١٣٦٦ق، اول.
٦. طبرسی، حسن بن فضل(٥٨٨ق): مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی ،١٤١٢ق.
٧. طوسی، محمد بن الحسن(٤٦٠ق): تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ١٤٠٧ق، چهارم.
٨. طوسی، محمد بن الحسن(٤٦٠ق): الامالی، قم، دارالثقافه، اول.
٩. عوفی، محمد بن محمد(قرن٧): متن انتقادی جوامع الحکایات و لوامع الروایات، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، ١٣٨٦ش.
١٠. کلینی، محمد بن یعقوب(٣٢٩ق): الکافی، قم، دارالحدیث، ١٤٢٩ق، چاپ: اول.
١١. نوری،حسین بن محمد(١٣٢٠ق): مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، ال البیت، ١٤٠٨ق، اول.
١٢. یزدی، سید محمد کاظم: العروه الوثقی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ١٤٠٩.