کد خبر: 2736617
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۴

شهید باغانی؛ قاری قرآن که عمق معارف قرآنی را درک کرد

گروه جهاد و حماسه: شهید ناصرالدین باغانی، بدون شک یکی از بهترین قاریانی بود که عمق معارف قرآن را درک کرده بود و مصداق واقعی عمل به آیات قرآن بود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، شهید ناصرالدین باغانی، در گروه سرود دانش‌آموزی حزب جمهوری اسلامی ایران و زمانی که شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و رهبر معظم انقلاب در آن حضور داشتند، در بخش دانش‌آموزی فعال بود.

این شهید یکی ازدانش‌آموزانی بود که علاقه‌مند بود در گروه سرود شرکت کند. این گروه بعد از شهادت شهید بهشتی فعالتر شد. ناصر در جلسات مختلفی شرکت می‌کرد و چون صدای خوبی داشت، همین جلسات سرود سبب شد تا با جلسات قرآن نیز آشنا شود و از طریق یکی از دوستانش در این گروه، به جلسات قرآن درالتحفیظ راه یابد و با وجود اینکه راهش دور بود، از منطقه غرب تهران در این کلاس‌ها حاضر می‌شد.

صدای خوبی داشت و قرآن را به خوبی می‌خواند و به محض اینکه امام دستور داد به جبهه بروید بلافاصله آماده شد تا به جبهه برود.
حجت‌الاسلام والمسلمین باغانی، پدر شهید از جانبازان هفتم تیرماه است که در مورد تربیت وی نقش مهمی داشته است.

ناصر علاقه‌مند به درس بود و در درسش بسیار موفق بود و دانشگاه امام صادق(ع) قبول شد و در آنجا درس می‌خواند و در آنجا هم تعریف می‌کردند که هم از لحاظ درس، اخلاق و هم تلاوت قرآن دانشجوی بسیار خوبی هست و مصداق واقعی عمل به آیات قرآن بودند.

شهید ناصر باغانی با توجه به سن کمش جزء منظم‌ترین بچه‌ها بود و دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع) بود که به شهادت رسید. بیشتر از سنش می‌فهمید و در خانواده خوبی هم بزرگ شده بود، سجایای اخلاقی و معنوی‌اش بیشتر از سنش بود و بسیار زیبا قرآن می‌خواند.

طی مدت کمی که در جلسات قرآن شرکت می‌کرد، رشد خوبی کرد اما با حضور در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. در این عملیات، به دلیل طولانی شدن آن از ناحیه بازو زخمی شد، اما باز هم عطش حضور در جلسات قرآن را داشت و همچنین وظیفه دیگری بر دوشش سنگینی می‌کرد؛ از این رو با یاران قرآنی خود خداحافظی کرد و با همان بازوی زخمی خود باز به جبهه‌های نبرد شتافت. به طوری که دوستانش در جلسات قرآن فکر نمی‌کردند که دیگر ناصر باغانی را نمی‌بینند؛ چرا که در مرحله دیگری از عملیات کربلای پنج به شهادت نائل آمد.

شهید ناصر باغانی همانند دیگر قاریان رزمنده‌ای که وقتی به جبهه می‌رفتند و نامه می‌نوشتند، نامه‌هایی را برای جلسه و معلم قرآنش می‌فرستاد. که در یکی از این نامه‌ها بعد از آیه « إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ، إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یَحزَنونَ» نوشته است: «از راه دور، از کردستان و منطقه‌ای که بوی خون می‌دهد و شهیدان عزیزی روی خاکش بر زمین افتاده‌اند برای شما برادران عزیز و تمام قاریان قرآن سلام عرض می‌کنم.

انسان وقتی درباره پیروزی‌های رزمندگان اسلام فکر می‌کند می‌بیند که همه پیروزی‌ها به کمک خدا بوده است، بسیجی‌ها در اینجا از قله‌هایی بالا می‌روند که کوهنوردان ورزیده برایشان مشکل است و این نیست مگر با یاری خداوند.

در اینجا وضع چنان که تعریف می‌کنند، نیست و شایعاتی که پخش شده است، مبنی بر اینکه ضد انقلاب در کردستان قوی است و چنین و چنان می‌کنند، نیست و همه بی‌اساس است. دشمن کوردل چنان ترسوست که وقتی نیروهای جندالله را می‌بیند، پا به فرار می‌گذارد.»

شهید باغانی در بخش دیگری از این نامه نوشته است: «چند خواهش از برادران دارم؛ اول اینکه به نماز اهمیت دهند و اول وقت نمازهایشان را بخوانند، چون رزمندگان اسلام برای برپایی نماز می‌جنگند و دیگر اینکه قدر این جلسات قرآن را بدانند و بنده شخصاً در اینحا حسرت یک جلسه از آن جلسات را می‌خورم و جلسات قرآن را خالی نگذارند.»

این شهید در ادامه نامه خود به معلم قرآنش، آقای موسوی توصیه کرده که؛ «آقای موسوی شما که به جلسات و اجتماعات دسترسی دارید به جوان‌ها بگویید که به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک بگویند و جبهه‌ها را خالی نگذارند؛ چرا که اگر چنین کنند روی خون شهدا پا گذاشته‌اند و فردای قیامت مسئول خواهند بود.»

و در آخر نامه نوشته است: «برای سلامتی امام روحی فداه دعا کنند و دعا برای پیروزی رزمندگان اسلام را فراموش نکنند.»
و این شعری است که در پایان نامه‌اش نوشته است: « شب حمله شب میثاق یاران /که می‌بارد گلوله همچو باران؛ بسیجی زیر لب گوید خدایا/نگهداری کن از پیر جماران»

دل‌نوشته‌هایی نیز از این شهید وجود دارد و حتی از این دل‌نوشته‌ها و نامه‌ها کتابچه‌ای بعد از شهادت ایشان منتشر شده است و زمانی که نوشته‌های این شهید را می‌خوانی. نمی‌دانی که واقعاً امام با این بچه‌ها چه کرد که توانستند یک شبه راه صد ساله را رفتند و شاید عارفان به مرحله‌ای که این شهدا رسیده بودند، نرسیدند.

در یکی از نامه‌ها این شهید طوری نامه نوشته که انگار با خداوند معاشقه می‌کند و در یکی از آنها آمده است که؛ «خدایا من اسمم عاشق بود و تو معشوق، چه عاشقی که معشوق به سوی او می‌رود و او ناز می‌کند و چه شب‌ها که در غفلت از تو به خواب رفتم و تو معشوقی بودی که به من ندا می‌دادی و من عاشق بی‌خیال در خواب غفلت فرو رفته بودم.» اینها جمله‌هایی بود که شاید کسی تصور نکند آن را جوانی نوشته که 18، 19 سال بیشتر نداشته است.

امام خمینی(ره) مس وجود این جوانان را مانند کیمیاگری به طلا مبدل کرد و برخی از آنها شهادت اجرشان بود و اینها نباید هم در این دنیا می‌ ماندند و ارزششان این بود که باید وجودشان پر بکشد.

به گفته معلم قرآن این شهید؛ باغانی بدون شک یکی از بهترین قاریانی بود که عمق معارف قرآن را درک کرده بود و قرآن را با معرفت می‌خواند. سواد خوبی هم داشت و منشش به گونه‌ای بود که قرآن را عمیق می‌خواند و در همان سطحی که می‌خواند معلوم بود که این قرائت از عمقی برمی‌خیزد.

captcha