به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، روز دوم همایش ظرفیتشناسی حکمت اسلامی در تحول علوم انسانی با عنوان «جهان انسانی، حکمت اسلامی» امروز، 14 بهمن از ساعت 14 تا 17 در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
ابراهیم دادجو، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و استادیار دانشگاه شهید بهشتی در خصوص این موضوع که فلسفه اسلامی چقدر میتواند علوم انسانی اسلامی را پشتیبانی کند، گفت: برای پاسخگویی به این پرسش ابتدا باید به تحول در علوم انسانی پرداخت. این تحول باید به این منجر شود که ما بتوانیم نیازهای جامعه اسلامی را برطرف کنیم.
مراد از تحول علوم انسانی بازسازی است و نه تاسیس
دادجو ادامه داد: در باب تحول در علوم انسانی بحثهای زیادی مطرح شده است، از جمله برخی مانند دکتر ملکیان مطرح کردهاند که شناخت ما از اسلام و نیز از علوم انسانی ناقص است و ما با این شناختهای ناقص نمیتوانیم علوم انسانی اسلامی داشته باشیم.
استادیار دانشگاه شهید تصریح کرد: در پاسخ به این شبهه باید گفت ما هیچ گاه علم کاملی نخواهیم داشت و دانش هیچ گاه به صورت کامل به بیان امر واقع نخواهد پرداخت. اگر چنین باشد دیگر علم تغییری نخواهد کرد. بحث اینجاست که ما باید با علوم انسانی موجود و ناقص و از طرفی علوم اسلامی ناقص چه کنیم.
وی ادامه داد: مراد از علوم انسانی اسلامی، دانشی است که مانند هر علم دیگری از گزارههای درست و نادرست مخلوط شده است.
دادجو افزود: برخی معتقدند که ما میتوانیم علوم انسانی اسلامی داشته باشیم و مراد ایشان تاسیس علوم انسانی جدید است. معنای دیگر بازسازی علوم انسانی است. عالم تشیع با تاسیس علوم انسانی جدید مخالف است. در واقع هیچ اندیشمند واقعگرایی نمیتواند قائل به تاسیس علوم انسانی دینی جدید باشد. دلیل دینی که برای مخالفت با تاسیس علوم انسانی اسلامی وجود دارد بر اساس علم اصول است.
وی عنوان کرد: در علم اصول گفته میشود که دین و شرع در مستقلات عقلی نمیتواند تاسیسی داشته باشد. برخی از علوم مانند فلسفه، منطق، فلسفه علم و دیگر فلسفههای مضاف نیز عقلی هستند. از این رو ما در این علوم نمیتوانیم علم جدیدی تاسیس کنیم. در خصوص دیگر علوم نیز ما اعتباریاتی را داریم که نمیتوان آنها را حذف کرد. ائمه ما نیز توصیه نکردهاند در مقابل علم موجود علم دیگری تاسیس کنید. ما باید به دنبال تغییر علوم انسانی فعلی باشیم. علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله العظمی جوادی آملی نیز طرفدار این نظریه هستند.
علوم انسانی اسلامی نیازمند داشتن مکتب فکری است
استادیار دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه کل فرآیند تولید دانش با تولید نظریه پیش میرود، گفت: با آموزش دیدگاههای قبلی دانشی تولید نمیشود. باید توجه کرد که تولید نظریه براساس یک مکتب فکری صورت میگیرد. مبانی فکری مکتبی را ایجاد میکند و براساس این مکتب فکری نظریهای در علوم موجود صادر میشود، این نظریهها پس از آزمون و پس دادن جواب است که میتوانند تولید علم کنند. کسی نمیتواند مدعی پیشبرد علم باشد اما فاقد یک مکتب فکری باشد.
وی افزود: هم فکر دینی و هم فکر غیردینی میتواند مکتبساز باشد و در تاریخ اسلام ابن سینا، ملاصدرا و ابن هیثم مکاتبی فکری ایجاد کردهاند. مکتب فکری برای اینکه بتواند به تولید نظریه برسد باید واقعگرا و عقلگرا باشد. مبانی اسلامی منبعث از کتاب، سنت و عقل است و در این میان این عقل است که میتواند نقش کلیدی در تولید مکتب فکری داشته باشد. این به آن خاطر است که فهم از دین وابسته به عقل است. ما در اصول فقه مظفر میخوانیم که عقل بالذات حجت است و این عقل است که برداشتی از نبوت و معاد را به ما میدهد و به لحاظ معرفتی مقدم بر کتاب و سنت است.
این استادیار دانشگاه تصریح کرد: مکتب فکری از طریق برقراری نسبت و داد و ستد میان دین و عقل انجام میشود. این نسبت اما نه در دین و علم که در حوزه فلسفه دین و علم صورت میگیرد.
لزوم توجه به واقعگرایی و اثباتگرایی معرفتشناختی
وی ادامه داد: برای ساختن مکتب فکری باید علم و معرفت تعریف شود و مراد از واقعگرایی وعقل گرایی روشن گردد. باید توجه داشت که واقعگرایی غربی به طور تقریبی واقعگراست و از اینرو نمیتواند مبنای علوم واقع شود. با واقعگرایی تقریبی به صورت محدود در علوم طبیعی و به صورت گسترده در علوم انسانی اعمال میشود ما در شک میمانیم. ما تنها وقتی میتوانیم از علوم استفاده کنیم که به درستی کامل اعتقاد داشته باشیم. اگر علم مبتنی بر یک درستی مطلق نباشد، غیر قابل اعتماد خواهد بود.
دادجو گفت: از سویی دیگر ما باید در علم اثباتگرا باشیم زیرا بدون اثبات نمیتوانیم به درستی کامل دست یابیم و حتی ابطالپذیری هم ناقص بوده و یقینآور نخواهد بود. توفیق فکر شیعی در واقعگرایی و عقلگرایی است. عموم دانشمندان شیعی به جز اخباریون واقعگرا و عقلگرا هستند.
مشکل ما در اسلامیسازی علوم انسانی
وی ادامه داد: مشکل ما در خصوص علوم انسانی اسلامی این است که ما نتوانستهایم مکتب بسازیم. این کار نیازمند تکمیل مبانی ارزششناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی است.
دادجو افزود: اسلامیسازی کنونی که با تغییر سرفصلهای درسی صورت میگیرد راهکار مناسبی نیست. این کار به جای آبرو دادن به دانش، آبروی آن را میبرد. با وارد کردن برخی از آیات و احادیث مرتبط با سرفصلهای علمی نمیتوان جامعهشناسی، اقتصاد و یا علوم سیاسی اسلامی داشت.
وی در پایان گفت: هنر فیلسوفان مسلمان میتواند این باشد که از درون فلسفه اسلامی چه محتوایی برای ساختن مکتب فکری استخراج کنند. پس از ساخت مکتب فکری میتوان از فلسفه اسلامی سخن گفت.
دومین سخنران آیت الله علی اکبر رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در خصوص اینکه رابطه دین و حقیقت چیست، گفت: مراد من از رابطه دین و حقیقت این است که آیا دین میتواند در شکلگیری علم دینی تاثیر داشته باشد.
پنج مولفه اصلی تشکیل هر علم
رشاد ادامه داد: مغالطهای که در اینجا وجود دارد این است که ما علم دینی و غیر دینی نداریم. این مغالطه یا از سر جهل و بی دقتی و یا برای فریبکاری مطرح می شود. در این راستا باید توجه کرد که مقام علم، مقام معرفت است و ما بسته به اینکه چه منطق و غایتی برای علم قائل باشیم، معرفت متفاوتی خواهیم داشت. وقتی تنها ما معرفت صادق خواهیم داشت که از منطق و غایت صادقی برخوردار باشیم.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: اصولا هر علمی پنج مولفه دارد. این مولفهها عبارتند از مبانی، موضوع، روش، غایت و کارکرد، مسائل و قضایا. این پنج مولفه پس از صورتبندی در یک دستگاه معرفتی علم را تولید میکنند از این رو علم انباشت قضایا و مسائل نیست یا از طرفی صرفا پیگیری یک غایت نمیباشد. از سوی دیگر نمیتوان علم را تنها پیگیری یک روش دانست.
وی ادامه داد: وقتی دستگاه معرفی پدید میآید ما حول یک محور، متناسب با یک مبانی و با کاربرد منطقی سازگار با این مبانی و موضوع و غایتی سازگار با این مجموعه، مسائل را طرح و حل میکنیم.
رشاد با بیان اینکه وقتی این مولفهها یک ساختار را به وجود میآورند، یک علم به وجود میآید، گفت: این مولفهها باید یک نظام و دستگاه سازگار را پدید بیاورند. در این صورت اگر علم متناسب با این مجموعه معرفت متفاوتی با دیگر معارف خواهد بود. به غیر از این مولفههای اساسی ما عناصری داریم که محصول چگونگی نسبت پنج مولفه با هم هستند. برای مثال وجود شناختی یک علم حقیقی است و علمی مانند تاریخ اعتباری میباشد. اینکه هندسه معرفتی یک علم چگونه باشد، معطوف به پیوند مولفههای پنجگانه است.
علم اسلامی به چه معناست؟
وی ادامه داد: از این رو نحوه نسبت و بررسی این مولفههای اصلی دینی، سکولار و یا الحادی بودن علم را مشخص میکند و این مغالطه مردود است که بگوییم علم، علم است و اسلامی و غیر اسلامی ندارد.
رشاد گفت: اینکه شما هستی را ذی روح و یا بیجان، ذیل حاکمیت خدا، دارای وجه قدسی و یا نظام احسن بدانید، بر معرفتی که شما به دست خواهید آورد، تاثیر خواهد گذاشت. همچنین اعتقاد به تجربه گرایی و یا عدم اعتقاد به کفایت تجربه در معرفت شما موثر خواهد بود.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان گفت: ممکن است با پذیرش وجود علم اسلامی این سوال به وجود بیاید که در این صورت ما معرفت ثابت و واقعگرایی نخواهیم داشت. جواب این سوال آن است که اگر ما از مولفههای درست و واقعگرا استفاده کنیم، معرفت درستی نسبت به امور خواهیم داشت.
علم دینی بحث جدیدی نیست
آخرین سخنران حجت الاسلام علیرضا قائمینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه نباید با مساله اسلامی کردن علوم انسانی برخورد سیاسی کرد، گفت: طرح این مساله محدود به انقلاب اسلامی نیست، بسیاری از روشنفکران قبل از انقلاب اسلامی به ضرورت این مساله پی برده بودند. از جمله اقبال که معتقد بود علوم انسانی غربی نمیتوانند به درک انسان بپردازند.
قائمینیا ادامه داد: از سوی دیگر این مساله محدود به ایران نیست و در حال حاضر در بسیاری از کشورهای اسلامی در اقصا نقاط جهان مورد بررسی قرار گرفته است.
وی تصریح کرد: مساله علم دینی همواره در عالم فکر تکرار شده است. شکل کلی قضیه آن است که وقتی فکری از یک جغرافیای فکری به جغرافیای فکری دیگری میرود، اندیشمندان به بحث در خصوص اینکه چگونه و با چه قید و شرطی آن علم را بپذیرند، میافتند، در جریان انتقال افکار یونانی به جهان اسلام و همین طور اندیشه اسلامی به جهان غربی در قرون وسطی این سوال و مساله وجود داشته و ماهیت علم اسلامی پس از ورود به اروپا تغییر کرده است. ویژگی این مساله در جهان حاضر آن است که علوم به شدت تخصصی شده، از هم تفکیک یافته و پارادایمهای خاص خود رایافتهاند اما این ویژگی باعث نمیشود که اسلامی بودن علوم و به طور خاص علوم انسانی مطرح نشود.
تعریف علم
قائمینیا با بیان اینکه تعریف من از علم این است که علم فرایند حل مساله معطوف به کشف واقعیت است، گفت: در این جا برخی از دیدگاهها از جمله پراگماتیستها تنها به حل مساله معطوف شدهاند. رورتی معتقد بود که در جدال گالیله با کلیسا حق به گالیله داده شده است اما ممکن است روزی این حق به کلیسا نیز داده شود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: اگر چه علم واقعیت را نشان میدهد، اما آیینه تمام قد نیست و در آن تصرف و تغییر میدهد. از سویی دیگر دست ما از واقعیت کوتاه نیست. هر چند علم با کشف واقعیت مربوط است اما عناصر زیادی در علم تاثیر دارد. برای توضیح این مساله باید به روش نیوتن اشاره کرد، وی برای محاسبه جاذبه میان زمین و ماه، این دو را نقطه فرض کرد و عددی را که دست آورد، مطابق با واقع نبود. او اعداد ثابتی را فرض میکرد تا شکاف نظریه او را پر کند. از این رو علم خصلت فرضی دارد. این بدان معناست که علم زاییده واقعنمایی نیست. در علم دو عنصر خلاقیت و واقعنمایی با هم ترکیب می شود. یک تئوری هم چهره واقعنمایی دارد و هم چهره خلاقانه. در علوم انسانی نیز به خاطر طبع بشر عنصر خلاقیت نقش ویژهای دارد.
نقش دین در خلاقیت علمی
وی ادامه داد: باید توجه داشت که دخالت دین در عنصر خلاقت قابل توجه است. برای مثال دست نامرئی که آدام اسمیت در اقتصاد مطرح کرده بدیلی است برای اراده الهی. تمدن جدید در قرائتی از علم شکل گرفته که مبتنی بر مفهوم غیبت خداست. نیچه همین را میگفت و معتقد بود که تمدن غربی بر این مفهوم استوار است. بیکن نیز معتقد بود که بشر سعادت خود را در زمین یافته و آسمان را رها کرده است و راه رسیدن به سعادت نیز علم است. اگر نگاه شما متفات باشد و انسان را در امتداد میان زمین و آسمان بدایند علوم متفاوتی خواهید داشت و علوم انسانی جدید و اسلامی باید مبتنی بر این تصویر از رابطه میان انسان و آسمان باشد.
قائمینیا گفت: اعتقاد به علوم انسانی اسلامی به این معنا نیست که علوم موجود را ترک کنیم و یا از صفر آنها را بسازیم، این تغییر تدریجی خواهد بود. انقلاب در علم نیز ممکن نیست. نمیتوان علم جامعهشناسی، اقتصاد و ... را از بین برد. علم خصلت محافظه کار دارد و هیچگاه همه چیز را نفی نمیکند. از سویی دیگر علم انسانی اسلامی مبتنی بر آزمون خطا خواهد بود، فکر نکنیم با رسیدن به جامعهشناسی اسلامی ما علمی کاملتر خواهیم داشت و باید یک دوره تاریخ طی شود که جامعهشناسی اسلامی بتواند مشکل ما را بهتر حل کند. هیچ علمی کامل نیست و واقعیت را به صورت تمام قد نشان نمیدهد. هر علمی تنها به واقعیت نزدیک میشود.