پرفسور «یحیی بونو»، اندیشمند شیعی، نویسنده و اسلامشناس فرانسوی، در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) ضمن بیان این مطلب با اشاره به شخصیت دینی و سیاسی امام خمینی(ره) گفت: در تمام تاریخ جهان اسلام، چه شیعه و چه سنی از جهت تأثیری که امام خمینی(ره) بر جهان اسلام و حتی بیرون از آن گذاشته، شخصیتی به اهمیت او نمیبینم، البته به استثنای امامان معصوم(ع) که در ابتدای تاریخ اسلام به مدت 200 سال نقش تعیین کنندهای در تاریخ جهان اسلام داشتهاند، به جز این افراد، شخصیتی که همان تأثیر و اهمیت را داشته باشد، وجود ندارد.
وی افزود: سؤالی که مطرح میشود این که چرا؟ بیشک چند عامل وجود دارد و بهخصوص وقتی دیدگاهی فلسفی داشته باشید، همواره مسئله علت و معلولی مطرح است. اگر امام خمینی(ره) نبود ملّت ایران هم نبود و ملّت ایران نیز نمیتوانست انقلاب کند. اگر امام خمینی(ره) نبود چه چیز باعث میشد که او قدرت به حرکت درآوردن و بسیج ملّت ایران را پیدا کند؟ آیا علت این بود که او فقیه بود، یقیناً نه چون فقها بسیارند. فقهای قبل از ایشان بسیار بودند؛ همانطور که فقهای همزمان او و بعد از او نیز بسیارند؛ فقهایی که علم او را داشتند ولی نفوذ او را نداشتند. آیا به این دلیل که او مردی سیاسی بود؟ یقیناً نه. چون او نه در زمینه علوم سیاسی مطالعاتی داشت و نه مستقیماً در سیاست عهدهدار سمتی بود. او هیچگاه رئیسجمهور و یا نماینده مجلس نبود.
امام خمینی(ره)هر سه جنبه عرفان، فلسفه و فقه را یکجا دربرداشت
یحیی بونو تصریح کرد: علمایی مثل مدرس، سیاستیتر از امام خمینی(ره) بودند، چون او نماینده مجلس بود. او به داشتن یک دیدگاه اکتفا کرده بود و مردم را حول این دیدگاه بسیج میکرد. به عهده داشتن رهبری انقلاب، اصولاً یک سمت سیاسی محسوب نمیشود پس این هم در وقوع انقلاب نقشی نداشت آیا اهمیت شخصیت امام خمینی(ره) ناشی از این بود که او فیلسوف بود، یعنی کسی که مطالعات فلسفی داشت و یا فلسفه تدریس میکرد، خصوصاً فلسفه ملاصدرا؟ بله تا حدودی. ولی این هم کفایت نمیکند. او در عین حال فردی عارف بود، مرد طریق معنوی، جنبه انقلابی امام دقیقاً از همین دیدگاه عرفانی ناشی میشود.
پرفسور بونو گفت: بسیاری از حرکتها در طول تاریخ به واسطه مردان معنوی و عارف اتفاق افتادهاند، چه در تاریخ اهل سنت و چه شیعه. مثلاً شیخ صفیالدین اردبیلی، بنیانگذار سلسله صفوی یا عمر مختار در لیبی و یا عبدالقادر الجزایر همه اینها افرادی صوفی و عارف مسلک بودند. بنابراین جنبشی از این دست که توسط یک فیلسوف ایجاد شده باشد، وجود ندارد. به همین علت امام خمینی(ره) به عنوان فیلسوف انقلاب نکرد، فیلسوفان در صدد بهبود شرایط هستند نه انقلاب. آنها اصلاح گرایند و نه انقلابگرا در مقابل، عارف میتواند چنین جنبشی را بنیانگذاری کند. البته نه هر عارفی، بستگی به فرد دارد ولی برای ادامه انقلاب برای برقراری پایههای عقلایی و قانونی جامعه جدید که جمهوری اسلامی نام گرفت؛ نیاز به فیلسوف داریم، به همین دلیل است که امام خمینی(ره)هر سه جنبه را در خود جمع داشت؛ عرفان، فلسفه و فقه. اگر فقط فیلسوف بود نمیتوانست انقلاب را به ثمر برساند.
تأثیر انقلاب اسلامی بر جهان اسلام
این مؤلف، مترجم و مفسر قرآن کریم به زبان فرانسه درباره تأثیر انقلاب اسلامی بر جهان اسلام اظهار کرد: این تأثیر بر جهان اسلام و حتی فراتر از آن عظیم است، این اولینبار پس از انقلاب فرانسه در سال 1789 م بود که انقلابی به نام دین اتفاق میافتاد. انقلاب فرانسه به نام ملت و علیه دین و کلیسا(مذهب) انجام شده بود. انقلابهای مارکسیستی، انقلاب شوروی، انقلاب مائوئیستی(چین) تداوم انقلاب فرانسه بودند و این اولینبار بود که انقلابی میگفت درست نیست که دین بمیرد و جای خود را به چیز دیگری مثل مارکسیسم، لیبرالیسم و غیره بدهد.
وی توضیح داد: دین همواره حرف خود را برای گفتن دارد. انقلاب ایران به عکس گفت «دین باید در خدمت بشریت باشد و نه بشریت در خدمت دین». وقتی از دین آمریکایی سخن گفته میشود یا دینهای دیگر، مقصود دقیقاً خوانشی از دین است که در آن افراد بشر باید در خدمت دین و خود به خود در خدمت روحانیون که نمایندگان دیناند باشد. ولی این دیدگاه انقلابی که با دیدگاه امامان شیعه پیوند میخورد، میگوید این انسانها نیستند که برای خدمت به دین آفریده شدهاند، این دین است که باید در خدمت نوع بشر باشد.
بونو افزود: این خود یک دیدگاه دینی انقلابی است که پس از این دوره(پس از پیروزی انقلاب) در میان غیر مسلمانان، مسیحیان و پیروان سایر ادیان حتی افرادی که دین خاصی ندارند، ولی نوعی گرایش معنوی دارند، مشاهده میشود. این تحولی بنیادین بود که در همه جا جنبشها و افرادی را که تمایلات روحانی و در عین حال تمایلات سیاسی و اجتماعی داشتند؛ تحت تأثیر قرار داد. از زمان انقلاب فرانسه میان دین و سیاست، جدایی افتاده بود و گفته میشد، اگر تمایلات معنوی دارید؛ به دنبال مسائل دنیوی نروید و اگر تمایلات دنیایی دارید؛ دنبال معنویت نباشید. این اندیشه در سراسر دنیا گسترش یافته بود. امام خمینی(ره) گفت نه! هر دوی اینها جدایی ناپذیرند، معنویت باید عقلانیت شد، و قلب، عقل و زندگی اجتماعی از هم جدا نمیشوند.
دیدگاه امام راحل درباره استکبارستیزی
این اندیشمند شیعی در ادامه به نقطه نظر امام خمینی(ره) درباره استکبار و مبارزه با آن اشاره و تصریح کرد: یکی از تواناییهای امام خمینی(ره) واژگانی بود که برای سخن گفتن درباره وضعیت جهان برمیگزید؛ یعنی از واژگان و اصطلاحاتی که در قرآن، اسلام و آموزههای پیامبران است، استفاده میکرد تا نشان دهد که آنها برای تشریح و درک وضعیت کنونی جهان سازگاری دارند. او میگفت واژگان به کار رفته در قرآن نقطه مختص دورهای خاص از وضعیت سیاسی و اجتماعی عربستان عصر پیامبر نبوده است، بلکه برای همه اعصار کاربرد دارند. در همه اعصار افرادی هستند که میخواهند پا در مسیر اصلاح معنوی، عقلی و سیاسی بگذارند یعنی مسیر خدا را در پیش بگیرند و کسانی که در راه خود و بر خلاف مسیر خدا حرکت کنند، این راه خودپرستی و نفس است. اگر نفس و خودخواهی نبود، نیروهای شیطان بر ما قدرتی نداشتند. شیطان درون ما همان خودخواهی است. هر آنچه در راه «خودخواهی» باشد چه خودخواهی اقتصادی، چه سیاسی و چه اجتماعی در مسیر خود خواص و استکبار است؛ یعنی من خود را برتر از دیگران ببینم و بگویم من پروردگار شمایم یعنی همان چیزی که فرعون گفت «من پروردگار شمایم». هر حرکت سیاسی، مذهبی و هر دولتی که بگوید من ارباب شمایم، این همان استکبار است یعنی «من» در قبال خدا قرار میگیرد. موسی(ع) در ابتدا چوپان بود، به بیابان پناه برد و خدا به او مأموریت داد که «بازگرد به سوی فرعون و به او بگو تو خدا نیستی از تخت فرو شو، خداوند چیز دیگری است» و این همان مبارزه محرومان و تضعیفشدگان است که قدرتشان از آنها گرفته شده چون قدرت واقعی متعلق به آنهاست؛ آنهایند که قدرت تولید دارند و توده ملت را تشکیل میدهند ولی در وضعیت ضعف قرار داده شدهاند؛ مستکبران میخواهند بر آنها تسلط یابند. خدا در ادامه به موسی(ع) میفرماید «مستضعفان را با خود همراه کن و به او بگو بگذار ما زندگی کنیم. از جایگاهت فرود آ. مکانی که اشغال کردهای جایگاه خداوند است».
نقش ایران در توسعه تمایلات اسلامی و مبارزه با اسلامستیزی
این اسلامشناس فرانسوی در ادامه این گفتوگو در پاسخ به اینکه «جمهوری اسلامی در توسعه تمایلات اسلامی و در مبارزه با اسلامستیزی چه نقشی داشته است؟»، گفت: متأسفانه پدیده اسلامستیزی دقیقاً در پاسخ به انقلاب اسلامی ایجاد شده است. در همین راستا، پایاننامهای درباره شیوهای که رسانههای فرانسه از سال 1979 تا سال 2000 م برای ارائه تصویر کاملا خیالی و دست کاری شده از اسلام بهکار بردهاند، نوشته شده است. این شیوه موجب شده افراد از انقلاب اسلامی و ایران هیچ شناختی نداشته باشند و فقط به یک ساختار کاملا خیالی واکنش نشان دهند.
وی افزود: راهکار، آوردن گردشگران است، گردشگران هنگام بازگشت به وطنشان مطالبی کاملاً متفاوت از آنچه رسانهها میگویند، خواهند گفت. در این زمینه در جمهوری اسلامی سرمایهگذاری زیادی نشده است؛ اسلامستیزی برای مقابله با انقلاب ایران و دیدگاهی که ارائه میدهد، ساخته و پرداخته شده است اما متأسفانه تاکنون ما طرفداران این انقلاب، برای مقابله با اسلامستیزی کار زیادی صورت ندادهایم. در این زمینه باید خیلی کار شود تا سیاستهای صلحآمیز ایران اسلامی به جهانیان شناسانده شود.
پرفسور بونو در پایان با اشاره به اینکه نگاه افکار عمومی فرانسه به ایران اسلامی کاملاً سلبی و تحت تأثیر سوءتبلیغات است، تصریح کرد: ما برای مقابله با این افکار، کاری صورت ندادهایم، باید اعتراف کرد ما در معرفی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، موفقیتها و گاهی شکست و مشکلات آن ضعف داشتهایم. مخالفان خیلی خوب میدانند چگونه از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بد بگویند، ولی هواداران بلد نیستند آن را معرفی و حمایت کنند، مشکل اینجاست و باید کار زیادی انجام شود.