کد خبر: 2994889
تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۹

«مسجد پروانه»؛ رمانی از آشنایی دختر آمریکایی با اسلام

گروه ادب: کتاب «مسجد پروانه»، رمانی از آشنایی دختر آمریکایی با وادی عشق و اسلام است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، چه خوب است این روزها که تعطیلات نوروزی آغاز می‌شود و با همه وقتی که برای دید و بازدیدها در نظر می‌گیریم، بازهم زمانی برای مطالعه اختصاص دهیم. در این روزها فراغتمان بیشتر است؛ از این رو می‌توانیم بیشتر در کنار کتاب باشیم.

شاید در جریان دل‌مشغولی‌های زندگی و روزمره‌گی‌هایی که به آن دچاریم، کمتر فرصت و حتی حوصله مطالعه برایمان به وجود آید، اما در تعطیلات نوروز می‌توانیم دست کم یک کتاب را در برنامه خود قرار دهیم تا آن را مطالعه کنیم.
«مسجد پروانه» یکی از کتاب‌های خوبی است که می‌توانید در برنامه مطالعه خود قرار دهید. این کتاب شرحی واقعی از حکایت آشنایی دختری آمریکایی با آیین مسلمانی است. همچنین سفرش به مصر، مسلمان شدن، عاشق شدن، ازدواج و بخشی از کارهای حرفه‌ای‌اش را در این کتاب می‌توان مطالعه کرد.
نویسنده این کتاب، جی‌ویلو ویلسون به عنوان یک دختر آمریکایی ظاهرا تا ته خط خیلی از چیز‌ها را رفته، پس از زیر و بم‌های اعتقادی که برایش درباره ایمان و مسیحیت، اسلام و... پیش می‌آید، مدت‌ها در برابر مسلمان شدن مقاومت می‌کند و عاقبت مسلمان می‌شود.
توصیف‌های ویلسون از تجربه‌های زیسته خودش در مصر، می‌تواند‌ شناختی لطیف و رباینده از قشربندی اقتصادی- اجتماعی، فرهنگ سیاسی و فرهنگ دینی جامعه کنونی مصر به ما ایرانی‌ها بدهد.
داستان سفر این دختر به ایران و رؤیایی که از امام حسین(ع) می‌بیند، یکی از قسمت‌های جالب این کتاب است.
کسانی که علاقه به شناخت واقعیت‌های فرهنگی، سیاسی و دینی کشور مصر به‌ویژه پدیده سلفی‌گری و وهابیت هستند، در قالب یک رمان جذاب و از زبان یک ناظر بیرونی می‌توانند با این موارد آشنا شوند.
بخشی از کتاب را در ادامه می‌خوانید: «طره بین یک زندان سیاسی بدنام و یک کارخانه سیمان و نیل واقع شده است. تا چندی قبل، صرفاً به سبب نزدیکی‌اش به کارخانه سیمان شناخته می‌شد و هنوز هم معمولاً آن را طرة الاسمنت می‌گویند: طره سیمان.
تصویری که از طره به یاد دارم، محله‌ای بی‌نور و آزاردهنده است. هر وقت نامش را بلند می‌گویم، تصویر کاملی از آن دوباره یادم می‌آید: دارم با یک کیسه میوه در گرد و خاک کنار دیواره زندان راه می‌روم، کاملا حواسم هست که در زندان، تعدادی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی و بی‌گناه محبوس‌اند. بعد مسجد را می‌بینم: یک مسجد جواهری کوچک که سنش بیشتر از خود زندان می‌نماید. مناره گچ‌بری شده‌اش مثل دستی که برای کمک بلند شده باشد، از دیوار زندان بالا رفته است. مسجد هم مثل زندانی‌ها، بدون هیچ دلیل خاصی و صرفاً به این علت که سر راه بوده است در دام افتاده.
هیچ وقت نامش را ندانستم ... عمار و خانواده‌اش سال‌ها در آن نزدیکی‌ها زندگی کرده بودند و هیچ وقت نفهمیده بودند نام آن مسجد چیست. بعد از چند هفته زندگی در طره من نامش را مسجد پروانه گذاشته بودم، چون مرا یاد پروانه‌هایی می‌انداخت که در شیشه حبس کرده‌اند. گاهی پیش خودم خیال می‌کردم آزادش می‌کنم. این مسجد مرکز فعالیت‌های مذهبی آن محله بود».
یادآور می‌شود، کتاب «مسجد پروانه» در قالب رمان نوشته شده و از سوی انتشارات آرما در سال جاری روانه بازار نشر شده است، قیمت این کتاب 12 هزار تومان است.

captcha