طی این سالها هر بار که صحبت از تئاتر و مهجوریت آن به میان آمد، کمبود سرانه فضاهای نمایشی از جمله مواردی بود که در رأس مشکلات و معضلات تئاتر قرار داشته و دارد؛ مشکلی که گویا همچنان بدون حل باقی مانده و هیچ عزمی نیز برای رفع آن و یا حداقل تعدیل کردن آن وجود ندارد.
سالنهای نمایشی که به شکل سنتی و از سالهای دور وظیفه میزبانی از اجراهای صحنهای اغلب آثار نمایشی را به عهده داشتند همچنان نیز طی این سالها به کار خود ادامه دادند و البته ظرفیت جدیدی نیز به آنها اضافه شد، نه اینکه سالنی جدید ایجاد شود، بلکه با تغییر کاربری فضاها و تبدیل شدن آنها به سالن نمایش این اتفاق رخ داد؛ به طور مثال فضای پارکینگ و دالانهای تو در توی زیرزمین تئاتر شهر هر چند غیراستاندارد به سالنهای نمایشی تبدیل شدند.
سالنهایی که همواره سایه یک وهم بر آنها مستولی بوده و آن تأمین نشدن امنیت آنهاست؛ خدای ناکرده اگر یکی از این سالنها بنا به دلایلی از جمله اتصالی کابلهای برق دچار حریق میشد، تخلیه جمعیت تماشاگر از این سالنها با آن دالانها و راهروهای تنگ و تاریک، حتی اگر آنها دچار سوختگی نشوند، در فرار از این فضا دچار صدمه و دودگرفتگی میشدند.
با این وجود، باز این سالنهای هر چند غیراستاندارد بودند که جور کمبود فضاهای نمایشی را کشیده و طی این سالها شاهد به روی صحنه رفتن آثار نمایشی متعددی بودیم که برخی از آنها جزء آثار فاخر نمایشی بودند که طیف گستردهای از مخاطبان با سلایق گوناگون را برای تماشا به این سالنها کشاندند.
صرفنظر از سالنهای نمایشی فرهنگسراها و خانههای فرهنگ در محلات مختلف که چنین به نظر میرسد، سهمی در افزایش سرانه فضاهای نمایشی داشته باشند، اما در عمل چنین نیست و به دلیل مدیریت خارج از بدنه ارشاد زیر نظر شهرداری، در چرخه تولید و اجرای آثار نمایشی موضعی منفعل را طی این سالها داشتهاند. سایر سالنهای نمایشی که ارشاد در اختیار دارد محدود بوده و کفاف حجم تقاضاها از سوی افراد و گروههای تئاتری را نمیدهد.
تعدادی از سالنهای نمایشی همچون آنچه در اختیار حوزه هنری است که برنامهریزی آنها طبق دستورالعمل مستقلی صورت میگیرد و تماشاخانه ایرانشهر که جریانی مستقل و ظاهراً خصوصی را به راه انداخته است، نیز قابل دسترسی نبوده و فعالیت مستمر تئاتری برای پاسخگویی به منظور کاهش درصدی از این تقاضاها را ندارند.
این میان سالنهای مجموعه تئاتر شهر، تالار سنگلج، تالار مولوی، تالار وحدت، تالار حافظ و فردوسی، تالار هنر و خانه نمایش، اداره تئاتر با نظارت مستقیم ارشاد قابل احصاء است و میتواند جریان جاری تئاتر کشور را به شکلی بلاانقطاع به پیش ببرد که آن نیز طی این یکی، دو سال گذشته عملکردی نصفه و نیمه داشته است.
در تئاتر شهر، تالار نو چند سالی است که مبدل به سالن کنفرانس مشاهیر شده است. سایر سالنها نیز به دلیل آنچه نامش را نوسازی گذاشتهاند تقریباً سال گذشته فعالیت مفیدی نداشتند. تالار سنگلج که تماشاخانهای تعریف شده برای اجراهای نمایشهای ایرانی و آئینی است که راه را بر سایر تجربههای تئاتری میبندد، تالار مولوی مدتی درگیر بازسازی بود و حالا هم به دلیل آنچه نامش را بدهی ارشاد به جهاد دانشگاهی گذاشتهاند، مدتی است با همه قابلیتهایش در اختیار تئاتر حرفهای نیست. تالار وحدت نیز که زیر نظر بنیاد رودکی اداره میشود که ممکن است برنامههایی غیرنمایشی در جدول برنامههای این بنیاد باشد. تالارهای فردوسی و حافظ هم که یکی عروسکی است و دیگری قادر به تأمین حتی درصدی از تقاضاهای گروههای نمایشی و خیل مخاطبان مشتاق نیست، تالار هنر هم که عملاً اختصاص به تئاتر کودک و نوجوان دارد با ترافیک شدید گروههای نمایشی که در نوبت اجرا هستند روبروست؛ میماند خانه نمایش اداره تئاتر که پس از تخلیه و تخریب ساختمان اصلی آن تبدیل به بیغولهای شده است که هیچ گروهی را ترغیب به تولید نمایش نمیکند.
چند سالی است که سالنهای خصوصی تئاتر نیز با سرمایهگذاری افراد دغدغهمند شکل گرفتهاند؛ «تئاتر باران» و «تئاتر آو» که البته دومی به دلیل شرایط اقتصادی به تعطیلی انجامید، نمونه بارز تلاش برای خصوصیسازی مدیریت سالنهای نمایشی بودند. با این وجود مشاهد میکنید که وضعیت سرانه فضاهای نمایشی در شرایط بغرنجی قرار دارد و ما نه تنها طی این سالها نتوانستهایم ظرفیتسازی کنیم، بلکه از آنچه که بضاعت تئاتری محسوب میشود نیز نتوانستیم به نحو شایسته و مطلوبی استفاده کنیم.
در چنین شرایطی نکته جالب و البته مضحک که در روزهای پایانی سال، اصحاب رسانه و خبرنگاران با آن و در خلال نشست رسانهای مدیریت تئاتر شهر مواجه شدند، با وجود اینکه سالنهای نمایشی قادر به تأمین حداقل تقاضاهای به حق هنرمندان و گروههای تئاتری نیستند، مدیریت هر یک از سالنهای مجموعه تئاتر شهر البته به شرط پیشرفت عملیات عمرانی و نوسازی آنها، طبق برنامه به شورای مشاوران هنری واسپاری شده است که در کمال تعجب به دلیل اعمال سلیقه شوراهای هنری هر یک از سالنهای نمایشی این مجموعه، از حداکثر ظرفیتهای فنی آنها نیز استفاده مناسبی صورت نمیگیرد.
به طور مثال طبق تصمیم شورای هنری، سالن نمایشی شهید قشقایی مجموعه تئاتر شهر تبدیل به مرکز مطالعات اجرایی قشقایی شده است و بنا به درخواست هر یک از گروههای نمایشی، این سالن به طور کامل در محدوده زمانی مشخص 15 روزه در اختیار یک گروه نمایشی قرار میگیرد که علاوه بر اجرای نمایش در آن به مباحث پژوهشی و تحقیقی و برپایی کارگاههای آموزشی نیز بپردازند.
نفس این عمل نیکوست، بالاخره باید پس از سالها تجربه اجراهای متعدد نمایشی، نگاهی علمی و پژوهشی نیز نسبت به این هنر داشت، اما نه در شرایط بغرنج امروز اجرای آثار نمایشی که اتخاذ چنین تصمیمی، عملاً فرصت را از گروههای دیگر نمایشی برای تمرین و اجرا سلب میکند.
تئاتر دنیا به سمت تئاتر علمی و تجربهگرا در پیش است و تأسیس مرکز مطالعات اجرایی قشقایی امری اجتنابناپذیر است که دیر یا زود باید محقق میشد، اما در شرایطی که در فقر سرانه فضاهای نمایشی قرار داریم مگر نمیشد جای دیگری را به این امر اختصاص داد؛ خودمان را گول نزنیم. در عرصه تئاتر، ما در هیچ یک از موارد قابل مقایسه با کشورهای اروپایی نیستیم، اگر قرار باشد با تأکید بر تئاتر علمی به کشورهایی همچون فرانسه تنه بزنیم که باید گفت فقط در پاریس، پایتخت این کشور بیش از 400 سالن نمایشی وجود دارد، پس ابتدا به شکلی معقول فضا را برای تجربه گسترده گروههای نمایشی فراهم کنیم و سپس به سمت و سوی تئاتر علمی برویم؛ دیکته نانوشته که غلط ندارد!