به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، یکی از مبانی سترگ تربیت، تاثیرپذیری انسان و قدرت تاثیرگذاری اوست. شکّی نیست که انسان از شرایط و موقعیّتهای وراثتی، زیستی، جغرافیایی و طبیعی، خانواده، مدرسه، معلم، مربی، صاحبدل، دوست و همنشین و نیز از وسایل ارتباط جمعی و همچنین از موقعیت شغلی، صنفی و اجتماعی تأثیر میپذیرد و از مجموعه این عوامل شخصیت و شاکله او ساخته و پرداخته میشود.
از سوی دیگر، بر فرد و جامعه شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تاثیر میگذارد و موقعیّتهای فردی و اجتماعی را دگرگون میسازد و حتی میتواند ملکات و سجایای ناپسند را پیراسته کند و به زیورهای اخلاقی آراسته سازد. بر این اساس از دیرباز گفتهاند: انسان طبیعتی تربیتپذیر دارد و اگر به گونهای سرشته شده بود که تربیت ناپذیر میبود، بی تردید مسئله بعثت، تربیت، موعظت و هدایت و تطهیر باطن لغو و بیهوده میبود.
خداوند حکیم در قرآن کریم اساس هدایت و ارشاد، انذار، تربیت، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، هجرت و شهادت را بر پایه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری انسان استوار کرده است. پیداست سخن گفتن از این مبنای سترگ و عظیم و آثار مترتّب بر آن و بررسی آیات ذیربط بسیار گسترده است؛ از این رو به چند آیه در این زمینه بسنده میکنیم:
«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛ کسی که نفس را پیراست قطعاً رستگار شد، و هرکه آلودهاش ساخت، قطعاً در باخت».
در این آیه شریفه پس از سوگندهای مکرر سخن از تزکیه نفس و آلودهسازی آن رفته یعنی انسان موجودی است تأثیرپذیر و تأثیر گذار که میتواند خود را بسازد. نتیجه این که انسان موجودی تربیتپذیر است و میتواند با آگاهی و اختیار خود را بسازد و سعادت خود را رقم بزند.
«کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ»
بلکه اعمال آنان چون زنگاری بر دلهای شان نشسته است. تأثیرپذیری و تأثیرگذاری انسان به سه صورت جلوه گر میشود:
1- انسان از شرایط و موقعیّتهای مختلف وراثتی، زیستی، جغرافیایی، و واز خانواده، مدرسه، معلّم و مربّی و... تأثیر میپذیرد و بر فرد و جامعه و شرایط اجتماعی نیز تأثیر میگذارد.
2- تأثیرپذیری و تأثیر گذاری ظاهر و باطن انسان از یک دیگر
3- تأثیر پذیری انسان از عوامل ناپیدا مثل فرشتگان و شیاطین نیز از مصادیق تأثیر پذیری انسان است، پاره ای از قلوب محل نزول فرشتگان است و هر روزه هزاران فرشته به زیارت آن دلها نایل میآیند و از نزدیک صفا و بها و جمال آنها را مینگرند.
و در برابر پاره ای از قلوب محل رفت و شد شیاطیناند و هر روزه هزاران وسوسه شیطانی را میپذیرند و چه بسا دلها چراگاه شیاطین بلکه منزل و مأوای آنان قرار میگیرند. و در آیه شریفه «بَلْ رَانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»، سخن از تأثیرپذیری ظاهر بر باطن است که با انجام اعمال و رفتارهای ظاهری، باطن انسان شکل میگیرد و شخصیّت مطلوب و یا نامطلوب پدید میآید.
از آنجا که چون برآیند اعمال ظاهری به زنگار، چرک و حجاب است رفته رفته باطن را آلوده میسازد و مجاری و روزنههای باطن را میبندد و او را کاملاً محجوب میسازد و از این رو گناهکار دیگر خدا را نمیبیند البته در قیامت این حقیقت آشکار نمایان میشود. از این جهت پس از این آیه چنین آمده است: «کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ».
علّامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه چنین نگاشته است:
از این آیه سه نکته اساسی به دست میآید: 1. گناهان و اعمال و رفتار آدمی صور و نقوشی را در نفس ایجاد میکنند و باطن هر شخصی به اینها نقّاشی میشود. (و چه بسا همین صور به صورت رؤیا جلوه گر میشود)
2. صورتها و نقوشی که به وسیله گناهان در نفس پدید میآید زنگاری در نفس پدید میآورند که دیگر نمیتواند حق را بشناسد و آن را از باطل تشخیص دهد. از این آیه به دست میآید که باطن آدمی به حسب طبع اوّلیّه و ذایتش صفا و بها و جلا دارد و این مردماناند که با گناه موجب میشوند که نفس، جمال و بهای خود را از دست بدهد.
3. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به خودتان بپردازید و مراقب خود باشید. هرگاه شما هدایت یافتید آن کسی که گم راه شده است به شما زیانی نمیرساند».
در این آیه شریفه سخن از این است که انسان هدایتیافته این توانایی را دارد که در برابر شرایط و موقعیّتهای ناسالم و گمراه کننده ایستادگی کند و استوار و نستوه رنگ نپذیرد، بلکه بر آن شرایط تأثیرگذار باشد و موقعیّتها را تغییر دهد و با خلّاقیّت و ابتکار به صورت فعال با عوامل گمراهی برخورد کند. نمونههای این رنگ ناپذیری و بلکه تأثیرگذاری، پیام بران، امامان، اولیای الاهی و مؤمنان راستین هستند.
بنابراین نباید پنداشته شود که اگر کسی در خانواده ناسالم و هدایت نایافته رشد یافت عذری برای گم راهی خویش دارد، چنین نیست؛ زیرا اگر هر شخصی هدایت یافت و راه حق را پیدا کرد گمراهی پدر و مادر و برادر و خواهر و رفیق به او زیانی نمیرساند بلکه باید تلاش کند که دیگران را به راه راست هدایت کند، زیرا انسان هدایتیافته کسی است که به تمام وظایف فردی و اجتماعی خویش عمل کند که یکی از آن وظایف مهم امر به معروف و نهی از منکر است.
آیه شریفه «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ» از غرر آیات قرآن کریم است و در مورد نفس شناسی و تربیت و تزکیه نفس و سیر تکاملی نفس و اهمیت سیر انفسی سخن گفته است. علّامه طباطبایی در مورد این آیه شریفه به تفصیل تام یعنی حدود سی و سه صفحه بحث کرده است و ما به یک نکته اشاره میکنیم:
وظیفه راهیافتگان این است که راه حق را طی کنند و شرایط و موقعیّتهای گمراهکننده و شیوع و گستردگی گناه و گناهکاران آنها را متزلزل نسازد؛ زیرا حق، حق است و هرچند پیرو نداشته باشد و باطل، باطل است هرچند پیرو زیاد داشته باشد. همچنین نباید به توجیهات ناصواب روی آورد که شرایط زمانه با دین و دین باوری و دینداری نمیسازد.
* احمدعلی افتخاری