کد خبر: 3307800
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶
گفت‌وگوی اختصاصی ایکنا با خواهر شهید ابراهیم هادی؛

شهیدی که علامه جعفری به عیادتش رفت

گروه جهاد و حماسه: عیادت علامه جعفری از شهید ابراهیم هادی، ماجرای برخورد متفاوت او با دزد و شاگردی در محضر اسماعیل دولابی از جالب‌ترین نکاتی بود که خواهر این شهید از زندگی برادرش بیان کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، هشتمین یادواره شهید ابراهیم هادی که به همت و تلاش افرادی چون وحید نیک‌نژاد از یادگاران هشت سال دفاع مقدس در هشتم خردادماه و همزمان با روز جوان در لانه جاسوسی برگزار می‌شود، فرصت مناسبی است تا با خانواده و دوستان و همرزمان شهید هادی گفت‌وگویی داشته باشیم و با منش و ویژگی‌های مثال‌زدنی این شهید آشنا شویم؛ وی که مدارج معنوی و جوانمری را طی کرد و در عین گمنامی به یکی از مشهورترین چهره‌های جنگ و دفاع مقدس بدل شد. در این بخش مصاحبه ما با زهره هادی، خواهر شهید ابراهیم هادی شنیدنی است.

ـ شما خواهر شهیدی هستید که فقط در کتاب «سلام بر ابراهیم» دنیایی از ویژگی‌های متمایز برای ایشان ذکر شده است، راز این همه ویژگی برای این شهید چیست؟

همه نوشته‌های کتاب سلام بر ابراهیم واقعیت است و هیچ حرف اضافه‌ای نوشته نشده و این نوشته‌ها ماجراهای صادقی هستند که ما و دوستانش در زندگی از او دیدیم و همه این‌ موارد به شکل کتابی به علاقه‌مندان ارائه شده است.

به نظرم راز این همه ویژگی در خانواده است؛ ابراهیم در خانواده‌ای تربیت شد که بهترین مربیانش پدر و مادرش بودند و آنها کمک کردند تا ابراهیم به‌خوبی رشد کند و تربیت شود. ابراهیم مکتب سیدالشهدا(ع) را در منزل فرا گرفت و مثل سالار شهیدان تلاش می‌کرد همه کارها و رفتارش برای خدا باشد؛ می‌گفت «وقتی هر کارت برای خدا باشد موفقیت‌ها خود به خود به سراغت می‌آیند» و ابراهیم مصداق این موفقیت‌های خدایی است. او کسی بود که تواضع داشت و با مردم مهربان بود، از خود گذشتگی می‌کرد و فروتنی و مردانگی را توأمان داشت. از قضا شدن نماز صبحش وحشت داشت و برخی شب‌ها از ترس قضا شدن نماز صبحش تا اذان صبح خواب نداشت.

ـ رابطه‌اش با پدر و مادرش چگونه بود؟

به قدری رابطه صمیمی با پدر و مادرمان داشت که اگر هر کسی از فرزندان خانواده رابطه خوبی نداشتند را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: اگر می‌خواهید در زندگی خودتان موفق باشید باید بهترین رابطه را با پدر و مادر داشته باشید. نماز اول وقت مسجد را بر هر نمازی ترجیح می‌داد. روی حجاب حساس بود و در زمینه حجاب اول برای خانواده و بعد برای دیگران حساس می‌شد.

در درس، ورزش و اخلاق و ایمان موفق بود و همواره به حضرت فاطمه زهرا(س) متوسل می‌شد و می‌گفت هر چه دارم از لطف و عنایت حضرت فاطمه زهرا(س) دارم. از کار پشت میزنشینی فرار می‌کرد و همواره در کارهایی با تکاپو و هیجان بالا و به اصطلاح هیئتی مشارکت فعال داشت.

ـ در زمان انقلاب چه فعالیت‌هایی انجام می‌داد؟

ابراهیم ورزشکار بود و در بسیاری از تیم‌ها و بازی‌ها حضور داشت و در زمان انقلاب پیام حضرت امام(ره) را به هم‌تیمی‌ها و ورزشکارها منتقل می‌کرد، با وجود سن کم بسیار فعال بود و شب قبل از ورود حضرت امام(ره) به ایران تا صبح بیدار بود و به کار و هماهنگی می‌پرداخت. جالب است بدانید که در شرایط سخت زمستان سال 57 به رساندن نفت و گاز به مردم مشغول بود تا مردم اذیت نشوند.

ـ چطور راهی جنگ و جبهه شد؟

جنگ که در سال 1359 شروع شد ابراهیم جزء کسانی بود که عاشقانه به جبهه اعزام شد. انگار مسیر خدمت خود را یافته و خیلی حوشحال بود که به جبهه اعزام شده و می‌گفت زندگی در جبهه و جنگ برایم بسیار شیرین است. می‌گفت می‌خواهم آنقدر در جبهه بمانم تا اگر لایق شدم و خدا پذیرفت شهید شوم. به نظرم این روحیه باید در جوانان امروز ما تقویت شود. ابراهیم خیلی جوان بود، ولی دلش مالامال عشق خدا بود. می‌گفت الگوی من امام حسین(ع) و شهدا هستند و باید ایثار و شهادت مثال‌زدنی آنها را من هم بتوانم پیاده کنم. البته می‌دانند با همه روحیات این چنینی بسیار اهل خنده و خوش‌مشربی بود و همه از روحیه و حسن معاشرتش لذت می‌بردند. کشتی می‌گرفت و کشتی‌گیر توانایی بود، ورزش می‌کرد و در والیبال و به‌ویژه کشتی صاحب‌مقام و اهل ذوق و رفاقت بود.

ـ حکایت دزد خوش‌شانس و برخورد شهید ابراهیم هادی با وی چیست؟

عصر یک روز وقتی خواهر و دامادمان به منزل‌ ما آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سر و صدایی شنیده شد. ابراهیم سریع از پنجره طبقه دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور دامادمان را برداشته و در حال فرار است.

ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه‌های محل‌ لگدی به موتور زد و دزد با موتور به زمین خورد. تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پر از ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کردند.

کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود. شب با آن فرد به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم مفصل با آن دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره‌ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده است.

ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و شغل مناسبی برای آن آقا فراهم شد. مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب نیز با هم شام خورده و استراحت کردند. صبح فردا خیلی از بچه‌ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود: مطمئن باشید آن آقا این برخورد را فراموش نمی‌کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کارساز است.

ـ چرا با این همه روابط و فعالیت‌های اجتماعی شهید هادی گمنام بوده و تا سال‌ها بعد از شهادتش هم گمنام باقی مانده بود؟

ابراهیم هادی خودش گمنامی را دوست داشت و می‌گفت می‌خواهم گمنام بمانم؛ می‌گفت: از زیبایی خدا در گمنامی بیشتر لذت می‌برم. نمی‌خواهم حتی پیکرم برگردد، همواره کارهای سخت را خودش انجام می‌داد و می‌گفت باید با این کارها جسم و روحم را صیقل دهم. واقعاً صدای زیبای اذان ابراهیم از یادم نمی‌رود؛ لطافت روحی ابراهیم در اذان گفتنش پیدا بود؛ صدای اذانش همواره در گوشم زمزمه می‌شود و من همواره با صدای ابراهیم زندگی می‌کنم و او همیشه ما را کمک و راهنمایی می‌کند.

در ایامی که شهدای گمنام در شهرها و مناطق مختلف کشورمان تشییع می‌شدند و ایام فاطمیه بود، خواب دیدم ابراهیم در می‌زند و می‌گوید «یا الله، یا الله، من اومدم» و ...

ـ این شهید با وجود سن کم چطور با علمای بزرگ ارتباط معنوی داشت؛ علما و بزرگانی مثل علامه محمدتقی جعفری و حاج‌اسماعیل دولابی؟

هر وقت از جبهه می‌آمد در محضر درس استاد محمدتقی جعفری حاضر می‌شد و از بیانات ایشان استفاده می‌کرد. یادم می‌آید یک روز از جبهه آمده بود و با جسم زخمی در منزل در حال استراحت بود، استاد علامه جعفری به ملاقات ابراهیم آمد. ابراهیم از این اقدام استاد جعفری بسیار ناراحت و شرمنده شده بود و می‌گفت شما چرا به دیدن من آمدید، من باید به دیدن شما می‌آمدم.

ابراهیم همچنین شاگرد حاج اسماعیل دولابی بود و خیلی چیزها را از این عارف فرا می‌گرفت و ملاقات‌های خوب و سازنده‌ای با ایشان و دیگر بزرگان داشت.

ـ چرا شهید هادی هیچ گاه ازدواج نکرد؛ با وجود اینکه بسیار خوش‌تیپ بود و ظاهراً دختران زیادی نیز آرزوی ازدواج با وی را داشتند؟

می‌گفت اولویت اول من موفقیت رزمندگان در جبهه و پیروزی انقلاب است و برای ازدواج سر فرصت زمان هست!

ـ افراد زیادی به این شهید متوسل می‌شوند و به وی ارادت دارند. دلیل این همه توسل و ارادت را در چه می‌دانید، به‌ویژه که جوانان برایش جشن تولد می‌گیرند و کارهایی از این قبیل انجام می‌دهند؟

ابراهیم پاک و خالص بود و برای همین هم زمانی که شهید نشده بود و هم‌اینک که شهید زنده است، همه دوستش داشتند و دارند و این مقام شهیدان بزرگ ایران‌زمین است.

ـ در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید؟

از همه برگزارکنندگان یادواره شهید ابراهیم هادی تشکر و قدردانی می‌کنم.

captcha