کد خبر: 3315397
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۸

تهران به احترام دستان بسته‌تان قیام کرد/ مروارید‌های کربلای ۴ در دریای خروشان ملت ایران

گروه جهاد و حماسه: مردم تهران در شب گذشته به احترام شهدای غواص و ۹۵ شهید دیگر از عملیات کربلای ۴ به میدان بهارستان آمدند و ساعاتی را در انتظار و تشییع آنها در اوج گرما ایستادند و همه یکپارچه این پیام را برای شهدا داشتند که تهران به احترام دستان بسته خط‌شکنان کربلای ۴ قیام کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، شهر تهران در شب گذشته تجمع بی‌نظیر مردم تهران در استقبال و تشییع از شهدای تازه تفحص شده را شاهد بود؛ شهدایی که 175 نفر از آنان از جمله شهدای غواص بودند که با دستان بسته و به صورت دسته‌جمعی زنده به گور شده و به شهادت رسیده و از این میان، 45 نفر نیز از ذریه سادات بودند.
حضور مردم در خیابان‌های اطراف میدان بهارستان از چهار جهت، به حدی بود که نه تنها خودروها امکان تردد نداشتند، بلکه عبور و مرور مردم نیز به دلیل ازدحام جمعیت، بسیار کند صورت می‌گرفت و همین موضوع سبب شده بود آنان که دیرتر عزم آمدن به میدان بهارستان، روبروی مجلس شورای اسلامی را که معطر به بوی شهدا و مزین به نامداران بی‌نام شده بود، کرده بودند، فرصت پیدا کنند که خود را به این مراسم برسانند و بار دیگر با کسانی که قطعاً رسالتی از نوع دیگر را برای انجام دارند، دست بیعت بدهند، تجدید میثاق کنند و یاری بخواهند.


نوای مداحی و سینه‌زنی از تمام خیابان‌های اطراف میدان بهارستان به گوش می‌رسید و مردم در گرماگرم حضور بی‌نظیرشان، در انتظار رسیدن خوردوهای حامل این شهدا، لحظات را سپری می‌کردند. مادری در جواب گلایه و خستگی فرزندش که از پیش از ساعت 16 در محل حضور یافته و حدود یک ساعت و نیم به انتظار نشسته بودند گفت: «26 سال این شهدا زیر خاک بودند و 8 سال برای ما جنگیدند، ... نیم ساعت بیشتر طاقت بیاور!»
این حضور در شرایطی بود که مردم کشورمان اوج گرما را تجربه می‌کردند و ازدحام جمعیت و به هم فشردگی حاضران نیز خود مزید بر علت شده و گرمای بیشتری را به مردم همیشه در صحنه تحمیل می‌کرد. برخی افراد با بادبزن‌های کاغذی و پارچه‌ای خود را باد می‌زدند و این اقدام آنان، این سؤال را به ذهن متبادر می‌کرد که برادران غواص‌مان با لباس چسبان غواصی که تا زیر چانه را می‌پوشاند و با دستان بسته در گرمای بیش از 50 درجه عراق در حالی که در گرمای سوزان آفتاب در بیابان‌ها قرار گرفته بودند، چطور با این گرما دست و پنجه نرم می‌کردند، ... آنان که دست آزادی برای باد زدن خود نداشتند!


بسیاری از زوج‌های جوان، کودکان خردسال و نوزادان خود را در آغوش گرفته و به این جمع پیوسته بودند تا از نزدیک با برادران شهیدشان تجدید بیعت کنند. گرمای هوا نتوانسته بود آنان را از آمدن در این مراسم باز دارد.
در میان مردم همه نوع فردی دیده می‌شد و این موضوع نکته قابل تأملی برای پاسخ دادن به مدعیان خارجی بود که ادعا می‌کنند ملت ایران همراه و هم دل با نظام حاکم و ارزش‌های انقلاب نیست. این حضور به گونه‌ای مطلوب پاسخی محکم و دندان‌شکن به این مدعیان بود تا با چشمان خود ببینند که مردم همچنان با آرمان‌های نظام، انقلاب، امام، شهدا و رهبری هم‌پیمان هستند.


همه آمده بودند؛ زن و مرد، کودک و میان‌سال، سالمند و جوان و از هر نوع پوششی در میان زنان و مردان دیده می‌شد، چه آنان که با حجابی چون چادر در این جمع حضور یافته بودند، چه آنان که به اصطلاح بد حجاب نامیده می‌شوند که حضورشان نشان از ریشه‌دار بودنشان در ارزش‌های الهی و انقلابی داشت؛ این نوع پوشش در میان مردان نیز وجود داشت، به طوری که آنان که به ظاهر هیچ پیوندی با انقلاب ندارند، در این میان حضور یافته بودند و بسیاری از آنان چفیه بر شانه‌های خود انداخته بودند که نشان از علاقه و پیوندشان با سال‌های دفاع مقدس داشت.
پرچم‌های زرد با این عبارت که «تا آخر ایستاده‌ایم» و پرچم‌های قرمز به رنگ خون شهدا با عبارت «هیات من الذله» در تمام نقاطی که این مراسم در آنجا در حال برگزاری بود دیده می‌شدند. گروهی نیز با قرار گرفتن روی ارتفاعات اطراف ساختمان مجلس شورای اسلامی، پرچم‌های بزرگی را که به نام نامی اباعبدالله الحسین(ع) و قمر منیر بنی هاشم(ع) بود را به اهتزاز در آورده بودند.


از کنار برخی افراد که عبور می‌کردم، با خودم می‌گفتم «تو برای چه آمده‌ای؟ به نظر نمی‌آید خواهر یا مادر شهید باشی؛ چه شده که در این ازدحام و گرما به این مکان آمده‌ای؟» خانمی که حجاب نامناسبی را داشت با چند شاخه گل دیدم که در میان جمعیت انتظار آمدن خودروهای حامل شهدا را می‌کشید... این کار او نشان از عشق و علاقه‌اش به شهدا داشت که او را تا به اینجا کشانده بود.


نتوانستم کنجکاوی‌ام را از حضور برخی افراد پنهان کنم و به همین دلیل به سراغشان می‌روم و در مدت زمانی که منتظر آمدن شهدا هستیم، با آنان به گفت‌وگو می‌نشینم.
ز . بداغ‌آبادی، دختری 15 ساله و محجبه که از جمله خانواده شهداست و عکسی از عموی شهیدش «ابوالقاسم بداغ‌آبادی» را در دست داشت، در این مراسم حضور یافته بود. سن و سالش نه به زمان جنگ می‌خورد و نه خاطره‌ای از آن دوران داشت. وی علت حضور در این مراسم را قدردانی از امنیتی دانست که مرهون خون شهداست.


پ . یزدانی، خانمی 36 ساله که شاید ظاهرش اصلاً به این حرف‌ها نمی‌خورد درباره حضورش در این مراسم گفت: برای خودم به اینجا آمده‌ام. برای مظلومیت این شهدا وارد میدان شده‌ام و آمدم تا از نزدیک آنها را ببینم و بشنوم که چگونه مظلومانه به شهادت رسیده‌اند.
همچنین نیکان، بانویی جوان که شاید غرب او را در جرگه خود بداند، نیز در این جمعیت حاضر شده بود و عنوان کرد: حضور در این مکان برایم مهم بود. این مراسم برای من یک تجربه است. آمدم تا در این مراسم آنها را ببینم و بدرقه‌شان کنم. در کل موضوع جنگ و ارزش‌های آن برای من اهمیت دارد.


در همین اثنی چند نفر از بانوانی که در جمعیت حضور یافته بودند بدحال شده و یکی از آنان از هوش رفت و با کمک مردمی که در اطراف وی حضور داشتند، وی به سکویی در نقطه‌ای بالاتر منتقل شد تا بتواند به راحتی نفس بکشد. نمی‌دانم این حالت از سر گرما و ازدحام جمعیت بود یا از سر التهاب و شور دیدار شهدا؛ چه می‌دانی شاید او هم گم‌کرده‌ای دارد که در میان شهدا به دنبالش می‌گردد.
جمعیتی که از پیش از ساعت 16 در این مکان حضور یافته بودند، همچنان منتظر آمدن شهدا بودند و همگی تمام قد ایستاده و انتظار می‌کشیدند و «حسین حسین گویان» و با ذکر «الله‌اکبر» و صلوات منتظر ایستاده بودند. البته در مکانی دورتر از میدان، عده‌ای نیز روی زمین نشسته بودند و با توجه به اینکه نتوانسته بودند خود را به جلوی جمعیت حاضر برسانند، به صدای سخنران مراسم و مداحی‌ها گوش می‌دادند. در دل خطاب به شهدا گفتم؛ «دیر کرده‌اید؛ برادران این جمعیت به دیدار شما آمده‌اند! قدری تعجیل کنید.»


کم کم دود اسپند در نقطه نقطه خیابان منتهی به ساختمان مجلس به هوا برخاست و صلوات‌های پی در پی و گریه حضار، فضا را دگرگون کرد. همگی با فریاد الله اکبر و یا حسین از 270 شهیدی که تشییع می‌شدند استقبال کردند. ساعت نزدیک به 17:45 بود که اولین خودرو حامل شهدا از خیابان بیرون آمد و اولین خودرو در میان  استقبال و تشییع مردم شهیدپرور کشورمان در ساعت 21 به معراج شهدا رسید.


این مراسم که خود نمایشگر قیام مردم تهران در استقبال از خط‌شکنان کربلای 4 بود، گویای بسیاری از مطالب بود، موضوعاتی همچون اینکه شهدا اگر چه جسم‌شان در میان مردم نیست، ولی روح‌شان همچنان در جامعه ایران حضور دارد؛ و اینکه مردم هنوز به آرمان‌های انقلاب، پیوند با شهدا و امام و رهبر پایبند هستند و بر سر آنها ایستاده‌اند و در آخر اینکه امنیت و استقلال کشور که مرهون خون شهداست را با هیچ چیز معامله نمی‌کنند و حاضر به پا پس کشیدن از ارزش‌های دفاع مقدس نیستند.

رزاق
|
-
|
۱۳۹۴/۰۳/۲۷ - ۱۰:۰۵
0
0
احسنت و درود
captcha