به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، به طور طبیعی ارتباط وزینی میان فرهنگ راهبردی و ظهور و بروز آن در رفتارهای دفاعی کشورها وجود دارد. بر این اساس جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس مهمترین میدان برای بررسیهای علمی و در زمینه فرهنگ راهبردی جمهوری اسلامی ایران است. در شرایطی که هنوز کشور در تب و تاب تحولات بنیادین انقلاب قرار داشت، جنگ تحمیلی دامنگیر آن شد. بنابراین همواره باید به این نکته توجه داشت که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در امتداد یکدیگر قرار دارند و از هم تفکیکناپذیر هستند.
از یک سو تحولات انقلابی موجب شکلگیری اندیشههای راهبردی علیه موجودیت کشور شد و طمع دشمنان بیرونی را برانگیخت و از سوی دیگر دفاع مقدس نیز به عمق بخشیدن انقلاب اسلامی و فرهنگ راهبردی متاثر از اسلام شیعی که به واسطه انقلاب اسلامی به صحنه قدرت سیاسی آمده بود کمک کرد. ورود یک چالش همه جانبه در بطن انقلاب، خیلی زود منجر به خلق عرصههایی شد که در پرتو آن عناصر اصلی فرهنگ راهبردی کشور به ظهور و بروز رسید. این چالش عظیم موجب شد تا زمینههای تحول در برخی از ملاحظات راهبردی ملی نیز پدید آید. واقعیت آن است که ماهیت انقلاب و جنبههای آرمانی مطروح شده در آن موجب میشد تا عدم تعادل و نابسامانی در روابط میان سه مقوله اهداف، تهدیدات و مقدورات ملی مشهود باشد و بر این اساس ملاحظات و سیاستهای ملی چندان از ماهیت راهبردی برخوردار نباشند. اما جنگ و پیامدهای آن موجب شد تا به تدریج میان متغیرهای یاد شده و راهبرد ذهنی تصمیمسازان کشور تعادل برقرار شود.
نقش دفاع مقدس در تحول عوامل و شاخصهای فرهنگ راهبردی کشور
میتوان با یقین گفت که جنگ موجب توجه جدی به جغرافیای مناسب و وسعت سرزمینی در ملاحظات ملی شد و پایانی بر بیاعتناییهای شکل یافته در نتیجه آرمانگرایی انقلابی اولیه بود.
از سوی دیگر جنگ نقش تشدید کننده در برداشت تاریخی ایرانیان نسبت به روابط ما و دیگران داشت و ضمن تقویت عزتخواهی و کرامتجویی ایرانیان، نقش تعدیل کننده در آرمانخواهی بیرونی ما داشت.
همچنین اشتراک مساعی دو ابرقدرت متعارض در مقوله جنگ تحمیلی و عدم بیطرفی در قبال این جنگ از نقاط عطف تاریخ تحولات بینالمللی بود که این مسئله مهر پایانی بر هر گونه اعتماد ملی به روندهای بینالمللی در تمام دوران دفاع مقدس گذاشت و بسیاری از تصمیمات دفاعی کشور در این برهه برخاسته از این رویکرد بود. از طرف دیگر جنگ آزمون بزرگی برای رهبری و فرماندهی شیعی بود.
جنگ نشان داد که متغیر به مثابه شمشیر دو لبه عمل خواهد کرد. در گفتمان انقلاب به این متغیر به عنوان ابزاری نگاه میشد که میتوانست علیه رقیبان از آن بهره گرفت، ولی با شروع جنگ و به ویژه با فرسایشی شدن آن، نشان داده شد که ماهیت وابسته اقتصاد ایران به نفت موجب میشود تا این عامل ابزار کارگشایی برای رقیبان نیز قلمداد شود.
از سوی دیگر جنگ موجب اعتلای دلبستگیهای ملی و فروکش کردن التهابات انقلابی در زمینه مفاهیم مرتبط با ملی و ملیت شد.
ظهور و بروز وحدت ملی در پرتو شرایط جنگی به نقطه آرمانی نزدیک شد. پیش از جنگ کارکرد عناصر تفرقهافکن موجبات چندگانگیهای ملی را فراهم کرده بود. این وضعیت با شروع جنگ به تدریج کمرنگ شد.
از سوی دیگر جنگ محملی برای سنجش پایداری و مقاومت ملی بود. جامعه ایرانی در این جنگ نشان داد که به رغم وجود ملاحظات نرمشگرایانه با الگوبرداری از مفاهیمی نظیر عاشورا، شکیبایی ملی را در لحظات بحرانی راهنمای عمل خود قرار میدهد.
انقلاب قدرت مذهب را برای غلبه بر نظام پیشین به میدان کشیده بود، ولی به لحاظ نرمافزاری هنوز تا غلبه مفاهیم مذهبی بر روندهای اجتماعی - ملی فاصلهای طولانی وجود داشت. جنگ به سرعت این فاصله را کوتاه کرد و شعور مذهبی در لایههای مختلف اجتماعی جریان یافت که اوج این تاثیر را باید در حضور همه جانبه مردم در جبههها و در روندهای جنگی دید.