اوایل دهه 70 و پس از مدت کمی از بازگشت غرورآفرین آزادگان به خاک میهن اسلامی، بینندگان رسانه ملی در شرایطی که کمیت شبکههای تلویزیونی به حد و اندازه شرایط کنونی نبود، چهارشنبه شبهای هر هفته از شبکه اول سیما شاهد پخش مجموعه تلویزیونی «نبردی دیگر» به کارگردانی عبدالله باکیده بودند؛ مجموعهای که براساس شواهد و خاطرات آزادگان از اردوگاههای بعث عراقی فیلمنامهاش نوشته شده بود و انصافاً در آن سالها مجموعهای خوشساخت به نظر میرسید که به اصطلاح عامیانه خیابان خلوتکن هم بود.
این مجموعه تلویزیونی روایتی از رنج و مرارت اسرای ایرانی در اردوگاه های رژیم بعث عراق را به تصویر میکشید؛ روایتی که گاه تلخ و گاه شیرین بینندگان را چشمانتظار برای چهارشنبه آینده ای که قسمت جدید آن از تلویزیون پخش شود رها میکرد و البته شاخصه اصلی این سریال، روایتی ساده و صمیمی از روزگار آزادگان ایرانی بود که با وجود سختیها و شکنجهها اما به ابتکار عمل دست میزدند تا روحیه خود را برای ایامی که نمیدانستند تا چه زمانی قرار است ادامه پیدا کند و سرنوشتشان چه خواهد شد حفظ کنند.
«نبردی دیگر» اما روایت پرکشش و جذابی را نیز در هر قسمت خود دنبال میکرد و آن تلاش های یک افسر ارشد عراقی به نام مشعل با بازی خیرهکننده اکبر سنگی بود که در اردوگاه به هر لطایفالحیل متوسل میشد تا نشانی از یک رزمنده ایرانی به نام حاج رسول که سالها قبل باعث سوختگی بخشی از صورتش شده بود را به چنگ آورده و اصطلاحاً با او تسویهحساب شخصی داشته باشد.
اما دو سه سال بعد از پخش مجموعه «نبردی دیگر» که یکی دیگر از ویژگیهای آن ضبط سینمایی و 35 میلیمتری آن بود که قطعاً سختیهای خاص خود را به لحاظ تهیه مواد و فیلم خام خواهد داشت، مجموعه تلویزیونی دیگری اینبار از شبکه دو سیما به کارگردانی ابوالقاسم طالبی پخش شد که نام آن «بازگشت پرستوها» بود.
«بازگشت پرستوها» را شاید خیلیها به خاطر داشته باشند چرا که نخستین حضور رسمی بهروز شعیبی به عنوان بازیگر در آن فیلم بود؛ بازیگر و کارگردان خوشفکر این روزهای سینما و تلویزیون که چندی پیش مجموعه موفق «پردهنشین» به کارگردانی او از شبکه اول سیما پخش شد و هم اکنون هم بازی در مجموعه تلویزیونی «تنهایی لیلا» به کارگردانی محمدحسین لطیفی را از شبکه سوم سیما روی آنتن دارد.
این سریال نیز روایتی جذاب و پرکشش برای مخاطبان آن زمان تلویزیون داشت؛ وصلت دختری از یک خانواده متمول و اصطلاحاً سلطنتطلب با جوانی که عشق جبهه و جنگ را دارد و حال که او در یکی از اردوگاههای عراقی محبوس است روایتی موازی از اردوگاههای عراقی با حال و هوای موجود در خانواده دختر را که چشمانتظار بازگشت همسرش است شاهد بودیم.
با وجود آنکه در سالهای پس از پخش این دو سریال و مثلاً در مجموعههای تلویزیونی همچون «همه فرزندان من» به کارگردانی محمد دستجردی اشارهای به موضوع آزادگان شد اما به جرأت میتوان گفت که در کارنامه رسانه ملی جز این دو مجموعه تلویزیونی که محوریت آنها موضوع آزادگان و روزگار اسرای ایرانی در اردوگاههای رژیم بعث باشد اثری شاخصی به چشم نمیخورد.
فراموش نکنیم که در زمانی که این دو سریال ساخته و از رسانه ملی پخش شدند فاقد چنین منابع و مراجع مکتوب و شفاهی در مورد ادبیات جنگ، دفاع مقدس و فرهنگ اسارت بودیم و حال که از این نظر غنی هستیم پس بهانهای باقی نمیماند چرا که کار برای سریالسازان بسیار ساده است و تنها برای آنها برگردان خاطرات و منابع مکتوب و تبدیل آنها به فیلمنامه باقی میماند و در نتیجه ساخت مجموعههای تلویزیونی بیشماری که میتواند همچنان موجب جلب نظر مخاطبان شود.