کد خبر: 3350072
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۰:۱۵
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب/

ضابطه کلی در تغییر نعمت و تبدیل آن به نقمت/ «خدا با کسی قوم‌وخویشی ندارد»

گروه سیاسی: خداوند نعمت‌هاى مادى و معنوى خویش را شامل حال اقوام می‏‌کند، چنانچه نعمت‌هاى الهى را وسیله‏‌اى براى تکامل خویش ساختند نعمتش را پایدار بلکه افزون می‏‌سازد اما هنگامى که این مواهب وسیله‏‌اى براى طغیان و سرکشى شود نعمت‌ها را می‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا)، جمعی از کارگزاران حج روز گذشته، شنبه، 31 مردادماه با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند.
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در این دیدار به نکات مهمی از جمله مسئله حج و توصیه به حجاج، وحدت، دشمن‌شناسی و مقابله با استکبار بیان کردند.
ایشان به دو رویه حج اشاره کردند که هرچند متفاوت از یکدیگر هستند، اما مکمل همدیگر محسوب می‌شوند.
رهبر معظم انقلاب در این رابطه اظهار کردند: حج دو رویه‌ی متفاوت و مکمّل یکدیگر دارد: یک رویه فردی، یک رویه اجتماعی؛ هر دو را باید رعایت کرد و توجّه داشت. رویه فردی حج متعلّق به یکایک حجّاج است؛ هر کدام از حجّاج در این برهه از زمان -این برهه حج و عمره- خود را باید با خدای متعال مرتبط کند، استغفار کند، زاد و توشه برای شخص خود فراهم کند. در آیات کریمه مربوط به حج دارد «وَ تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی‌»؛ توصیه شده است به تقوا؛ هر کدام از حجّاج محترم که این نعمت بزرگ نصیب‌شان می‌شود، باید به فکر باشند که ظرف خودشان را پُر کنند، کوله‌بار خودشان را پُرکنند - وَاَنِ‌استَغفِروا رَبَّکُم - استغفار کنند، اِنابه کنند، دعا کنند، از خدای متعال بخواهند، در مقابل خدای متعال تعهّد کنند برای آینده خود و زندگی خود و فعّالیّت‌های خود؛ این کار فردی است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این فراز از سخنانشان به 2 آیه از قرآن کریم اشاره کردند که توصیه‌ای به حجاج و زائران بیت‌الله الحرام است.
اولین آیه مورد اشاره معظم له، بخشی از آیه 197 سوره بقره است. در این آیه که مرتبط با رفتار حجاج در ایام حج است، آمده است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ»‌ (حج در ماه هاى معینى است پس هر کس در این [ماه]ها حج را [برخود] واجب گرداند [بداند که] در اثناى حج همبسترى و گناه و جدال [روا] نیست و هر کار نیکى انجام می دهید خدا آن را می داند و براى خود توشه برگیرید که در حقیقت بهترین توشه پرهیزگارى است و اى خردمندان از من پروا کنید).
در این قسمت از آیه که مورد اشاره رهبر معظم انقلاب است، حجاج به تقوا و تلاش برای جمع کردن این توشه معنوی توصیه شده‌اند.
همانطور که در تفسیر نمونه آمده، بسیارى از مفسران در این رابطه گفته‌اند که این بخش از آیه اشاره به گروهى می‌کند که وقتى براى زیارت خانه خدا حرکت می‌کردند هیچ‌گونه زاد و توشه‌اى با خود بر نمی‌داشتند، و حتى اگر زاد و توشه‌اى با خود داشتند به هنگام احرام به دور می‌ریختند و می‌گفتند ما به زیارت خانه خدا می‌رویم چگونه ممکن است به ما غذا ندهد و گاه به همین جهت خود را به زحمت می‌افکندند و یا محتاج به سؤال از این و آن می‌شدند. قرآن این تفکر غلط را نفى می‌کند و می‌گوید زاد و توشه براى خود تهیه کنید ولى در عین حال آنها را به مسئله معنوى مهم‌ترى ارشاد کرده، می‌گوید که ماوراى این زاد و توشه، زاد و توشه دیگرى است که باید براى سفر آخرت فراهم شود و آن، پرهیزکارى و تقوا است.
در تفسیر المیزان نیز در این رابطه آمده است: در این جمله بر خلاف اول آیه که مردم غایب فرض شده بودند، مخاطب قرار گرفتند، و این تغییر سیاق دلالت می‌کند بر کمال اهتمام خداى تعالى به این سفارش و اینکه تقوا وسیله تقرب و وظیفه‌اى است حتمى و متعین.
شیخ طبرسی در مجمع البیان دو برداشت از این بخش از آیه را ارائه کرده است؛ اول اینکه روى سخن در این جمله، مردم کج فهمى است که خود را از کسانى می‌دانند که به خدا توکل می‌کنند و در پى کار و زندگى و تهیه امکانات مادى نیستند و قرآن خطاب به آنان مى‏‌فرماید: براى خود زاد و توشه زندگى فراهم آورید و سربار مردم نباشید، اما بدانید که بهترین توشه‏‌ها، پرواپیشگى است.
بر اساس برداشت دومی که مجمع البیان ارائه می کند، منظور این جمله آن است که با انجام‏‌دادن کارهاى شایسته، توشه برگیرید که بهترین توشه‏‌ها، ایمان و عمل و تقوا است. بیان برداشت دوم پس از ترسیم برنامه حج نشانگر این واقعیت است که آن مکان مقدس و آن روزهاى جاودانه، بهترین فرصت براى انجام‏‌دادن کار شایسته و برگرفتن توشه است.
توصیه دومی که رهبر معظم انقلاب با استناد به آیه 3 سوره هود می‌کنند آمرزش خواستن از پروردگار است.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود به رویه اجتماعی حج و تجمع مسلمانان اشاره می کنند و می فرمایند: حج مظهر تشکیل امّت اسلامی است، مُشتی نمونه خروار. «مِن کُلِ‌ّ فَجٍ‌ّ عَمیق»؛ از همه‌جا و از راه‌های دور، مسلمان‌ها جمع می‌شوند در کنار هم و چه فرصت بزرگی که با هم حرف بزنند، با هم همدلی کنند، دردهای یکدیگر را بشنوند، اظهار همدردی با یکدیگر بکنند؛ این دیگر کجا پیش می‌آید جز در حج؟
عبارت «مِن کُلِ‌ّ فَجٍ‌ّ عَمیق» بخشی از آیه 27 سوره حج است که می فرماید: ‌«وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» (و در میان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا [زایران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغرى که از هر راه دورى مى‏آیند به سوى تو روى آورند).
بسیاری از مفسران مخاطب این آیه را حضرت ابراهیم (ع) و عده‌ای نیز پیامبر اسلام(ص) دانسته‌اند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورده است: این آیه عطف به آیه سابق است که مخاطب آن ابراهیم (ع) می‌باشد. یعنی ای ابراهیم در میان مردم مراسم حج را اعلام کن که مردم به صورت پیاده یا سوار بر مرکب‌های لاغر از هر راه دوری خواهند آمد. و لفظ (کل) در اینجا افاده کثرت می‌کند، نه استغراق‌ و کلیت.
در تفسیر نمونه نیز این چنین آمده است: بعد از آماده شدن خانه کعبه براى عبادت‌کنندگان، خدا به ابراهیم (علیه السلام) دستور می‌دهد که در میان مردم براى حج اعلام کن تا پیاده و سوار بر مرکب‌هاى لاغر، از هر راه دور قصد خانه خدا کنند. در روایتى که در تفسیر على بن ابراهیم آمده می‌خوانیم: «هنگامى که ابراهیم چنین دستورى را دریافت داشت عرض کرد خداوندا، صداى من به گوش  مردم نمی‌رسد، اما خدا به او فرمود: «علیک الاذان و على البلاغ» (تو اعلام کن و من به گوش آنها مى رسانم).
در تفسیر نمونه در رابطه با تعبیر «من کل فج عمیق» آمده است: اشاره به این است که نه فقط از راه‌هاى نزدیک بلکه از راه‌هاى دور نیز باید به سوى این مقصد حرکت کنند. کلمه «کل» در اینجا به معنى استقراء و فراگیرى نیست، بلکه به معنى کثرت است.
ضرورت اتحاد در بین امت اسلامی از دیگر نکاتی بود که رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار دست‌اندرکاران حج مطرح کردند. ایشان به تجربه جمهوری اسلامی در رابطه با مسئله وحدت اشاره کردند و افزودند: ما سی‌وپنج، شش سال است که این تجربه را داریم که باید داخل آحاد ملّت اتّحاد و اتّفاق وجود داشته باشد؛ و به برکت این اتّحاد و اتّفاق موفقیّت‌های بزرگی هم به دست آوردیم؛ این را بعضی از کشورهای دیگر ندانستند، نفهمیدند و هنوز هم نمیفهمند. بر اثر یک اختلاف کوچک - یا اختلاف مذهبی، یا اختلاف قومی یا حتّی اختلاف حزبی - در داخل کشورهایشان می‌افتند به جان هم و همدیگر را مثل دشمن می‌کوبند؛ خب، خدای متعال نعمتش را از اینها می‌گیرد. «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفرًا وَ اَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ؛ جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ»؛ وقتی نعمت خدا را که تفضّل کرده است، افضال کرده است، انعام کرده است نشناختیم، شکرگزاری نکردیم، این نعمت را کفران کردیم، خب خدای متعال هم رفتار خودش را با این ملّت تغییر خواهد داد؛ «لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً اَنعَمَها عَلی‌ قَومٍ حَتّی‌ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم»؛ تا وقتی من و شما در راه راست حرکت کنیم، در جادّه مستقیم حرکت کنیم، خودمان را بر طبق اراده الهی تطبیق کنیم - به حدّ ممکن؛ حالا به‌طور کامل که ماها خیلی کوچک‌تر از این حرف‌ها هستیم- خدای متعال نعمتش را بر ما باقی نگه می‌دارد، امّا وقتی خودمان خودمان را خراب کردیم، خودمان ایجاد اختلاف کردیم، خودمان علیه هم توطئه کردیم، خودمان با هم دست‌به‌یقه شدیم، خدای متعال نعمتش را برمی‌دارد؛ خدا با کسی قوم و خویشی ندارد.

ایشان در این بخش از بیاناتشان به 3 آیه قرآن کریم اشاره داشتند. آیات 28 و 29 سوره ابراهیم و آیه 53 سوره انفال.

در آیات 28 و 29 سوره ابراهیم آمده است: «آیا به کسانى که [شکر] نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سراى هلاکت درآوردند ننگریستى؛ [در آن سراى هلاکت که] جهنم است [و] در آن وارد می‌شوند و چه بد قرارگاهى است».

علامه طباطبائی در مورد آیه 28 سوره ابراهیم آورده است: اینجا خطاب با رسول خدا(ص) است و وضع پیشوایان کفر و رؤسای ضلالت را که ظلم کرده و کفران نعمت کردند بیان می‌کند، که نعمات الهی از هر طرف آنها را احاطه کرده بود ولی ایشان به جای شکرگزاری و ایمان به درگاه پروردگار، کفران نعمت کردند و خود و قومشان رابه هلاکت کشانیده و به شقاوت و آتش جهنم وارد کردند؛ چون قومشان نیز پیرو آنان بودند.

همچنین در رابطه با آیه 29 آورده است: دار «بوار» و هلاکت جهنم است که بسیار جایگاه و قرارگاه بدی است و در آنجا به آتش شقاوت و بدبختی خواهند سوخت.

در تفسیر نمونه نیز ذیل این دو آیه شریفه آمده است: آیه 28 سوره ابراهیم وضع پیشوایان کفر و رؤسای ضلالت که ظلم کرده و کفران نعمت کردند را بیان می‌کند که چگونه نعمت‌ها از هر طرف احاطه‏‌شان کرده و ایشان به جای شکر نعمت خدا و ایمان به پروردگار کفران نعمت کردند با اینکه قبلاً تذکر داده بود که چگونه خدای تعالی آسمان و زمین را خلق کرده و هیچ احتیاجی به آنها نداشت و فقط منظور و غرضش انعام بود.

این آیه شریفه مطلق است و هیچ دلیلی نیست که آن را به کفار مکه و یا کفار قریش اختصاص دهد؛ گرچه خطاب در آن مربوط به رسول خدا است، لیکن این چیزها باعث نمی‌شوند که آیه را اختصاص به آنان دهیم، زیرا مضمون آن مطلق است و شامل همه طاغوت‏‌ها و اعمال ایشان می‌شود؛ چه طاغوت‌های این امت و چه طاغوت‌های امت‌های گذشته.

پس این آیه پیشوایان ضلالت امت‌های گذشته و امت اسلام را بیان می‏‌کند، به دلیل اینکه می‏‌فرماید: «و احلوا قومهم دار البوار» (سرانجام کار، قوم خود را به هلاکت کشانیدند) که به خوبی اشعار دارد که اینها افرادی متنفذ بودند که از آنها شنوایی داشتند.

و مقصود ازاینکه می‏‌فرماید نعمت خدا را مبدل به کفر کردند این است که شکر نعمت خدا را مبدل به کفران کردند.

لازمه به هلاکت کشاندن قوم، این است که خود را هم به هلاکت کشانده باشند، چون پیشوای ضلالت بودند و پیشوای ضلالت معلوم است که هم خود و هم دیگران را به گمراهی می‌کشاند و دیگران او را در ضلالتی که دارد پیروی می‌کنند.

بعضی احتمال داده‏‌اند در آیه 29 سوره ابراهیم کلمه جهنم به عامل اشتغال منصوب شده باشد؛ یعنی تقدیر کلام این بوده: «یصلون جهنم یصلونها» و جمله مزبور بیان دارالبوار نبوده، بلکه جمله‏‌ای مستانفه باشد. لیکن احتمال ایشان صحیح نیست، چون دلیلی ندارد زیرا منصوب بودن کلمه مرجوح است. بلکه آیه شریفه شامل تمامی پیشوایان ضلالت که قوم خود را به گمراهی و دار البوار کشانده و می‌کشانند، می‌شود.

آیه 53 سوره انفال نیز به تغییر نعمات الهی اشاره دارد. در آیه تصریح شده است: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند و خدا شنواى داناست).

در رابطه با این آیه، علامه طباطبایی آورده است: خداوند نعمت قومی را تغییر و تبدیل نمی‌کند و آن را از آنان سلب نمی‌نماید تا زمانی‌که آنها خودشان، خود را تغییردهند؛ پس نعمتی که خداوند به بندگانش افاضه می‌کند به جهت استعداد وآمادگی که در نفس آنهاست می‌باشد و زمانی‌که به جای شکران نعمت کفر بورزند و به جای طاعت معصیت به جای آورند و به جای اصلاح، افساد نمایند و به عوض اشتغال به ذکر خدا به لهویات مشغول شوند و به جای قیام در راه امور مفید جامعه به امور بیهوده و به جای جهاد به سستی گرایش یابند، در این صورت استعداد نفسانی خود برای نعمات را زایل کرده و خود را شایسته نقمت و هلاکت نموده‌اند و این امر یک ضابطه کلی در تغییر نعمت و تبدیل آن به نقمت و عقاب است و در آخر می‌فرماید: خداوند شنوای دعای شما و دانای نسبت به حاجات شماست، پس شما را اجابت نموده و کافران را عذاب می‌کند، یا آنکه خداوند چون شنوای گفتار آنان و عالم به کارهای ایشان است، پس آنان را عذاب می‌نماید.

در تفسیر نمونه نیز آمده است: فیض رحمت خدا بیکران و عمومى و همگانى است ولى به تناسب شایستگی‏‌ها و لیاقت‌ها به مردم می‌رسد. در ابتدا خدا نعمت‌هاى مادى و معنوى خویش را شامل حال اقوام می‏‌کند، چنانچه نعمت‌هاى الهى را وسیله‏‌اى براى تکامل خویش ساختند و از آن در مسیر حق مدد گرفتند و شکر آن را که همان استفاده صحیح است بجا آوردند، نعمتش را پایدار بلکه افزون می‏‌سازد اما هنگامى که این مواهب وسیله‏‌اى براى طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى و تبعیض و ناسپاسى و غرور و آلودگى شود در این هنگام نعمت‌ها را می‌گیرد و یا آن را تبدیل به بلا و مصیبت می‌کند، بنابراین دگرگونی‌ها همواره از ناحیه ما است و گرنه مواهب الهى زوال‏‌ناپذیر است.

توطئه‌های دشمنان علیه اسلام موضوع دیگری بود که رهبر معظم انقلاب روز گذشته به آن اشاره کردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اظهار کردند: کشورهای اسلامی، امروز با توطئه مواجهند؛ این را می‌فهمیم یا نه؟ امروز نه علیه شیعه، نه علیه ایران، نه علیه فلان مذهب خاص، [بلکه‌] علیه اسلام توطئه است. چون قرآن مال اسلام است؛ آن مرکزی و کانونی که فریاد می‌زند «لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکٰفِرینَ عَلَی المُؤمنینَ سَبیلاً» که تشیّع نیست؛ آن قرآن است، آن اسلام است؛ لذا با آن مخالفند. با هر مرکزی، با هر حنجره‌ای که مردم را و ملّت‌ها را بیدار کند مخالفند؛ با هر دستی که با استکبار دربیفتد مخالفند و آن دست دست اسلام است، آن حنجره حنجره اسلام است؛ [لذا] با اسلام مخالفند.

ایشان دلیل مخالفت استکبار با اسلام را قاعده نفی سبیل عنوان کردند؛ قاعده‌ای که در آیه 141 سوره نساء مورد تأکید قرار گرفته است.

خداوند در آیه 141 سوره نساء می‌فرماید: «الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِن کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِّنَ اللّهِ قَالُواْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ وَإِن کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعْکُم مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» (همانان که مترصد شمایند پس اگر از جانب خدا به شما فتحى برسد می‌گویند مگر ما با شما نبودیم و اگر براى کافران نصیبى باشد می‌گویند مگر ما بر شما تسلط نداشتیم و شما را از [ورود در جمع] مؤمنان باز نمی‌داشتیم؛ پس خداوند روز قیامت میان شما داورى می‌کند و خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان براى کافران راه [تسلطى] قرار نداده است).

این آیه از قرآن اشاره به یکی از مهم‌ترین قواعد اسلامی دارد که بر اساس آن تسلط کفار بر مسلمانان در هیچ زمینه‌ای جایز شمرده نمی‌شود.

در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی در مورد قاعده نفی سبیل آورده است: خدا هرگز کفار را مافوق و مسلط بر مؤمنان قرار نمی‌دهد، یعنی حکم همواره به نفع مؤمنین و بر علیه کافرین است و تا ابد نیز چنین خواهد بود و این خود اعلامی است به منافقین که دیگر برای ابد از اینکه به هدف شوم خود برسند مأیوس باشند و به حکم این آیه در همه دوران نهایتاً فتح و پیروزی از آن مؤمنین و برعلیه کفارخواهد بود. احتمال هم دارد «نفی سبیل» اعم از تسلط در دنیا باشد، یعنی می‌فرماید: مؤمنان نه در دنیا و نه در آخرت هرگز تحت سلطه کفار نمی‌روند و به اذن خدا دائماً غالبند، البته مادام که ملتزم به لوازم ایمان خود باشند.

در تفسیر نمونه نیز این نکته مورد تأکید قرار گرفته است: براى اینکه مؤمنان واقعى مرعوب آنان نشوند در پایان آیه اضافه مى‌کند «هیچگاه خداوند راهى براى پیروزى و تسلط کافران بر مسلمانان قرار نداده است». آیا هدف از این جمله تنها عدم پیروزى کفار از نظر منطق بر افراد با ایمان است و یا پیروزی‌هاى نظامى و مانند آن را شامل مى‌شود؟ از آنجا که کلمه سبیل به اصطلاح از قبیل نکره در سیاق نفى است و معنى عموم را مى‌رساند از آیه استفاده مى‌شود که کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامى و سیاسى و فرهنگى و اقتصادى و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد و اگر پیروزى آنها را بر مسلمانان در میدان‌هاى مختلف با چشم خود مى‌بینیم به خاطر آن است که بسیارى از مسلمانان مؤمنان واقعى نیستند و راه و رسم ایمان و وظائف و مسئولیت‌ها و رسالت‌هاى خویش را به کلى فراموش کرده‌اند؛ نه خبرى از اتحاد و اخوت اسلامى در میان آنان است و نه جهاد به معنى واقعى کلمه انجام مى‌دهند و نه علم و آگاهى لازم را که اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعاً چنینند! جمعى از فقهاء در مسائل مختلف به این آیه براى عدم تسلط کفار بر مؤمنان از نظر حقوقى و حکمى استدلال کرده‌اند و با توجه به عمومیتى که در آیه دیده مى‌شود این توسعه زیاد بعید به نظر نمى‌رسد. در این آیه پیروزى مسلمانان به‌عنوان فتح بیان شده در حالى که از پیروزى کفار تعبیر به نصیب شده است. اشاره به اینکه اگر پیروزی‌هائى نصیب آنان شود، محدود و موقت و ناپایدار است و فتح و پیروزى نهایى با افراد با ایمان مى‌باشد.

علی
|
-
|
۱۳۹۴/۰۶/۰۱ - ۱۱:۲۹
0
0
درودبرشما سایت خوبی دارید در سایه امام زمان موفق باشید
روابط عمومی دانشگاه پیام نور کوهدشت
captcha