کد خبر: 3352953
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۰
دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید محمود علومی؛

از تدریس قرآن در نوجوانی تا شهادت در «کربلای ۵»

گروه جهاد و حماسه: شهید محمود علومی در مدت کوتاه زندگی خود، طلبگی، تدریس قرآن و مداحی را تجربه کرد و سرانجام در سن 18 سالگی در عملیات «کربلای 5» به شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، جمعی از جامعه قرآنی استان تهران شامل نمایندگان بسیج تهران بزرگ، ناحیه بسیج سلمان، مدیرعامل اتحادیه تشکل‌های قرآنی و نماینده شورای عالی قرآن در نخستین دیدار هفتگی با خانواده شهدا به دیدار خانواده شهید محمود علومی رفتند. این دیدار با قرائت قرآن توسط رامین بهرامی از قاریان ممتاز کشور آغاز شد.
در ادامه، رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در سخنانی با بیان اینکه دو سال است جامعه قرآنی تهران بزرگ با خانواده شهدای قرآنی دیدار می‌کنند، گفت: این دیدارها ادای احترام به خانواده شهدای قرآنی است. همچنین از دیگر برنامه‌های سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ درباره شهدای قرآنی ‌می‌توان به برگزاری دو یادواره سوره‌های سرخ اشاره کرد و نهم دی‌ماه امسال نیز قرار است سومین دوره این یادواره با هدف معرفی شهدای قرآنی و انتقال منش آنان به مردم برگزار شود.
در ادامه، پدر شهید علومی در سخنانی به بیان خاطره‌ای از فرزندش پرداخت و گفت: شغل من نانوایی است و هنگامی که محمود به جبهه می‌رفت پای تنور نانوایی بودم، به وی گفتم صبر کن تا خمیر تمام شود، خودم بدرقه‌ات می‌کنم، محمود هم صبر کرد تا کار من تمام شود. بعد با هم برای اعزامش رفتیم و با گروهی از رزمندگان که از نطنز عازم جبهه بودند وی را عازم کردم.


وی ادامه داد: بعد از 45 روز، خبر شهادت محمود به ما رسید. زمان شهادت 18 سال داشت. از همان دوران نوجوانی بچه‌های محل را با قرآن آشنا می‌کرد. پس از پایان دوره راهنمایی به حوزه عملیه رفت و سه سال در نطنز و دو سال هم در قم درس طلبگی آموخت.
پدر شهید علومی اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: شب عملیات کربلای 5 که محمود به شهادت رسید من و سه پسر دیگرم در جبهه بودیم، اما فقط محمود توفیق شهادت پیدا کرد.
وی افزود: ما پس از شهادتش به مقام والای انسانی وی پی بردیم. امیدوارم جوانان امروز به گونه‌ای رفتار کنند که خون شهدا پایمال نشود.
در ادامه برادر شهید در سخنانی گفت: محمود فرزند چهارم خانواده متولد 1347 تهران بود. خانواده من سال 1356 از تهران به نطنز زادگاه پدرم مهاجرت کردند و شهید علومی دوران ابتدایی را در تهران و راهنمایی را در نطنز پشت‌سر گذاشت و تصمیم گرفت که برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود. وی از اولین طلاب حوزه علمیه نطنز بود و بعد از سه سال تصمیم گرفت که به قم برود.


وی افزود: محمود در حوزه علمیه فعالیت‌های زیادی داشت. این موضوع را هم‌دوره‌ای‌های وی بعد از شهادتش به ما گفتند. از نظر درس از نمونه‌های حوزه بود و همزمان با تحصیل در حوزه علمیه دوران دبیرستان را هم پشت‌سر گذاشت و دیپلم گرفت.
تحفه بردن آب نطنز برای طلبه‌های قم
برادر شهید علومی گفت: محمود در نطنز جلسه قرآنی داشت و بعد از مهاجرت به قم باز هم این جلسه را برپا می‌کرد و هفته‌ای سه بار از قم به نطنز می‌رفت تا به بچه‌ها درس قرآن دهد، آن زمان آب آشامیدنی در قم بسیار کمیاب بود و برادرم مرتب از نطنز گالن‌های 20 لیتری را پر از آب می‌کرد و برای استفاده طلاب به قم می‌برد.
وی افزود: دو سال قبل از شهادت اصرار داشت که به جبهه برود، ولی پدر و مادرم اجازه نمی‌دادند. 20 روز قبل از کربلای 4 به نطنز آمده بود و با برادرمان ابراهیم به جبهه رفت و تشکیل پرونده داد. فرمانده گردان اجازه نداد در عملیات کربلای 4 شرکت کند. سرانجام در عملیات کربلای 5 شرکت کرد و به فیض شهادت رسید. جنازه‌اش 20 روز بعد به دست ما رسید.
همچنین مادر شهید علومی درباره فرزند شهیدش گفت:‌ محمود معلم قرآن بود و شاگردانش بعد از شهادت وی به من گفتند که قدر این نعمت را بدان، فرزند شما معلم قرآن بود. وی برای اینکه هنگامی که نیست ما باز هم به آموختن قرآن مشغول باشیم برای ما نوار قرآن تهیه کرده بود.
وی ادامه داد: وی به امر به معروف و نهی از منکر سفارش بسیار می‌کرد و چندین بار به خاطر تذکر نسبت به بدحجابی مورد ضرب و شتم قرار گرفت. شاعر هم بود و در محافل ادبی نطنز حضور مستمر داشت. آن زمان که ما مغازه نانوایی داشتیم مدام به ما گوشزد می‌کرد مبادا اجناس کوپنی را به منزل بیاورید، این‌ها حق مردم است. قاری قرآن بود و به بچه‌ها درس قرآن می‌داد و در کنار آن در حوزه علمیه درس می‌خواند و مداح اهل بیت(ع) هم بود.
همچنین خواهر شهید علومی در سخنانی گفت: من و شهید علومی اختلاف سنی کمی داشتیم و بسیار به هم نزدیک بودیم، همین موضوع هم باعث شد شهادت محمود من را خیلی اذیت کند.‌ برادرم همیشه لبخند به لب داشت و این خصوصیت، وی را از دیگران و حتی اعضای خانواده متمایز کرده بود.
وی تصریح کرد: از نظر رفتاری و علمی واقعاً ممتاز بود و به دو چیز یعنی امر به معروف و احترام به پدر و مادر که از توصیه‌های قرآن کریم است بسیار پایبند بود.
وصیت‌نامه شهید
«خداوندا، معبودا، پروردگارا، قلبم مالامال عشق توست و از شوق به تو و به حسین تو می‌طپد، لحظه‌ای آرام ندارم، هر نفسی که می‌کشم و هر قدمی که برمی‌دارم بر اراده توست و اگر قضا و قدر تو نبود لحظه‌ای جان در بدنم قرار نمی‌گرفت و به سوی تو پرواز می‌کردم و عالم خاکی را به خاکیان وامی‌گذاردم.
ولی ای خدا! راضیم به رضای تو، هر چه تو خواهی همان را خواهانم و هر چه را تو دوست نداری از آن بیزارم، صلاح‌مان را تو می‌دانی و وجودمان را تو هستی‌بخشی.


جانا! جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر و از خطاهایم درگذر که من تاب فراق تو و تحمل عذاب تو را ندارم.
بارالها! من همان بنده‌ای هستم که سال‌ها در گمراهی به سر برده و عصیان اوامر تو را کرده‌ام، اما اینک معترفم به گناهانم و اقرار می‌کنم به اینکه در اشتباه بوده‌ام، اما این را هم می‌دانم که غیر از تو کسی را ندارم و هرگز کسی پیدا نخواهد شد که مرا از این فلاکت نجات بخشد و این را هم می‌دانم که تو ارحم‌الراحمینی و مهربان‌تر از تو کسی نیست. پس ای خدای من! از گناهان من درگذر و توفیق لقایت را که نصیب شهدای در راهت می‌کنی نصیب من هم بکن.
خدایا این انقلاب بزرگ که تحولی در مسلمانان ایجاد کرد را به انقلاب مهدی قائم(عج) متصل بکن. رهبری عظیم‌الشأن این انقلاب خمینی بزرگ را در پناه خودت حفظ کن.
خدایا! از تو می‌خواهم مرا به بدی‌هایی که نسبت به پدر و مادر مرتکب شده‌ام مورد عفو قرار دهی و موجب شوی که پدر و مادرم از من راضی و خشنود شوند تا در آخرت گرفتار عذاب تو نشوم.
به امید پیروزی اسلام و مسلمین.»

captcha