به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به ایکنا، فاطمه همتی، مسئول امور فرهنگی آسایشگاه خیریه کهریزک در مورد کلاسهای قرآن آسایشگاه گفت: این کلاسها از سال 1389 شروع شد، در ماه مبارک رمضان ختم قرآن داریم که هر روز برگزار میشود، معلمان قرآن به صورت نیکوکاری میآیند، هدف ما هم آموزش است و هم اینکه این عزیزان از روی تخت بلند شوند، اساتید با استفاده از احادیث توانستند مددجویان را به این باور برسانند که با تلاوت قرآن به آرامش میرسند و ما این را در وجود تکتک مددجویان دیدهایم، یادگیری آنان آنقدر خوب بوده که در تمام مسابقات شرکت میکنند و به مقامات بالایی در ترتیل، روخوانی و حفظ دست پیدا کردند، حتی نابینای ما در حفظ قرآن مقام آورده است.
وی افزود: همه این کمکها به صورت نیکوکاری تهیه میشود، از معلم تا کتابهایی که به صورت بریل است، عزیزانی که میتوانند مددجویان ما را کمک کنند ما به دیده منت میبینیم و تقاضای یاری داریم. من که ظاهراً آدم سالمی هستم وقتی قرآن میخوانم آرامش دارم، مددجو نیز مطمئناً همینطور است و این لذت را که خدا با آدم حرف میزند را خواهد داشت، همچنین وقتی میبیند که مردم به او اهمیت میدهند و میخواهند چیزی به او یاد بدهند این احساس لذتبخشی است.
فاطمه همتی در ادامه خاطرنشان کرد: آغازگر کلاسهای قرآن آسایشگاه خانم بقایی گوهر است که خودش معلم قرآن بوده است و الان ریاست گروه همیاران فرهنگی را بر عهده دارد، آنقدر این کلاسهای قرآن مفید است که دلم میخواهد همه مددجویان ساعت به ساعتشان را برای قرآن داشته باشند، مددجویان وقتی وارد کلاس قرآن میشوند ابتدا غمگین هستند اما یک ساعت که میگذرد چهرههایشان بسیار شاداب میشود و میخواهند بیشتر بمانند تا چیز بیشتری بیاموزند، مددجویی هست که دستش ناتوان است ولی از ما میخواهد که جسم ناتوانش را در کلاس قرار دهیم و صفحات را با زبان ورق میزند، دیدن این صحنهها برای ما بسیار لذتبخش است، کسی که روی ویلچر میآمده است الان پشت ویلچر را میگیرد و میرود و این از معجزات قرآن است.
وی در پایان اظهار کرد: کسانی که عزیزانشان اینجا هستند چه بسا اگر میتوانستند آنان را میبردند ولی واقعیتش این است که نگهداری از معلول با امکانات کم کار دشواری است، من از همه عزیزان میخواهم که به این مرکز بیایند و کمک کنند که کمک به این عزیزان یک دنیا ثواب دارد.
دوست دارم قرآن کردارم شود نه اینکه فقط بر سر زبانم باشد
یکی از مددجویان آسایشگاه کهریزک گفت: از شهربابک کرمان به آسایشگاه کهریزک آمدم، 9 سال در آسایشگاه زندگی میکنم، آشنایی من با قرآن به دوران کودکیام برمیگردد، از وقتی معلولیتم شدید شد و نتوانستم بیرون بروم یک روز اتفاقی تلویزیون را روشن کردم و دیدم دارد قرآن آموزش میدهد و خوشم آمد، اتفاقاً جلسه اول نیز بود، با خودم گفتم من که میتوانم یاد بگیرم پس چرا یاد نگیرم؟ اوایلش روزی 8 یا 9 ساعت قرآن میخواندم، هرچه بیشتر یاد میگرفتم بیشتر علاقمند میشدم البته به دلیل اینکه از لحاظ تنفسی مشکل دارم فقط تجوید میخوانم. این راه را از خدا میدانم که جلوی پای من قرار داد چون نتوانستم مدرسه بروم، البته شاید اولش به عنوان سرگرمی بود اما بعد که در داستان قرار گرفتم فهمیدم داستان خیلی عمیقتر از این حرفهاست.
شهربانو نوابزاده افزود: در خانه بودم و کلاً دستانم از کار افتاد که به فکر افتادم جایی برای نگهداری بروم و نمیدانستم در آسایشگاه چه امکاناتی محیا است، به خواست خدا و با تلاش خانم زائری توانستم در این راه پیشرفت کنم، الان هفت سال است درس نیز میخوانم و کتاب ششم مفاهیم را نیز گذراندم، قرآن بدون مفاهیم راحت نیست و با مفاهیم میتوانیم بیشتر با قرآن انس بگیریم، معارف قرآن انتها ندارد و قرآن باید لیاقت داشته باشی که سمتش بروی و ان شاء الله از عاملین قرآن باشیم. در تلاوت سعی میکنم از منشاوی تقلید کنم، دلم میگیرد با خدا صحبت میکنم من هیچوقت به خواست خدا نه نمیگویم، دوست دارم در قرآن آنقدر جلو بروم که به خدا برسم، معرفت انسانی پیدا کنم و با پوست و گوشت و خونم آمیخته شود و کردارم شود نه اینکه فقط بر سر زبانم باشد، این ابتداییترین کار است و آخرش این است که به رضایت خدا برسیم.
به داشتههایتان فکر کنید
یکی دیگر از مددجویان آسایشگاه کهریزک گفت: 25 سال در کهریزک زندگی کردم، سال 60 تصادف کردم و چندین شکستگی پیدا کردم، سه بار از مرگ مغزی نجات پیدا کردم، بعد از تصادف تبدیل به نوزاد شدم، هفت سال در منزل بودم و بعد از صاحبم خواستم به یک جای بدون منت و با آبرو بروم که به کهریزک رفتم و با خدا معامله کردم و این معامله برای آن نبود که دستم به جایی بند نباشد، اگر شرایطت را بپذیری، نزد خدا نیز پذیرفته خواهی شد.
وی افزود: بچههای ما اگر با دست نمیتوانند به جایش با زبان ورق میزنند و با خط بریل حافظ قرآن میشوند، حکایت کهریزک بر پایه قرآن شروع شد و حسینیه قندهاری آغاز برپایی کهریزک بود، وقتی میگوییم حکومت خدا آن دلها دیگر به ویلچر نگاه نمیکنند، اول خودت باید خودت را بپذیری بعد پذیرفته میشوی، شعار نیست و سخت هم نیست، یاد بگیرید که با نداشتههایتان زیاد فکر نکنید و به داشتههایتان فکر کنید، به همین راحتی میشود 34 سال روی دوست آهنی نشست و احساس نکرد که فقط دیگری دارد میدود و راه میرود.
زهرا شاملو در پایان بیان کرد: آسایشگاه از کلاسهای ختم قرآن به فضای کتابخانه رسید، شاید اسمش کتابخانه باشد اما پایگاه نور خداست. در مسابقات حرف اول را مددجویان کهریزک میزنند، مهم نیست که من نمیتوانم ورق بزنم، دستم توان ندارد و کسی برای من ورق خواهد زد مهم این است که من باور دارم، این قرآن است که به من آموخت خودم را پیدا کنم و نور قرآن در قلب متجلی شد، این دستها و دهانهایی که روز ولادت امام حسن (ع) رو به آسمان باز بودند شاید نمیدانند که غریب مدینه کیست چون این (به سرش اشاره میکند) اصلاً اجازه نمیدهد که بدانند مدینه کجاست اما روحش دارد میرود و او مطمئناً بیش از من حاجت میگیرد چون با تمام اخلاصش «امن یجیب» میگوید، اشک میریزد و نعره میزند. بالاترین ثروت این جسمی است که خدا از روحش در آن دمید و به ما داد پس چرا وقتی از دست میدهیم تازه شاکر میشویم؟
شهریار شریعت