روزشمار عاشورا روزشمار یک واقعه خاص نیست، زیرا که هر سرزمینی کربلا و هر زمانی عاشوراست. توجه به ابعاد رویدادهایی که در یک روز میافتد، چهرهای ملموس از امری تاریخ نشان میدهد، رویدادی که تاریخی پس از خود را شکل داده است.
از همراه کردن دو مسیحی تا گفتوگو با اباهره ازدی
ایشان شب را در ثعلبیه ماندند و با مردی کوفی به کنیه اباهره ازدی گفتوگویی داشته و در پاسخ به وی در خصوص اینکه چرا ایشان حرم خدا و جدشان را ترک کردهاند گفت: «ای اباهرّه، بنی امیه مال ما بردند، صبر کردیم حقّ ما گرفتند، صبر کردیم. دشنام دادند، صبر کردیم، خواستند که مرا بکشند، گریختم. به خدایی خدا یا أباهرّه که بر دست اهل بغی کشته خواهم شد و چون مرا بکشند، خدای تعالی لباس خواری و ذلّت بر ایشان بپوشاند و جمعیتی قوی دست بر ایشان مسلّط گرداند تا ایشان را خوار گرداند، چنانکه خوارتر از قومی باشند که پادشاهشان زنی باشد و بر ایشان به مال و جان حکم کند و ایشان علی الضروره فرمان برند.به برکت حضور ایشان مردی مسیحی و مادرش مسلمان شدند و با ایشان همراه کربلا شدند».
به برکت ورود امام(ع) به ثعلبیه مردی مسیحی و مادرش مسلمان شدند و به کاروان حسینی پیوستند.
گریه امام(ع)
بنا به روایتی دراین روز امام حسین (علیه السلام) به همراه اهل بیت و اصحابشان وارد منزل ثعلبیه شدند که دهی مخروبه بود. عبداللهبن سلیم و مذریبن مشهل در این روز خود را به کاروان حسینی رساندند. ایشان از خاندان بنیاسد بودند که از مکه و پس از انجام اعمال حج، شتابان خود را به امام رسانده بودند.
عبداللهبن سلیم و مذریبن مشهل در راه رسیدن به امام(ع) از کاروانی کوفی که آنها هم از بنیاسد بودند گذشته بودند که هرچند در همجواری امام بود، اما نمیتوانست خبری تلخ را به امام بدهد. این دو خبر را از کاران کوفی دریافته بودند.
آنها به امام گفتند که همقبیلهایهای آنها دیده بودند که مسلم و هانی را کشتهاند و پاهای آنها را گرفته و در بازار میکشانند.
ابا عبد الله خبر مرگ مسلم را که شنید، چشمهایش پر از اشک شد ولى فورا این آیه را تلاوت کرد: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا: از میان مؤمنان مردانىاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند». (احزاب، 23)
پس از این واقعه امام حسین دختر کوچک مسلمبن عقیل را که دماد ایشان نیز بود مورد تفقد قرار داده و ایشان را نوازش کردند، دختر مسلم که احساس کرده بود این نوازش مانند همیشه نیست، پرسید: پدرم چه شده؟ امام فرمود: یا بُنَیَة انَاَ اَبُوک، یعنی دخترم من پدر توام و آنگاه اشک حضرت سرازیر شد، دختر مسلم نیز به گریه افتاد و زنان حرم با گریه حسین و دختر مسلم گریستند.