شب یازدهم محرم/ شام عاشوراست یا شام غریبان حسین(ع)
کد خبر: 3393119
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۴

شب یازدهم محرم/ شام عاشوراست یا شام غریبان حسین(ع)

کانون خبرنگاران نبأ: کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند و بانوان بی‌سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند؛ امشب با آشیانه سوخته و دل‌های داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبدالله(ع) چه می‌کنند؟

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، شب یازدهم محرم را شام غریبان نامیدند نخستین شب عزا و سوگ خاندان پیامبر(ص) پس از شهادت سید الشهداء(ع) شبی تیره تر از سیاهی! شبی جانسوز که در آن تلخترین لحظات بر خاندان امام حسین(ع) گذشت.

شام غریبان است! کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند و بانوان بی‌سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند؛ امشب با آشیانه سوخته و دل‌های داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبدالله(ع) چه می‌کنند؟

تفاوت شب عاشورا و شب یازدهم

دیشب چه سالاری داشتند؟ دیشب چه کسی از خیمه‌ها محافظت می‌کرد؟ دیشب چه کسانی در خیمه‌ها بودند امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است! آن شب چه کسی سرپرستی علویات و فاطمیات را برعهده داشت؟ زینب کبری(س) آن شب چه حالی داشت؟ از یک سو مراقبت از حجت خدا زین‌العابدین(ع) و همسران و یتیمان برادر، و ازسوی دیگر به دنبال دختران گمشده!! همه اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند! آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیرالمؤمنین(ع) « سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور».

سر امام حسین(ع) در تنور خولی

شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین(ع) در تنور خولی بود درحالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود؛ نمی‌دانم امشب باید از کدام غربت گفت؛ چه روضه‌ای خواند؛ و مصیبت کدامین غریب را بازگو نمود آیا از بدن پاره پاره حسین  علیه السلام بگوییم که عریان در گودال قتلگاه افتاده است؟ یا از بدن عباس علمدار که نه سر در بدن دارد و نه دست؟ آیا از علی اکبر بگوییم که صورت پیامبرگونش را بر نیزه برافراشته اند؟ یا از علی اصغر شش ماهه که اینک در گهواره خاکی خویش به خواب ابدی رفته؟

آیا از یاران حسین (ع) بگوییم که غریبانه در گوشه گوشه میدان جان باخته اند؟ یا از کودکان حسین  (ع)  که غم یتیمی و اسیری، یکجا بر آنان وارد شده است؟ از غریبی بگوییم یا از مظلومیت؟ از وفا بگوییم یا از پیمان‌شکنی ؟ از عطش بگوییم یا از آتش ؟ از عشق بگوییم یا از زینب ؟

آری! از زینب بگوییم که کربلا، از اینجا به بعد، از‌ آنِ زینب است و پیام کربلا، مرهون زینب. از زینب بگوییم و از رنج‌های زینب. از زینب و از غصه‌های زینب. از زینب و از قصه‌های زینب. از زینب و از حماسه‌های زینب؛ و از زینب و از دل زینب ... و امان از دل زینب ...

اما از کدامین غم زینب بگوییم؟ از برادرانی که از دست داد؟ یا از برادرزادگانش که یک به یک به میدان رفتند و باز نگشتند؟ یا از پسرانش که جلوی چشمان گریانش ذبح شدند؟ اگر چه زینب «ام المصائب» است و از کودکی داغ‌های فراوان دیده ابتدا داغ بزرگ رحلت جدش پیامبر خدا(ص) و سپس مصیبت شهادت مادر جوان  و در جوانی فرق شکافته پدرش علی(ع) را دیده است و سپس جگر پاره پاره برادر معصومش حسن مجتبی را... اما روزی مانند عاشورا نبود، و داغی مانند کربلا...

چون جنگ به پایان رسید و رأس مطهر حسین  علیه السلام را از بدن جدا کردند؛ به لباس‌های پاره پاره آن حضرت نیز رحم نکردند و عمامه، پیراهن، شلوار و کفشهای امام  علیه السلام را ربودند. شخصی به نام «بحدل» نیز هجوم آورد تا انگشتر حضرت را بدزدد اما بر اثر شدت جراحات و متورم شده انگشتان، نتوانست آن را بیرون آورد، پس خنجر کشید و انگشت مبارک را برید و انگشتر را درآورد…

اسب امام، با سر و مویی خون‌آلود به سوی خیمه‌ها رفت. زنان و دختران اهل بیت علیه السلام با دیدن اسب خونین و بی‌سوار، فهمیدند که دیگر بی‌کس و یتیم شده‌اند و صدا به گریه و شیون بلند کردند. «ام کلثوم» خواهر امام علیه السلام فریاد کشید: «یا محمد! یا علی! یا جعفر! یا حسن! کجایید که ببینید با حسین چه کردند؟ زینبا! چه کشیدی آن شب، در آن شام سیاه غریبان…

الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.

ابیات شام غریبان

شام عاشوراست، یا شام غریبان حسین
عالم هستی شده سر در گریبان حسین
آفرینش از صدای واحسینا پر شده
گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین
ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
کز تنورآید به گوشم صوت قرآن حسین
شعله آتش بر آید از دل آب فرات
خونْجگر دریاست، بر لب‌های عطشان حسین
مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین
نیزه‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک‌چاک
اسب‌ها دیگر چه می‌خواهند از جان حسین
نیست آثاری دگر از بوسۀ خون خدا
جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین
همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
اشک غربت می‌چکد از چشم‌گریان حسین
باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمْروز
گشته پرپر، این‌همه گل از گلستان حسین
آتش از روز ولادت در درونش ریختند
«میثم» دلسوخته شد مرثیه‌خوان حسین

علیرضا برومند

captcha