به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، تکخوان گروه بود، خطیبی توانا که در تمامی آبادان چهرهای شناخته شده بود، اگر نگوییم خوشصداترین به حتم یکی از خوش صداترین تکخوانهای گروههای تواشیح در کشور بود، بسیاری از کارشناسان اعتقاد داشته و دارند که بخش زیادی از کسب رتبه اول مسابقات قرآن تواشیح در سال 1393 که اتفاقاً در آبادان برگزار شد، مدیون صدای زیبای امین باوی دانست.
اما امین باوی که دوستانش وی را حنجره طلایی گروه صدا میزدند، به صورتی کاملاً اتفاقی به گروه تواشیح باقرالعلوم(ع) اضافه شد، مدیر گروه (مهاجرا الی الله محمدسعید سعیدیزاده) که تمام زندگی خود را وقف گروه تواشیح شهر آبادان کرده بود، برای کشف استعدادهای تواشیح آبادان به همه جا سر میزند تا گروهشان حرکت روبه جلو خود را حفظ کند.
یک روز در حسینیهای که امین باوی در آن مداحی میکند، حضور مییابد و صدای او را کشف میکند، از او برای عضویت در گروه دعوت به عمل میآورد تا از همانجا تکخوان جدید گروه مشخص شود، به این صورت امین باوی به عضویت گروه در میآید.
زنده یاد، امین باوی، متأهل و دارای دو فرزند پسر است، وی در قسمت حراست لوله و گاز شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران کار میکند، سه برادر و سه خواهر دارد.
مهدی دغاغله، داور بینالمللی و یکی از اساتید علم قرائت قرآن کشور در مورد این گروه و صدای امین باوی گفته بود که بعید میدانم تا 10 یا 20 سال آینده چنین صدایی هم از نظر فنی و هم از نظر معنویت ظهور کند.
امین باوی در سال 64 و در اهواز متولد و در آبادان بزرگ شد. کوچکترین فرزند خانواده بود. از زمان کودکی عشق به تواشیح و ابتهال در وجودش شعله میکشید و از هر فرصتی برای اجرا و تمرین متنی برای ابتهال در خانه استفاده میکرد. این عشق به ابتهال و تواشیح را باید در عشق و علاقه او به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) جستجو کرد. علاقهای که شعله آن تنها با تواشیح آرام میگرفت و مهار میشد.
تا قبل از حضور در گروه تواشیح باقرالعلوم(ع) در هیئتی که خود بانی آن بود، در رثای اهل بیت(ع) مرثیهسرایی میکرد و با جلسه گردانی منحصربه فردش نامی برای خود در آبادان دست و پا کرده بود، همین آوازه بود که پای «زنده یاد سعیدیزاده» مدیر گروه تواشیح را به هیئت او باز میکند تا گروه تواشیح باقرالعلوم(ع) تکخوان خود را پیدا کند.
هر شخصی در زندگی خود دارای یک راز است و امین نیز برای خود چندین راز داشت، راز اول طلب شهادت بود، امین باوی بعد از نماز، دعای خاصی را زمزمه میکرد که تکرار این دعا باعث شده بود تا همه پی به راز آن ببرند، این دعا چیزی جز دعا برای دست یافتن به مقام شهادت نبود و به قول برادر بزرگتر امین «چه خوب مزد مداحیهای شورانگیز خودش را گرفت».
راز دیگر امین چه بود؟ شاید بسیاری اوج فعالیت دینی و مذهبی امین باوی را حضور در گروه تواشیح و یا مداحی در هیئت بدانند، کما اینکه بسیاری هنوز هم اینگونه فکر میکنند، اما اوج هنر امین باوی نه صدای خوش او بود در گروه تواشیح و نه هیچ چیز دیگر، اوج هنر امین باوی راهاندازی مؤسسهای خیریه به همراه چند نفر از همکارانش بود. فعالیتی که برای او یک راز بود و هیچکس از آن اطلاعی نداشت.
مؤسسهای که هیچ اسم و رسمی نداشت و هیچکس هم از آن خبری نداشت مگر بعد از عروج امین باوی، حتی خانوادهاش نیز از این فعالیت وی خبر نداشتند و بعد از شهادتش از این موضوع مطلع شدند. تا زمان شهادت امین حتی خانوادهاش اطلاع نداشتند که امین باوی در بین محرومان آبادان به «ابوالمساکین» شهرت داشته است.
راز سوم امین چه بود؟ بدون شک راز سوم امین باوی چیزی جز صدای منحصر به فردش نبود. چه رازی در این صدا بود که تا به گوش مستمع میرسید یارای بلند شدن را نداشت، شاید اگر خود امین بود بهتر و بیشتر در مورد این راز میتوانست بگوید اما ...
حالا امین باوی و دو نفر دیگر از همگروهیهایش در گروه تواشیح باقرالعلوم(ع) اگر چه در بین ما نیستند اما صداها و نواها و نغمات این عزیزان از دست رفته ضبط شده و در اختیار جامعه قرآنی است، همین، آنها را تا ابد جاودانه خواهد کرد و یادشان را در جامعه قرآنی نگه میدارد. هرچند که خودشان نیستند اما نوای گرمشان و همخوانیهای که از قرآن داشتند همیشه در یادها میماند.
امین باوی علاوه بر صدای ماندگاری که به یادگار گذاشت دو پسر به نامهای «حیدر» و «عمار» که سه و یکونیم ساله هستند نیز به یادگار گذاشته است.
این تمام داستان «امین باوی» بود، داستانی که هیچکس فکرش را نمیکرد قهرمان آن در منا، جامه عمل بر آرزوی دیرینه صاحب آن بپوشاند. شاید غمانگیزترین فراز داستان عروج امین باوی زمانی باشد که برادر، یک روز قبل از فاجعه منا با او تماس میگیرد و در مورد سرنوشت هیئت میپرسد و زمان بازگشت امین و پاسخی که هنوز هم در گوش برادر زنگ میزند؛ «فعلاً برای مداحی به کسی نگید، چون خودم هستم و برمیگردم، اگر نرسیدم زنگ میزنم» و حالا این کلمات روزی چند بار در گوش برادر زنگ میزند، اما اثری از تماس امین نیست...
تیمور کاکایی