به گزارش
کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری
ایکنا، در سلسله گزارشات در محضر علماء و به بهانه سالگرد علامه ذو فنون حضرت آیتالله مرحوم محمد هادی معرفت، که مقارن شده است با میلاد یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت امام حسن عسکری(ع) به گوشهای از زندگی این مفسر و دانشمند علوم قرآنی میپردازیم.
ولادتدر سال 1309(ه.ش) در شهر کربلا و در خانوادهای مذهبی، کودکی دیده به جهان گشود که او را محمد هادی نام نهادند و آن گاه که نمیدانستند در آیندهای نه چندان دور، هدایتگر دوستداران راه قرآن و اهلبیت(ع) خواهد شد، به راستی چه نام زیبایی برایش برگزیدند. آیتالله محمد هادی معرفت در میان خاندانی فاضل، چشم به جهان گشود و برایش همین افتخار بس، که پدران پدرش تا سه قرن همگی از خاندان روحانیت و علماء بودند.

پدرش شیخ علی، فرزند میرزا محمدعلی از نوادگان شیخ عبدالعلی میسی اصفهانی بود که در سن پانزده سالگی، در سال 1290 به همراه والدین و دیگر اعضای خانوادهاش از اصفهان به کربلا مهاجرت کرد و در آنجا با زنی پارسا و پاکدامن که جدش به خاندان پیامبر اسلام(ص) میرسید، به نام سیده زهرا ازدواج کرد. سیده زهرا، دختر سید هاشم، تاجر رشتی بود که در کربلا اقامت داشت.
محمد هادی در کنار بارگاه امام حسین(ع) در دامان چنین مادری پرورش یافت تا عشق به اهلبیت(ع) از همان کودکی در وجودش ریشه یابد. شیخ علی، انسانی دانشمند و خطیبی توانا و مورد احترام مردم بود که در سال 1338 در کربلا وفات یافت و به دلیل شخصیت والای مذهبیاش در ایوان پشت سر بارگاه حضرت ابوالفضل(ع) به خاک سپرده شد. مادر محمدهادی نیز در سال 1363 وفات یافت و وی نیز همچون همسرش در کربلا دفن شد.
آغاز تحصیل و فراگیری مقدمات
شیخ علی، پدر استاد معرفت، برای آنکه فرزندش همچون سایر نیاکان فردی عالم و فرزانه شود، در امر تعلیم و تربیتش اهتمام خاص داشت و او را در سن پنج سالگی برای سواد آموزی به مکتب شیخ باقر، یکی از اهالی اصفهان که در کربلا نظام جدید آموزشی تأسیس کرده بود، فرستاد.

استاد معرفت مقدمات را نزد استاد شیخ علی اکبر نائینی و سپس نزد پدرش آموخت و ادبیات و منطق را نزد دیگر اساتید حوزه کربلا فرا گرفت. ایشان در این مرحله، مقداری علوم فلکی و ریاضی نیز نزد اساتید حوزه کربلا فرا گرفت. از اساتید وی در این دوره میتوان از سعید تنکابنی(متخصص در ادبیات عربی)، آیتالله سید محمد شیرازی، شیخ محمد حسین مازندرانی و سید مرتضی قزوینی نام برد.

پس از مقدمات، فراگیری فقه و اصول و مبادی فلسفه را در حوزه کربلا آغاز نمود و در این دوره از اساتیدی همچون شیخ محمد خطیب، سید حسن حاج آقا میرقزوینی، شیخ محمد رضا جرقویی اصفهانی و شیخ یوسف بیارجمندی خراسانی بهره برد که همگی این افراد از علمای بزرگ و صاحب نظر در حوزه بودند. شیخ یوسف بیارجمندی خراسانی، از شاگردان مرحوم ادیب نیشابوری بزرگ بود که مرحوم معرفت علاوه بر فقه و اصول، مطول( از دروس حوزه) را نزد ایشان آموخت. در واقع شیخ یوسف در شکلگیری شخصیت علمی استاد معرفت نقش برجستهای داشت.
فوت پدر و هجرت به نجفاستاد معرفت، در آغاز سال 1340، پس از فوت پدر، به منظور تکمیل تحصیلات و بهرهمندی از محضر اساتید و دانشمندانی فرهیختهای که شهر نجف در آن زمان همانند صدف، مروارید وجودشان را در برگرفته بود، عازم نجف گردید. از جمله این بزرگان میتوان به سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، میرزا باقر زنجانی، شیخ حسین حلی، سید علی فانی اصفهانی و حضرت امام خمینی(ره) اشاره نمود. حضور در محضر این بزرگان، وجود تشنه مرحوم معرفت را از معانی عمیق و ارزشمندی سیراب نمود که بعدها در تکوین شخصیت علمی وی نقش زیادی داشت.
آثار1- التمهید فی علوم قرآن
2- صیانة القرآن من التحریف
3- التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب
4- شبهات و ردود حول القرآن الکریم
5- التفسیر الاثری الجامع
6- تفسیر و مفسران
7- تنزیه انبیاء
8- علوم قرآن
9- معارفی از قرآن
10- تناسب آیات
11- آموزش علوم قرآنی
12- تاریخ قرآن
13- اهلبیت(علیهمالاسلام) والقرآن الکریم
14- تفسیر سوره حجرات
15- تمهید القواعد
16- ولایة الفقیه ابعادها و حدودها
17- مالکیه الارض
18- احکام شرعی
19- ولایت فقیه
20- تناسخالارواح (بازگشت روح)
21- پرتو ولایت
22- جامعه مدنی
احیاء تشیعدر زمانی که استاد در نجف مشغول به تحصیل، تحقیق و تدریس بود، دو واقعه مهم روی داد که یکی سبب شد استاد، کتاب ارزشمند« التمهید فی علوم القرآن» را در طی سالیان طولانی به رشته تحریر درآورد و دیگری سبب نگارش کتاب «التفسیر و المفسرون» گردید.
یکی از دانشمندان اهلسنت به نام دکتر حسین ذهبی کتابی در سه جلد به نام «التفسیر والمفسرون» نوشته که در آن تفسیر، معرفی تفاسیر اصیل و مفسران آن پرداخته است. از سه جلد کتاب، حدود دو جلد به بررسی منابع شیعه اختصاص یافته که به شدت به شیعه حمله کرده و حتی به اندیشه شیعه توهین کرده است.

متأسفانه به دلیل نبود منبع مناسب تا چند دهه گذشته، این کتاب منبع تدریس در دانشگاهها، حتی در ایران بود. توهین و ظلمی که در این کتاب به اندیشه شیعه شده بود؛ انگیزهای شد تا استاد شروع به نگارش دو جلد کتاب در باب تفسیر دقیقا با همین نام، التفسیروالمفسرون نماید.
مرحوم معرفت در این کتاب، پس از بررسی مطالب، ابتدا تفسیر را تعریف نمود، سپس در زمینه امکان ترجمه قرآن و شرایط مترجم صحبت کرد، در مرحله بعد، بحث تفسیر در دوره پیامبر، اصحاب و تابعین را بیان نمود و سپس نقش و جایگاه مهم اهلبیت(ع) را در تفسیر قرآن یادآور شده است.
اتفاق دوم زمانی روی داد که استاد به منظور بررسی متونی در زمینه علوم قرآن به کتابخانه شیعیان مراجعه میکند و متوجه میشود کتابهای زیادی از دانشمندان اهل تسنن وجود دارد و از اندیشمندان شیعه در آن مسأله خاص، فقط یک برگ نوشته از محمد حسین کاشفالغطاء وجود دارد و دیگر هیچ. این امر مسئولیت استاد را برمیانگیزد و وی را بر آن میدارد که سالهای زیادی از وقت خود را صرف نگارش «التمهید فی علوم القرآن» نماید.
خود این خاطره را اینگونه نقل میکند: « انگیزه پرداختن به مسائل قرآنی در کنار فقه و اصول آن بود که هنگام مراجعات و مطالعه برای آمادگی تدریس تفسیر، به حقیقت تلخی برخورد نمودم و آن، فقدان بحث زنده پیرامون مسائل قرآنی، در کتابخانه فعلی تشیع بود.
و این برخورد تلخ از آن جا به وجود آمد که برای تهیه مقاله پیرامون مسأله «ترجمه قرآن» به کتابخانه اختصاصی مراجعه نمودم و در این زمینه کتابهای زیاد که برخی دو مجلد و نیز رسالهها و مقالات بسیار از مصر و غیره در اختیار بود که دانشمندان معاصر آن دیار نوشته بودند. ولی در حوزه نجف، جز یک برگه اعلامیه حضرت آیتالله محمد حسین کاشفالغطاء، چیز دیگری نیافتم و این امر، گران نمود و بر آن داشت که در این زمینه(مسائل قرآنی) به طور گسترده، دیدگاههای دانشمندان گذشته و حال مکتب را روشن ارائه دهم که نتیجه آن تلاش پیگیر، 7 مجلد التمهید و 2 مجلد التفسیروالمفسرون گردید که این نوشته اخیر، در واقع تکمیل و تدارک مافات نوشته محمد حسین ذهبی مصری است که به حق، جایگاه تشیع را در حیطه قرآنی نادیده گرفته است.»
شهادت فرزند
شهید علی معرفت یکی از فرزندان استاد و از طلبههای موفق و با استعداد حوزه به شمار میرفت. وی با استعداد سرشارش، مقدمات علوم حوزوی را در مدت کوتاهی فراگرفت و وارد حوزه فقه و اصول شد. پدر، آیندهای درخشان در چهره فرزند خود میدید و میدانست که فرزندش در آینده، یکی از استوانههای علمی حوزه و منشأ خدمات بزرگی خواهد شد، از این رو به فرزندش علاقه شدیدی داشت. پس از آغاز جنگ تحمیلی شهید علی معرفت برای دفاع از اسلام به جبهه جنگ شتافت و در یکم بهمن 1365 در عملیات کربلای پنج به فیض شهادت نائل گشت.

صبر پدر پس از شنیدن خبر شهادت فرزندشان، مثال زدنی بود؛ اما ایشان از اینکه حوزه علمیه یک طلبه حقیقی را از دست داده بود. بسیار ناراحت بود و بارها این مسأله را بیان کرد. استاد درهنگام شهادت فرزندش، در حال تألیف جلد چهارم«التمهید» بود و ثواب تألیف آن را به فرزند شهیدش تقدیم نمود. استاد معرفت در ابتدا کتاب، چنین نوشته است: « هدیه به تو ای فرزندم و ای جگرگوشهام، بلکهای همه آرزویم در زندگی وای همه امیدم در مسیر هستی، باقیمانده ثمرات این تلاش را به تو هدیه میکنم. همانا تو در ضمن دستیابی به منزلت والای علم و کمال، به مقام شهادت دست یافتی؛ پس دو فضیلت را در خود گردآوردی و به افتخار پیروزی در این دو میدان دست یافتی و خود را با این بخشش اندک، سزوار چنین پیروزی بزرگی گرداندی. تو در عمرکوتاه خود، با سعادت زندگی کردی و در کرامت، شهید شدی و به رستگاری عظیمی دست یافتی. تو با وجود تلاش پیوستهات برای طلب علم و نیز پافشاریات در دستیابی به شرف کمال، جهاد در راه خدا و بر افراشتن کلمه الله در زمین را برگزیدی؛ چرا که ضرورت به پا خواستن برای دفاع از حریم اسلام و پاسداری از کرامت قرآن را درک کردی.

پس، از بهره برتر و نصیب بیشتری نزد خداوند بهرهمند شدی که همان رسیدن به درجه شهادت میباشد؛ فضیلتی که بالاتر از آن فضیلتی نیست. پس سعادت همیشگی و شرافت همزادت، گوارایت باد. خداوند، این فضیلت را که تو با ارادهات برگزیدی به تو ارزانی کرده و این، رستگاری عظیمی است.»
ویژگیهای اخلاقی
رعایت اعتدال در زندگیدر زندگی خود، مشی اعتدال را برگزیده بود و از افراط و تفریط در همه شئون پرهیز داشت. فرزندان را در راه آینده و شغل مجبور نمیکرد. چنان که دو تن از پسران ایشان در رشتههای فنی ادامه تحصیل دادند و اکنون در دانشگاههای معتبر تهران تدریس میکنند و دو تن دیگر در قم طلبه هستند.
روش زندگیاش این گونه بود که در هنگام خرید میوه و مواد غذایی، اجناس متوسط را انتخاب میکرد. هنگامی که پارچه برای لباس تهیه میکرد، پارچههای متوسط را انتخاب میکرد. از اعتقادات خرافی، اظهارات غلوآمیز و رفتارهای نامعقول بیزار بود و آن را موجب وهن اسلام میدانست.
توکل به خدا
در همه کارهایش، چه شخصی و چه علمی، به خدا توکل داشت و در بنبستها، تنها امیدش خدا بود. با خونسردی منتظر حل مشکل میماند. یک بار بار مشکل مالی مهم مواجه شد که منجر به تعطیل شدن کار میگشت. ایشان با اطمینان به خدا، کار را ادامه داد و آن مشکل به سرعت و به صورت غیره منتظره حل شد.
سعهی صدر در برابر مخالفان
از شنیدن نظرات و آرای مخالفان ناراحت نمیشد، بلکه استقبال میکرد. یک بار کسی برای او پیغام آورد که فلانی در رد یکی از نظریات شما کتابی نوشته است. ایشان پاسخ داد: به او بگویید که اگر برای انتشار کتابش نیاز به کمک مالی دارد، من آماده هستم.
همچنین یک بار یکی از شاگردان به ایشان فرمود: « من آنقدر بخشی از کتاب التفسیرالاثری الجامع مقالهای نوشتمام، اجازه میدهید آن را چاپ کنم؟» استاد فرمود: « حتما این کار را بکنید.» این را گفت، زیرا به تضارب آراء اعتقاد داشت و معتقد بود که از این راه، علم خود را تقویت میکند.
اراده خاص به اهلبیتایشان میفرمود که همه نوشتههایم برای احیای نام امیرالمؤمنان(ع) است و اهلبیت(ع) است. در کربلا در عزای طویریج و در ایران در دستهجات عزا شرکت میکرد. در ایام فاطمیه برای مردان و در دههی آخر محرم برای بانوان در منزل، مجلس عزا برپا میکرد. نیم ساعت قبل از فوت، شخصاً با خطیب تماس گرفت و او را برای مجلس بانوان دعوت کرد. در هنگام شهادت فرزندش هم مشهور است که وقتی جنازهی فرزندش را از جبهه آوردند، ایشان گریه نمیکرد، ولی وقتی که مداح فریاد زد: « اسلام علیک یا اباعبدالله» اشک ایشان جاری شد.
کار صحیح را علی رغم برخی بدگوییها ادامه میدادمیگفت: اگر کار انسان درست باشد، باید به کار خود ادامه دهد و در صدد پاسخگویی و برخورد با اعتراضهای نابجا برآید. این الگو را در زندگی خود، همواره مد نظر داشت و از آن پیروی مینمود.
رعایت احترام و نوبت مردم عادیبا آن که امام جماعت و مورد احترام مردم محل بود، از هر گونه امتیاز خودداری میکرد. برای نمونه هنگام مراجعه به مغازه، اگر شخصی داخل مغازه بود، صبر میکرد تا کار او تمام شود و از مغازه خارج شود، سپس وارد مغازه میشد تا مبادا آن اشخاص به احترام ایشان، نوبت خود را واگذار کند.
خوشبینی نسبت به زندگی و محیطدر برخورد با محیط، بستگان و دوستان خوشبین بود. خوبیها را میدید و بر زبان جاری میکرد. بسیار مثبت و تشویق کننده برخورد میکرد و همواره محیط را شاد و با نشاط میکرد.
تشویق فرزندان به کسب علمفرزندان و نزدیکان خود را به طلب علم تا بالاترین سطوح ترغیب میکرد. معمولا در جلسات خانوادگی که ایشان حضور داشتند، سخن از علم و مسائل علمی بود. ایشان مسائل علمی را به گونهای با مزاح و خوشرویی بیان میکرد که همه تحت تأثیر فرهنگ اسلامی و علمی ایشان قرار میگرفتند.
سخاوت و اهتمام در خرید کتاباز ابتدای طلبگی تا آخر عمر در خرید کتاب همت داشت و سخاوت به خرج میداد. همواره به کتاب فروشیها سر میزد و آخرین کتابها را مرور میکرد. شخصاً چندین بار از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بازدید و هر بار تعداد زیادی کتاب خریداری کرد. در آخرین شب عمر نیز فرزندش با دست نوشتهای که ایشان برای کتاب فروش نوشته بود، چندین جلد کتاب برای ایشان خریداری کرد.
خاطرات از زندگی شخصی آیتالله معرفت از زبان فرزندانآراستگی و پاکیزگیبه آراستگی ظاهر و پاکیزگی لباس و کفش اهمیت میداد. لباسهای ایشان، همواره تمیز و مرتب بود. روزی یکی از کاسبهای بازار، من را دید و هنگامی که متوجه شد من فرزند آیتالله معرفت هستم، به پدرم اظهار علاقه شدید کرد. او گفت: من ایشان را از مدتها پیش میشناسم. پرسیدم از کجا او را میشناسید؟ گفت: چندین سال پیش، ایشان امام جماعت مسجد بازار بود. من در پشت سر ایشان میایستادم و از جورابهای سفید ایشان که از تمیزی برق میزد، لذت میبردم.
روزی ایشان کفشهای خود را به کفشداری حرم امام حسین(ع) داده بود، اما هنگام بازگشت، کفشدار عوض شده بود. کفشدار به ایشان گفت: من کفشهای شما را نمیشناسم. کفش شما کدام است؟ خادمی در اینجا حضور داشت، گفت: ببین کدام کفش از همه تمیزتر است، آن کفش متعلق به ایشان است.
دیدار با همسایگان
یک بار در روز عید غدیر به دیدار یکی از همسایگان که سید فقیر و علیلی بود، رفت. شادی سید از این دیدار، وصف ناپذیر بود. پدر به بسیاری از همسایگان و تنگدستان سرکشی و به آنها کمک میکرد.
مردم داری
در مراسم شادی و عزای مردم شرکت میکرد. هنگامی که آنان را در راه میدید با ایشان به بحث و گفتگو و اختلاط مشغول میشد و با وجود مشغله زیاد کاری، از مردم فاصله نمیگرفت. با اهل مسجد رابطه داشت.
هنگامی که به ایشان پیشنهاد شد که از آن محله قدیمی به محلی راحت تر و جدید تر نقل مکان کند، پاسخ داد: من باید جایی زندگی کنم که مردم به راحتی به مردم دسترسی داشته باشند.
مرحوم معرفت حتی در روز وفات نیز از مجلس ختم یکی از پیرزنهای همسایه بازگشته بود که ناگهان دچار حمله قلبی شده و رحلت نمود.
مطالعه در اوقات سحر و بیداری در شباستاد معمولا ساعتی قبل از اذان صبح بیدار میشد و تا طلوع آفتاب، علاوه بر انجام فرائض و عبادت، به مطالعه، تألیف و کار علمی میپرداخت. عمده کار فکری ایشان در ساعتهای مذکور انجام میشد. گاه نیز در اوایل شب که مطالعه خود را آغاز میکرد، چنان غرق در مطالعه میگشت که با صدای اذان صبح متوجه پایان شب میشد.
تصویری که از دوران زندگی با ایشان در ذهن ما وجود دارد، حضور مستمر ایشان در کتابخانه است. صبح که از خواب برمیخاستیم وشب، هنگامی که به رختخواب میرفتیم، ایشان در کتابخانه مشغول مطالعه بود.
از روحالله مأیوس نشوید
هنگامی که حضرت امام خمینی(ره) از ایران وارد نجف شدند، پدرم در درس اساتید متعدد شرکت میکرد و خود نیز به تدریس و تحقیق اشتغال داشت. ایشان برای تغییر برنامه خود و حضور در درس امام به قرآن تفأل زد. به طور شگفتآور آیه « لاتیئسوا من روحالله» در پاسخ به تفأل آمد. لذا ایشان در درس امام حاضر شد و به علاوه در جلسات متعدد در بیت ایشان، فعالانه شرکت میکرد.
از خود امام حاجت بخواهیدهمواره سفارش میکرد که در زیارتهای امامان معصوم از خود امام حاجت بخواهید. میفرمود: « من هیچ حاجت مهمی ندارم مگر اینکه میروم جمکران و حاجتم را از خود امام زمان(عج) میخواهم»
سرنگونی طالبانپس از پیروزی طالبان در افغانستان، ایشان پیش بینی کرد که آنان خیلی زود سرنگون خواهند شد. دلیل آن را ظلم و وحشیگری به نام اسلام میدانست و آنان را با خوارج مقایسه میکرد.
رحلت
سرانجام این قرآن پژوه برجسته، عالم فرزانه و عاشق اهلبیت(ع) در غروب روز جمعه 29/10/1385 در حال وضو گرفتن برای اقامه نماز مغرب و عشاء بر اثر حمله قلبی، دیده از جهان فروبست و به سوی معبود شتافت.

وی تا آخرین روز عمر با برکت خود، دست از تحقیقات علمی برنداشت. آخرین نوشتهای که روی میز ایشان به یادگار مانده، جمله « هل استرّق رسولالله اسیراً» است. این جمله عنوان یک مقاله عملی درباره دیدگاه اسلام نسبت به بردهداری است که ایشان تا آخرین روز حیات خود، در این باره تحقیق کرد. امام حیف و صد حیف که با ارتحال ایشان، این مقاله و هزاران مقاله علمی دیگر این استاد، به دست ما نمیرسد.

پیکر مطهر ایشان درمیان حزن فراوان بسیاری از فرهیختگان، باشکوه خاصی و بر دوش هزاران شاگرد ایشان، به سوی حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشییع شد. حضرت آیتالله العظمی شبیری زنجانی مرجع عالیقدر تشیع در حرم مطهر بر پیکر استاد نمازگزاردند. سپس پیکر مطهر وی در حرم مطهر( مسجد مطهری، پشت محراب) به خاک سپرده شد.
پیام تسلیت مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی)
این روحانی عالی مقام، خدمت ارزشمندی در زمینه تحقیقات و تألیفات دینی به ویژه در تفسیر و علوم قرآنی، به جامعه علمی کشور عرضه داشتهاند و تألیفات ایشان یادگارهایی ماندنی به شمار میآید.
همچنین در عرصههای مجاهدات ملت ایران در دورههای گوناگون، حضور داشتهاند و فرزندشان در دفاع مقدس به فیض شهادت رسیده است.
پیام تسلیت آیتالله العظمی هاشمی شاهرودی
درگذشت این عالم و فقیه برجسته که در محضر علمای بزرگ تلمذ(شاگردی) کرده و عمر پر برکت خویش را به تربیت طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها گذراندهاند، ثلمه( رخنه) جبرانناپذیر به جهان اسلام و حوزههای فقهی و دانشگاهی میباشد.
خبرگزاری
ایکنا، درگذشت این عالم ربانی و استاد برجسته اخلاق را به محضر حضرت بقیهالله الاعظم(عج)، مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی)، مراجع معظم تقلید، عالمان وارسته، شاگردان، دوستداران و خانواده مکرمشان تسلیت عرض نموده و آرامش ابدی را برای ایشان از درگاه الهی مسئلت دارد.
علیرضا برومند