حجاب یک تفکر برتر اسلامی است که در خود اندیشههای والای دینی دارد. این اندیشه (حجاب) در دین مبین اسلام به کاملترین شکل ممکن بیان شده، هر چند در دیگر ادیان توحیدی هم این موضوع به نوعی مورد توجه قرار گرفته است، اما محور بحث ما به جایگاه این تفکر و پوشش در تولیدات سینمایی و تلویزیونی کشورمان برمیگردد. در سینمای پس از انقلاب به مدد اندیشههای برتر حضرت امام (ره) سینما مسیر جدیدی را پیش گرفت. در این راه دیگر سینما ابزاری نبود برای تصویرسازی غیراخلاقی، بلکه از آن بهره برده شد تا آموزههای انقلابی و اسلامی به مردم منتقل شود.
حجاب در سینمای کشورمان ابتدا راه خود را از پوشش زنان و مردان در سینما آغاز کرد، اما با گذشت زمان توجه به ظاهر راه خود را به سمت کمالی بالاتر سوق نداد، بلکه به مرور میدیدیم که همان ظاهر هم به شکلی، مورد کم توجهی قرار گرفت. گواه بارز این ادعا هم، بدحجابیهایی است که در برخی فیلمهای سینمایی دیده میشود و روز به روز هم در ارائه این رفتار غیراخلاقی، جریتر میشوند!
به هر حال باز هم موضوع مد نظر ما این نیست، چون پرداختن به حجاب در سینما بحث خاص خود را می طلبد، اما آنچه که میخواهیم به آن بپردازیم نگاه به حجاب در تلویزیون است که عمدتاً شکلی شعاری و سطحی دارد و هیچ اندیشهای در آن یافت نمیشود. بهترین مثال نیز در این زمینه سریال «کیمیا» است. در این سریال شخصیت اصلی (مهراوه شریفینیا) در از ابتدا تا انتهای ازدواج اول خود پوششی معمولی که همان مانتو و روسری است برای خود برمیگزیند، ولی وی پس از جدا شدن از همسر اولش و ازدواج با یک فرد انقلابی، پوشش چادر را برای خود انتخاب میکند. این رفتار به نوعی بیتوجهی به معنای والای حجاب در اندیشههای اسلامی است.
حجاب در اسلام همانطور که در ابتدای بحث گفتیم، علاوه بر اینکه یک پوشش است در خود اندیشههای والایی نیز دارد. اما در این سریال ما این تفکر برتر(حجاب) را در قهرمان داستان مشاهده میکنیم؟ آیا پوششی که وی برای خود انتخاب میکند از روی آگاهی است یا اینکه ما تنها یک چادر و روسری را بر سر بازیگر میبینیم؟ برای درک بهتر موضوع، مثالی دیگر در این زمینه میزنم. سال ها پیش فیلمی در سینماها به نمایش درآمد به نام «پری». این کار ساخته داریوش مهرجویی بود که نیکی کریمی بازی در نقش نخست آن را بر عهده داشت.
در این فیلم قهرمان داستان پوشش چادر را برای خود انتخاب کرده بود، اما به شدت این پوشش مبتنی بر باورها و اعتقاداتش بود، حتی در بخشهایی از این فیلم این علاقه در سبک معماری و زندگی قهرمان نیز تجلی پیدا میکرد. این روش نوعی هویت بخشی به قهرمان است که باید به آن جدی نگریست، اما متاسفانه در سالهای اخیر این موضوع به شدت فراموش شده و در نهایت به سریالی چون «کیمیا» ختم شده است که پوشش و گریم آن، طنز اول شبکههای اجتماعی است!
با توجه به توضیحات فوق در انتها باید به مسئلهای دیگر هم اشاره کنیم؛ آن هم سیاست گذاریهای اشتباهی است که مسئولان سازمان صدا و سیما برای رسانه ملی در نظر گرفتهاند. همین عامل هم سبب شده هر چه بیشتر تماشاگر از تولیدات داخلی دور شود. گواه بارز این ادعا هم رواج سریالهای ترکی در بین خانوادههای ایرانی است که به لحاظ فرهنگی، هیچ همخوانی با خانواده ایرانی ندارد. بنابراین به مسئولان تلویزیون پیشنهاد میشود که در تصمیمگیریهای خود تنها به ظاهر و میز خود توجه نداشته باشند، بلکه آینده و شعور تماشاگر را هم مد نظر قرار دهند تا این وضعیت نابسامان گریبانگیر رسانه ملی نشود.