قاسم محمدی؛ عکاس انقلاب، که از شاهدان حضوری پیروزی انقلاب است با حضور در خبرگزاری ایکنا در گفتوگو با کانون خبرنگاران
ايكنا،
نبأ صحبتهای خود را با یادآوری خاطراتی از دوران انقلاب آغاز کرد و گفت: در درجه اول به خاطر علاقه به دنبال عکاسی رفتم. ورزشکار بودم و در حوزه ورزشی عکاسی میکردم و سپس به عکاسی انقلاب روی آوردم. با توجه به شناختی که از قبل نسبت به امامخمینی(ره) داشتم و زندگی در جنوب شهر و خانوادهای متدین، دارای پیشزمینه ذهنی در زمینه علاقه به عکاسی انقلاب بودم. یادم میآید در دوره دبیرستان، 17،18 ساله بودم و در قالب فرهنگی و هنری در دبیرستان عکاسی میکردم. در بهبوهه حوادث 15 خرداد سال 42 وقتی اولین جرقههای انقلاب زده شد جذب عکاسی از جریان و حرکت مردم شدم. حرفهام ورزش بود ولی چون در نشریه هم کار میکردم و مسئول بودم در خیابانها عکاسی میکردم و آن چیزی که مربوط به انقلاب بود ثبت میکردم.


انقلاب اسلامی؛ موتور پویایی هنرمند مسلمانوی در بیان شاخصهای عکاس انقلابی مسلمان گفت: عکاس باید ایدئولوژی داشته باشد. بعضیها صاحب ایدئولوژی نیستند. یکی از مشخصههای بارز انقلاب اسلامی این بود که در تمام اتفاقات آن دوران افرادی که هنرمند متعهد بودند اما شاخص نبودند، نمود پیدا کردند. عکاسی هم مستثنی از ایدئولوژی نیست.
حضور مردم، چهرههای شاخص و تاثیرگذارمحمدی ادامه داد: روزبهروز حرکتها وسیعتر شد و گامبهگام جلو رفت. الان شاید گفتنش سخت باشد ولی اطمینان داشتم که انقلاب به نتیجه میرسد. اطلاعیههای امام، اعلامیههای روی دیوارها، حضور و حرفهای مردم که اکثریت اعتقاد دینی و مذهبی داشتند و خودشان در صحنه حاضر بودند. چه نیرویی باعث میشود مردم به خیابانها بیایند و از هیچ چیز واهمه نداشته، کار و خانواده را رها کنند؟ حضور مردم و چهرههای شاخص و تاثیرگذار در عکاسی مهم بودند. به خاطر همه این جریانات و عقیده، اطمینان و برداشتی که از جریان انقلاب داشتم فعالیت میکردم و یک پروژهای در ذهنم شکل گرفته بود و طبق آن پیش میرفتم. روزهای سرنوشتسازی بود. درگیری جلوی دانشگاهها شدت گرفت. مطبوعات به مدت دوماه اعتصاب کردند و من باخیال راحت همه جا سرکشی میکردم. چون به کاری که انجام میدادم اعتقاد و باور داشتم خطر را به جان میخریدم و جلو میرفتم. دوربین را بالا میبردم و هزاران چشم از مردم، نیروهای نظامی و امنیتی مرا میدیدند. دوربین حرفه ای آن زمان حجم و اندازه بزرگی داشت و جلب توجه میکرد. روزهای آخر خطرناک و سرنوشتساز بود و من شبها خانه نمیرفتم. خطر را حس میکردم، چون سالها در مطبوعات کار میکردم و شناخته شده بودم.


روح کمال و روح جمال؛ عظمت و زیبایی عکسهاعکاس انقلاب اذعان کرد: حدود 400 فریم عکس دارم که روند شکل گیری حرکتهای مردم در جریان انقلاب درآنها وجود دارد. از راهپیمایی روز تاسوعا و روز عاشورا و اقامه نماز ظهر تاسوعا در میدان آزادی به امامت مرحوم آیتالله طاقانی. من نمیتوانم ازمیان عکسهایم اثری که دارای روح عظمت و زیبایی است، انتخاب کنم.خیلی از عکسهای من خصوصیت کمال و جمال را دارد. کل جریان و حرکت مردم نظم خاصی داشت و در چهرههای مردم نجابت خاصی بود. هنوز شاه نرفته بود و نیروهای نظامی و امنیتی در خیابانها بودند. روز 12 بهمن مردم خودشان میآمدند به صورت خودجوش خیابانها را تمیز میکردند و گل میگذاشتند. اینها جمال و کمال دارد. لحظهای که خود امام آمد و در میدان آزادی مستقر شد چهرهها شاد و بشاش بود. قبل از آن مردم حالت التهاب و استرس داشتند ولی آن روز خیلی پرشور و شاداب بودند. وقتی محتوا غلبه میکند عظمت و بزرگی آن از فریم و قاب بیرون میزند و این همان روح جمال است. یک عکس دارم که مردم از مردو زن، پیر و جوان و خردسال، همه در سنین مختلف کنار هم قرار دارند و عکس امام را در دست دارند و همه با ظاهری آرام و متین کنار هم در انتظار امام هستند.


قدرت اثر عکس؛ بدون هیچ دخل و تصرفیوی ادامه داد: مردم عادی ممکن است خیلی چیزها را نبینند ولی عکاس با نگاه دقیق و هنری اتفاقات را ثبت و ضبط میکند. قدرت تاثیرگذاری عکس به حدی بالاست که دیگر هیچ دخل و تصرفی در آن نمیتوان داشت. برای نمونه عکس معروف مرحوم پرتوی از پیوستن همافران به امام(ره) به قدری تاثیرگذار بود که بعد از انتشار این عکس مردم در لوله تفنگها گل میگذاشتند و پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها حک شده بود «به گفته خمینی ارتش برادر ماست». دانش آکادمیک و تجربه در کنار هم معنا پیدا میکند. عکاس به عنوان سوم شخص در مظلومیت تمام تصویری را ثبت و ضبط میکند.

میدان شهدا یا میدان ژالهاین عکاس انقلاب یادآور شد: هنوز حادثه 17 شهریور اتفاق نیفتاده بود مردم شعار میدادند فردا 8 صبح میدان شهدا! اما هنوز میدان ژاله بود. چرا که دو روز قبل یکی از روحانیون که منزلش آنجا بود و پایگاه او بود سخنرانی کرد و مردم به خیابان آمدند و آنجا درگیری شد و چند نفر شهید شدند و مردم به صورت خودجوش، اسم آنجا را گذاشتند میدان شهدا.

سیاهنمایی همهجا مورد نقد استمحمدی یادآور شد: روزهای آخر، برخی افراد بانکها و فروشگاهها را آتش میزدند.من خودم دیدم آنهایی که رفتند و آتش زدند هیچ سنخیتی با مردم نداشتند و از جنس مردم نبودند. این عقیده شخصی خودم است و جایی مطرح نکردم. 22 بهمن اوج درگیریها بود و مردم نیز مسلح بودند. در این میان عکاسان خارجی هم بودند و اگر چیزی هم ارائه کردند براساس دیدگاه خودشان بود. تعهد در کنار تخصص معنا دارد. اخلاق حرفهای در عکاسی شرط است. چون اینجا درباره عکاسی صحبت میکنیم، این اجازه را دارم کمی آزادنهتر صحبت کنم؛ سیاهنمایی کردن کاری ندارد. آن سر دنیا آثار خوب و ناب ما را نمیخواهند. دنبال نقطه ضعف و نقطه سیاه هستند، چون ایرانی و شیعه هستیم. عدهای هم هستند که این کار را میکنند. یادم میآید، برای مسابقات المپیک 1992 اسپانیا اعزام شده بودم. یک شب که مسابقات تمام شد و من به سمت هتل محل اقامت رفتم، در یکی از خیابانها، فروشگاه بزرگ، بسیار مجلل و تزیین شدهای بود، از آنجا که عبور کردم چشمم به یک کارتنخواب افتاد. آنهم با وضعیت آن روزهای بارسلون که شکوه خاصی در شهر حاکم بود! کنجکاو شدم و جلو رفتم، همین که دوربین را دست گرفتم و نشستم روبروی آن فرد تا عکاسی کنم، یک نفر از نیروهای امنیتی سریع آمد و جلوگیری کرد، من که کارت بینالمللی همراهم بود نشان دادم و گفتند شما آمدید برای مسابقات المپیک، فقط میتوانید آنجا عکاسی کنید. در همه کشورها نقطه ضعف و فقر هست، بعضی جاها کمتر و بعضی جاها بیشتر. آنهایی که حساسیت نسبت به کشور ما دارند هرگز دنبال زیباییهای کشور ما نیستند، اگر فقر و نقطه سیاهی باشد استقبال میکنند.

وی ادامه داد: یک عکاس خبری از نظر کاری هرجا فعالیت باشد میتواند برود. ولی نه اینکه اگر جایی ریشه دارد آن را پایمال و خراب کند. من خودم را از این آب و خاک میدانم.اینها بستگی به تعهد و اخلاق و تعلق عکاس به کشورش دارد. در کشورهای دیگر امکانات خوب و رفاه مناسبی است ولی من چون به آنجا تعلقی نداشتم و وابسته به خاک کشورم بودم، جایی نرفتم. هرکسی ریشه درجایی دارد. آنجا امکانات بسیار است ولی نه برای ما، در واقع ما برای آنها تاریخ انقضا داریم. من خودم را هنرمند نمیدانم، ولی اگر کسی میخواهد کار هنری انجام دهد، باید تعهد و احساس مسئولیت نسبت به کشور، خاک، مردم و فرهنگ خود داشته باشد و در کنار اینها باور هم باید داشته باشد.


عکاسی انقلاب به عنوان بخشی از تاریخ انقلاب استوی گفت: کتاب عکس انقلاب میتواند سند رسمی انقلاب باشد. اگر چاپ نشود و رسانه منتشر نکند حلقه اتصال بین نسل قبل و بعد انقلاب از بین میرود، چه از لحاظ ایدئولوژی و یا سوژه و مخاطب.خودم یک سری عکسها را به شیوه فنی و علمی حفظ کردهام. در فکر نوشتن و چاپ کتاب هستم ولی توان مالی آن را ندارم. به چندجا مراجعه کردم ولی استقبال نشد؛ عکسها را منهای عکاس میخواستند! در هر زمینهای کتاب ممکن است چاپ شود ولی عکس باید جایی ثبت و نگهداری شود. زحمت، مرارت، فکر و ذوقی که عکاس در ثبت لحظات داشته را درنظر نمیگیرند و به دنبال غصب مالکیت معنوی اثر هستند.
عکاس انقلاب در پایان یادآور شد: وظیفهای که بر عهدهام بوده انجام دادم. دغدغهای از نظر مالی و شغلی برای خود ندارم. در زمینه ارزشهای کار عکاس خبری، حدود 20 انجمن عکاسی در کشور داریم. از نظر عملیاتی و تشکیلاتی کاری صورت نمیگیرد و فقط به یک مجمع عمومی سالانه بسنده میکنند. کاری برای کسی نمیکنند. نسلی که وقت و عمر خود را صرف کسب علم کرده باید چهکار کند. خودجوش که نمیشود کار کرد، باید یک دلخوشی هم داشته باشند و حمایت شوند.


روزبهانی