وی بیان کرد: رساندن مقصود به مخاطب قانونمند است لذا فهم متن خطا و صواب پذیر است؛ گوینده متن بهترین داور است که شنونده مقصود او را فهمیده است یا نه و چون فهم متن خطا و صواب پذیر است دو نوع قانون در این زمینه وجود دارد یکسری قوانین مربوط به درست سخن گفتن و یکسری مخصوص درست فهمیدن است.
اراکی تصریح کرد: سخنی که سخنگو می گوید برای دلالت بر مقصود خود باید از یکسری قوانین تبعیت کند پس وظیفه متکلم درست سخن گفتن و وظیفه مخاطب عمل کردن آن است؛ نسبت به قرآن، باید گفت قرآن در انشای الفاظ قوانین درست سخن گفتن در آن رعایت شده و متنی معیاری است و حتی برخی قوانین زبان عربی از آن استخراج میشود.
این استاد برجسته حوزه با بیان اینکه مفسر بدون آشنایی با علم اصول نمیتواند مفسر شود تصریح کرد: تفسیر قرآن کریم متوقف بر آشنایی به قواعد درست سخن گفتن است، لذاست که ما در برداشت سیاسی از قرآن، هم نیاز به قواعد سخن داریم، هم نیاز به آشنایی با قواعد فهم داریم و هم احاطه به تمام الکلام داریم.
وحی قرآنی و بیانی
اراکی عنوان کرد: در تفسیر، مفسر باید به تمام قرآن احاطه داشته باشد چون قرائن هر فهمی ممکن است در جای دیگری بیان شده باشد البته برخی مکملات بیان قرآنی در روایات و سیره رسول الله آمده است و همه این مکملات در خود قرآن نیست به تعبیر علامه عسکری ما دو وحی بیانی و قرآنی داریم و این دو کانال مکمل همدیگر هستند؛ قرآن معجزه است ولی وحی بیانی اگرچه معجزه نیست اما از ناحیه رسول الله صادر شده و ائمه نیز چیزی خارج از دایره سخنان ایشان نمیفرمایند.
وی با بیان اینکه اگر بخواهیم تفسیر کامل باشد هم باید به قرآن و هم به مکملات آن توجه کنیم تصریح کرد: در تفسیر سیاسی اول باید مشخص کنیم که سیاست و دین چیست؟ قرآن متن دین است و می خواهیم سیاست قرآنی را از آن استنباط کنیم و سیاست یعنی فن مدیریت جامعه؛ دین در قرآن تنها به عقیده قلبی خلاصه نمی شود بلکه دین در قرآن قانونی است که جامعه را نظم می بخشد و پیامبران با زور مردم را به پذیرش دین اجبار نمیکردند بلکه با برهان و ابلاغ مردم را به پذیرش قانون الهی مجاب میکردند.
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اظهار کرد: براساس رساترین آیات سیاسی قرآن که در سوره نور بیان شده است مردم مسئولیت دارند نظام دینی را بپذیرند زیرا مشروعیت هر نظامی از خداست ولی خدا آن را بر مردم تحمیل نمی کند. در رفتار فردی نیز هر انسانی مسئول رفتار خود است و در انتخاب رفتار درست مسئول است و معیار این درستی خداوند و فاعل این رفتار، انسان است.
وی با بیان اینکه فقه سیاسی از فقههای کلان است افزود: حکومت را مردم و جامعه ایجاد میکنند، ولی مشروعیت آن از خداست از این رو امام علی(ع) میفرماید یکی مسئولیت الهی و دیگری حضور مردم سبب پذیرش حکومت از سوی من شده است؛ وظیفه ائمه ابلاغ و وظیفه مردم اطاعت از ولی و امام است البته این فهم که پیامبر تنها موظف به ابلاغ و نه تشکیل حکومت بوده فهم نادرستی است زیرا آنچه را که ایشان موظف به ابلاغ بوده همین تشکیل حکومت اسلامی است.
اراکی بیان کرد: وظیفه پیامبران فرمانروایی و وظیفه مردم تبعیت است بنابراین سیاست عبارت است از فن فرمانروایی و فن فرمانبری ولی این فرمان باید نظمبخش جامعه و باید منطبق بر عدل باشد.
وی افزود: نظامات سیاسی اعم از سکولار و لیبرالیستی و ... سیاست فرمانبری و فرمان روایی است و این فرمان است که به قانون الزام می بخشد ولی این فرمان و دستور باید واجب الطاعه باشد.
مهمترین رکن نظام سیاسی اسلام
اراکی اظهار کرد: مهمترین ارکان نظام سیاسی از قرآن این است که حق فرمانروایی بالذات مخصوص خداست، از این رو در هر نظامی باید این ذاتی بودن به کسی اختصاص داده شود بنابراین این سؤال عنوان می شود که در یک جامعه آیا ذاتی بودن این فرمانروایی برای مردم است یا تک تک مردم؛ اگر قبول کردیم که برای تک تک افراد این حق پذیرفتنی است در این صورت حکومت های استبدادی فردی قابل توجیه است و این مشکلی است که نظام های فعلی به لحاظ فلسفی و منطقی دارند چون اگر این حق برای تک تک مردم نیست چگونه برای مجموعه مردم محقق است ولی قرآن به صراحت می فرماید خدا آفریننده است و چون شما را آفریده است شما ملک و دست ساخته او هستید. بنابراین حق دارد که به شما فرمان بدهد و آنقدر این فرمانروایی خدا اهمیت دارد که فرموده هیچ کس در این شریک نیست و این آیات سیاسی حق فرمانروایی را حصر در خدا میکند.
اراکی گفت: هر اختیاری که از غیر خدا منشاء بگیرد، شرک است. از این رو مهمترین اساس نظریه سیاسی اسلام این است که فرمان حق ذاتی خداست و چون حق ذاتی است از او جداشدنی نیست و شریکی نیز برای آن نمیپذیرد. پس وقتی امر و نهی از اوست کسی که می خواهد در جامعه فرمانروایی کند باید این حق را از خدا بگیرد. بنابراین ما در اثبات نظریه امامت نیاز به استدلال آنچنانی نداریم، زیرا آیات قرآن با صراحت حق حکومت ذاتی خود را به رسول الله واگذار کرده است.
وی بیان کرد: خدا ملک و پادشاه ماست، ولی چگونه اعمال حاکمیت می کند؟ اگر به مردم واگذار کند مالکیت الهی نیست، بنابراین رسول الله و همه رسل منصوبان از طرف خدا برای حکومت هستند تا فرمان براساس دین خدا بدهند و دیگران هم وظیفه دارند فرمان ببرند و بعد از رسول نیز نمیتوان گفت خداوند حاکمیت ندارد، زیرا اگر نباشد خدا را بازنشسته کردهایم بنابراین بعد از رسول اولی الامری باید باشد و این ولی امر در زمان خود حیات پیامبر تعیین شده است و در روایات اهل سنت نیز داریم که وقتی ما با رسول الله بیعت کردیم از همان روز اهل امر تعیین شده بودند و پیامبر از ما بیعت گرفت که از ولی امر تبعیت کنیم.
این استاد حوزه علمیه تصریح کرد: در دوره غیبت کبری نیز آیا بناست خداوند حاکمیتش را کنار بگذارد و از آمریت استعفا بدهد؟ آیا خدا واجب الطاعه هست یا نه؟ اگر هست همان طور که ولی امر انتخاب می شود باید در دوره غیبت کبری نیز این حاکم تعیین شود.
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا دین اسلام داعیه جهانی شدن دارد یا نه و اگر دارد این امر تا دوره ظهور محقق نخواهد شد و این داعیه محل اشکال قرار میگیرد، تصریح کرد: یکی از تحریفات تاریخی این است که میگویند حکومت جهانی الهی تاکنون محقق نشده است، در حالی که در دوره بنی اسرائیل هزار سال حکومت پیامبران الهی در سطح جهان برقرار شد، اما پادشاهان بعد از آنان برای کوبیدن اعتراضات مردمی این واقعیات را تحریف کردند، ضمن اینکه در دوره ظهور نیز اتفاق خواهد افتاد. البته جهانی شدن اسلام به معنای ایجاد جنگ برای رسیدن به این مقصود نیست.
وی تاکید کرد: فرمانروایی بالذات حق خداوند است که خدا به منصوبان خویش تفویض میفرماید و اگر مردم آن را پذیرفتند، حکومت شکل میگیرد و اگر نپذیرفتند، خداوند اجباری ایجاد نکرده است، ولی مردمی که نمیپذیرند طاغوت را قبول کرده و مسئولیت آن بر دوش آنان خواهد بود.
وی اظهار کرد: این حقیقت باید گفته شود که اگرچه در دوره خلیفه دوم جنگ با روم و ایران دفاعی بود ولی امام علی(ع) با اقدامات خلیفه دوم در این مسئله موافق نبود و ایشان روش دیگری را برای گسترش اسلام در دستور کار داشتند.