به گزارش کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ، هر زمان که سخن از سلامتی پیش میآید، ذهنها به سمت سلامتی بدن و جسم میرود، این تفکر در رابطه با سلامتی درست است اما سلامتی فقط به جسم انسان خلاصه نمیشود و سلامتی ذهن و روح انسان را نیز شامل میشود، هر چقدر انسان مطالعه کند، شوق و درکش نسبت به مطالعه و جهان هستی بیشتر و روح او کاملتر میشود.
سلامتی ذهن و روح، باعث میشود تا انسان به آرامش برسد و همین آرامش یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است که پایهگذار سلامتی جسم است و میتوان گفت؛ سلامتی جسم بدون داشتن آرامش و روح متعالی و کمالپسند، بیمعنا است، یکی از راههای سلامتی ذهن و روح، مطالعه کتاب است، به فرموده حضرت امام علی(ع): هرکس که با کتاب آرامش یابد، راحتی و آسایش از او سلب نمیشود.
مطالعه سبب میشود تا دانش انسان افزایش یابد و انسان را به کمال برساند، رهبر معظم انقلاب در این رابطه خاطرنشان کردهاند: کتاب خوب، یکی از ابزارهای کمال بشری است، ایشان مطالعه کردن را یک وظیفه ملی و واجب دینی دانستهاند و فرمودهاند، امروز کتابخوانی و علمآموزی، نه تنها یک وظیفه ملی که یک واجب دینی است.
شوق مطالعه علامه سیدمحمدحسین طباطبایی
علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، درباره اهتمام خویش به مسئله مطالعه و تحقیق میگویند: در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم، از اینرو، هر چه میخواندم، نمیفهمیدم و چهار سال را به همین نحو گذراندم، پس از آن، یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شد و عوضم کرد و در خود، یک نوع شیفتگی و بیتابی به تحصیل و کمال حس کردم، به گونهای که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال کشید.
هرگز در برابر تعلیم، تفکر و درک، خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم و تلخ و شیرین حوادث را برابر میپنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم، در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت میکردم و باقی را به مطالعه میپرداختم، بسیار میشد، بهویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه میگذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه میکردم و اگر اشکالی پیش میآمد، با هر خودکشی بود، حل میکردم و وقتی به درس حضور مییافتم، از آنچه استاد میگفت، قبلاً روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس، پیش استاد نبردم.
روح فقیر
از مترجم نامی، عزتالله فولادوند پرسیدند: چرا باید مردم کتاب بخوانند؟ در جواب گفت: نخست این که بخش بزرگی از دانش بشر به صورت مکتوب از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، دوم به دلیل لذتی است که انسان از باخبر شدن و آگاهی پیدا کردن از موضوعات داستانی و هنری میبرد که مکتوب هستند و از طریق شفاهی قابل انتقال نیست، اگر انسان از مکتوبات نسل گذشته آگاهی نداشته باشد و اگر کتاب نخواند، از جهت روحی و فکری در یک زندگی فقیر و بیمایه گرفتار خواهد شد.
اشتیاقی که ابوعلی سینا را شبانهروز بیدار نگه میداشت
شیخ ابوعلی سینا نابغه مشرق زمین، از پشت کار و علاقه خود به مطالعه و تحقیق مینویسد:
من به مطالعه و تحصیل در طبیعیات و الهیات مشغول بودم و به مطالعه آن کمر بستم و روز به روز درهای علم و معرفت به رویم گشاده میشد، بعد از این دو علم، به سراغ علم طب رفتم و کتابها و نوشتههای زیادی در این خصوص مطالعه کردم و فهمیدم که این علم از علوم دیگر مشکلتر نیست و بعد از مدت کوتاهی، در آن تبحر یافتم، بهگونهای که اطبای مشهور آن زمان نزد من این علم را میآموختند، در همین زمان به مطالعه کتب فقه نیز میپرداختم. در این هنگام 16 ساله بودم، یک سال و نیم باز به مطالعه منطق و فلسفه پرداختم و در تمام این مدت، شب و روز مشغول مطالعه بودم، شب تا صبح بیدار بودم و روز تا شب نمیآسودم و جز فراگرفتن آن علوم، بهکار دیگری نمیپرداختم. شب چراغ را روشن میکردم و به خواندن کتاب و نوشتن موضوعات ادامه میدادم تا آن جا که خواب غلبه میکرد یا ضعف و کوفتگی مرا از پا درمیآورد، در آن وقت، مقداری نوشیدنی و شربت میخوردم تا نیروی تازه به دست آورم و به خواندن کتاب ادامه میدادم، در علوم الهی نیز مطالعه داشتم، کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم، ولی چیزی نفهمیدم تا اینکه روزی از یک دوره گرد، کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی را خریدم و خواندم و منظور آن را فهمیدم و به شکرانه رفع این مشکل علمی، مبلغی میان فقرا تقسیم کردم.
دری به سوی ماه
سیدنعمت الله جزایری در نقل خاطرهای از زندگی خود میگوید:
در گرمای تابستان، طلاب شبها به بام مدرسه میرفتند، ولی من در حجرهام را می بستم و شروع به مطالعه و حاشیه نویسی و تصحیح میکردم تا اذان صبح، بعد از نماز صبح، صورتم را بر روی کتاب میگذاشتم و لحظهای میخوابیدم تا آفتاب طلوع میکرد و آن گاه تا ظهر به تدریس میپرداختم، بعدازظهر هم به درس میرفتم و درس میخواندم، بسیاری از مواقع، از سر راه نانی میگرفتم و میخوردم، چون اغلب برای مطالعه، روغن چراغ نداشتم، اتاقی بلند گرفته بودم که درهای متعدد داشت و در آن مینشستم و زیر نور ماه کتابم را میگشودم و میخواندم و چون ماه دور میزد، دری دیگر را که رو به ماه داشت، میگشودم و کتاب می خواندم.
مطالعه همیشگی امام خمینی(ره)
آیتالله سبحانی میگوید: زمانی که سن امام داشت از پنجاه سال تجاوز میکرد، گاهی شش ساعت پی در پی مطالعه میکردند، در سال 1370 ه.ق برابر با 1330 شمسی، سه ماه تابستان را در محلات گذرانیدند، در این مدت، پس از صرف صبحانه، از ساعت شش تا دوازده مشغول مطالعه میشدند و هرگاه نوعی خستگی و یک نواختی در کار خود احساس میکردند، خود را با نگارش اندیشههایشان سرگرم می کردند.
با خواندن سرگذشت بزرگان دینی و دانشمندان در میابیم که مطالعه چه تأثیری در سلامت روح و کمال انسان دارد و چگونه آنها با مطالعه کتاب روح خود را پرورش و ذهن خود را سالم نگه میداشتند.
در رابطه با مطالعه و کمال روح همین کافی است که اولین آیات نازل شده از سوی پروردگار، در رابطه با خواندن و علم آموزی بوده است، میتوان گقت داشتن یک ذهن و تفکر سالم از سلامتی جسم مهمتر است و مطالعه باعث میشود تا انسان به این کمال بشری و سلامت روح و ذهن دست پیدا کند و این نوع سلامتی قطعاً پایهگذار سلامت جسم خواهد بود.