به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، 12 اردیبهشت سال 93 همزمان با سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری و بزرگداشت مقام معلم، عرصه هنر متعهد موسیقی، معلمی پرکار و فهیم را از دست داد.
محمدرضا لطفی، استاد بیبدیل موسیقی و نوازنده چیرهدست اغلب سازهای موسیقی ایرانی دو سال پیش در چنین روزی در سن 67 سالگی و در پی ابتلا به بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت.
زندگی شخصی و هنری مرحوم لطفی دارای فراز و نشیب زیادی بود، اما پس از تشکیل کانون فرهنگی چاووش به کوشش وی و برخی از همدورانیهایش، مجموعهای از ماندگارترین آثار موسیقی ایرانی همزمان با رویدادهای انقلاب اسلامی بهویژه در سالهای نخستین پیروزی شکوهمند آن تولید شد و مورد استقبال عموم مخاطبان قرار گرفت.
مرحوم لطفی در طول دوران فعالیت حرفهای خود هیچ گاه از آموزش و تربیت نسلی از علاقهمندان و هنرجویان ساعی هنر موسیقی غافل نشد که نتیجه آن به ثمر نشستن مجموعهای از شاگردان بود که امروز هر کدام از آنها جایگاه رفیعی در عرصه هنر موسیقی دارا و به فعالیت مشغول هستند.
اما دو تصنیف از مجموعه آلبوم «چاووش» که این هنرمند فقید نسبت به تولید آن همت گماشت، بیشتر از سایر آثار در ذهن مخاطبان هنردوست ایرانی باقی مانده است؛ یکی بخش ششم این آلبوم به نام سپیده(ایران ای سرای امید) است که با آهنگسازی وی و با صدای محمدرضا شجریان بارها آن را از رسانه ملی به گوش جان نیوش کردهایم که متن شعری آن اثری از هوشنگ ابتهاج به شرح زیر است:
«ایــــــران ای ســـــرای امیـــــد؛ بـــر بـامـــت سپیـــده دمــیـــــد
بنگـر کـــزین ره پـــــــر خـــــون؛ خـورشیــدی خجستــــه رسیــد
اگر چـه دلهـا پـر خــون اســـت؛ شکـــوه شــــادی افــزون است
سپیده ما گلـگـــون اســــت؛ که دست دشمن در خون است
ای ایــــران ! غمــت مـرســاد ! شــادی نصیــــب تــــو بـــــاد !
راه ما، راه حق، راه بهروزیست؛ اتحــــاد اتحــاد، رمــز پیروزیسـت
صلح و آزادی جاودانه بر همه جهان ، خوش باد
یادگار خون عاشقان ! ای بهار !
ای بهــــار تــــازه جــاودان ! در ایــن چمــــن شکفـتـــه بـاش
ایــــــران ای ســـــرای امیـــــد؛ بـــر بــامـــت سپیـــده دمــیـــــد
بنگـر کـــزین ره پـــــــر خـــــون خـورشیــدی خجستــــه رسیـــد»
بخش هشتم آلبوم «چاووش» نیز تصنیفی زیبا به آهنگسازی اوست که شهرام ناظری آن را خوانده که متن شعری آن اثری از محمد ذکایی نیز به قرار زیر است:
«میگذرد کاروان / روی گل ارغوان قافله سالار آن / سرو شهید جوان
در غم این آشنا / چشم فلک خون فشان داغ جدایی به دل / آتش حسرت به جان
خورشیدی تابیدی ای شهید در دلها جاویدی ای شهید
می گرید در سوگت آسمان میسوزد از داغت شمع جان
چون روید لاله از خاک تو یاد آرم از جان پاک تو (2)
مهرت جوشان / دلها خون شد / زین آتش ها
از موج خون / شد لاله گون / دشت و صحرا
زین درد و غم / گرید عالم / ای شهید ما
از این ماتم / خون میگرید/ ای یاران ای یاران سوزم از داغ غمی / داغ ظلم و ستمی
خون هر جانباز / میدهد آواز جان فدای وطنم / خاک ایران کفنم
ای دریغا لاله ما / گشته گلگون / خفته در خون
خورشیدی تابیدی ای شهید در دلها جاویدی ای شهید
میگرید در سوگت آسمان میسوزد از داغت شمع جان»