مدافع حرمی که در ادای احکام و فرایض دینی سرآمد بود

شریف بامری، دوست شهیدمدافع حرم، نظرمحمد بامری در گفت وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) با بیان این مطلب گفت: نظرمحمد در ادای فریضه نماز و خدمت به دیگران سرآمد بود و به تلاوت قرآن علاقه داشت. در دوران دبیرستان با هم همکلاسی بودم و تواضع و مهربانی وی همه را مجذوب می‌کرد. از همان دوران نوجوانی مشخص بود آسمانی است.

بامری افزود: نظرمحمد پس از اتمام تحصیلات دبیرستان برای تامین معاش خانواده، شغل بنایی را انتخاب کرده بود، در عین حال علاقه خاص به اهل بیت، باعث شد کار را تعطیل کند و به سوریه برود.

وی گفت: نظرمحمد در دوران کودکی پدرش را از دست داده بود و در خانه مادربزرگش بزرگ شده بود. خانواده وی فقیر و در عین حال شرافتمند و بسیار مومن و دارای اعتقادات قوی هستند.

بامری گفت: نظرمحمد دائم قرآن تلاوت می‌کرد و در هر حال و هر کجا که بود با شنیدن اذان به نماز می‌ایستاد. وی علاقه زیادی به امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) و حضرت زینب(س) داشت و این علاقه نیز او را به مقام شهادت رساند.

وی تاکید کرد: افتخار می‌کنم که در شمار دوستان این شهید هستم و امیدوارم همه ما به گونه‌ای زندگی کنیم که خون شهدای مخلص مدافع حرم پایمال نشود.

همچنین دوست محمد بامری، از دوستان شهید گفت: من و نظرمحمد با هم برای رفتن به سوریه نام‌نویسی کردیم ولی این افتخار نصیب بنده نشد.

وی تاکید کرد: نظرمحمد از شوق حضور در جبهه و نبرد با داعشی‌ها سر از پا نمی‌شناخت و بارها تاکید کرده بود که بزرگترین آرزویش شهادت در دفاع از حریم حضرت زینب(س) است.

بامری افزود: نظرمحمد دائم‌الوضو بود و با پروردگار راز و نیز می‌کرد. بسیار خوش‌اخلاق بود و تبسم از لبانش جدا نمی‌شد.

وی گفت: نظرمحمد پای ثابت جلسات فرهنگی و قرآن مسجد بود و ارادت زیادی به روحانیت داشت.

بامری می‌افزاید: نظرمحمد در کودکی پدرش را از دست داده بود و با کشاورزی و بنایی خرج خود و خانواده را تامین می‌کرد. وی افتخار اهالی روستای گزشاهان است و با اینکه تحصیلات زیادی نداشت با حضور در جبهه نبرد با داعشی‌ها ثابت کرده که از معرفتی عمیق و دانشی خداداد، برخوردار بوده است.

وی گفت: یکی از ویژگی‌های بارز شخصیتی نظرمحمد تواضع و مهربانی زیاد و تقیدش به نماز اول وقت بود که در هر جا که صدای اذان را می‌شنید سجاده‌اش را پهن می‌کرد. هیچ گاه سخن بدی از زبانش خارج نشد و با ادب و احترام با همه برخورد می‌کرد.