استان فارس برای ایرانیان نیاز به معرفی ندارد چرا که معرف به تمام معنای فرهنگ ایران است، از حضرت احمد بن موسی(ع) مشهور به شاهچراغ تا سعدی و حافظ، قلههای رفیع ادبیات ایران، از تخت جمشید تا ارگ کریم خانی، همگی شاهدی بر وجود تمدنی دیرپا در این استان دارد.
خانه باغهای قصرالدشت، باغهای ارم و خلیلی، دشتهای سر سبز کامفیروز و باغهای مرکبات داراب، نخلستانهای جهرم همگی بر وفور نعمتهای بیشمار در این استان دلالت دارند.
اما استان فارس تنها باغ ارم و ارگ کریمخانی ندارد همه فارس هم شیراز نیست کمی به جنوب شرق حرکت کنیم و 90 کیلومتر را در جاده جهرم قدم بگذاریم تازه به شهری کوچک اما با قدمتی به بزرگی تاریخ میرسیم.
این شهر 8 هزار نفری را طبیعت چهار فصل استان فارس نیز مینامند نه سردی زمستانهای زاگرس را دارد و نه گرمی تابستانهای سوزان جنوب را، این شهر را با درختان میوه از جنت آمده بهشت استان فارس نیز مینامند. اما مقصد ما این شهر نیست بازهم بر جاده میزنیم تا به جنوبگان این شهر کوچک برویم روستاها از شهر آبادترند بر سر راه سوری برپاست و دیگهای پلو در کنار هم نشان از مراسم عروسی دارد و آغاز زندگی دو جوان. بازهم جاده را ادامه میدهیم تا به قبرستانی قدیمی میرسیم و بر سنگ قبرها یک فامیلی به چشم میخورد سالاری! کمی آن طرفتر روستا نیز نمایان میشود روستایی با نام امیر سالار.
وارد روستا میشویم در کنار خانههای نوساز کومههایی به چشم میآیند که در نگاه اول به آغل گاو و گوسفند میماند اما بلافاصله یکی از اهالی روستا ما را از گمراهی در میآورد «کومه» را محلیان روستا به کَپَرهایی میگویند که دیوارهایی از سنگ داشته و سقفی از چوب و شاخه درختان که در آنها مردم زندگی میکنند.
کسی باور نمیکند در زمان حاضر مردمی یکجانشین در این سکونتگاههای اولیه زندگی کنند وارد یکی از این کومهها میشوم صاحب آن مردی است 45 ساله با نام قدرت الله از خودش و زندگیاش میپرسم گاه چوپانی میکند و گاه در شهرها و روستاهای اطراف عملگی. زن و دارد و فرزند؛ آنها با هم در این کومه زندگی میکنند از سوز سرمای زمستان و داغی آفتاب تابستان مینالید.
در کومه یخچال، گاز و تلویزیون به چشم میخورد، در کنار یکی از دیوارههای کومه با توری مسکنی برای چارپایان خود ساخته است کومهای او نه رونق دارد و نه صفا این را خود میگوید که سالهاست این چنین زندگی کردهاست.
برای انجام امورات بهداشتی خود و خانوادهاش مجبور است به خانه همسایه مراجعه کند چرا که نه حمام دارد و نه دیگر امکانات رفاهی دیگر اما خدا را شکر میکند و میگوید قسمت ما این چنین بوده است.
گرچه قدرتالله قرار است صاحب خانه شود و کمیته امداد به او کمککرده تا سکوی مسکناش را بنیان گذارد اما میگوید با داشتن خانه تنها قسمتی از مشکلات ما حل میشود برای مشکلات دیگرمان باید چه کنیم با کوچکترین بیماری تن تمامی اهالی روستا میلرزد چرا مرکز بهداشتی و خانه بهداشت نیز در این روستا وجود ندارد و باید به شهر برویم.
از کومه بیرونق او بیرون میآیم اطراف خود را نگاه میکنم تا چشم کار میکند کومه به چشم میخورد و مردمانی که در آن زندگی میکنند گرچه خانههایی نو در آن ساخته شدهاند و میشوند، اما همچنان این کومهها مسکن افرادی است که نتوانستهاند سقفی بالای سر خود حس کنند.
کمیته امداد امام خمینی(ره) استان فارس برای چند تن از این کومه نشینان خانههایی ساخته است و برای کودکانشان به صورت هفتگی در مدرسه غذای گرم میآورد این را اهالی روستا میگویند که تنها آموزش و پرورش و کمیته امداد به یاری آنها آمده است.
این خانههای نو را گروههای جهادی دانشجویی، کمیته امداد و بنیاد مسکن برای اهالی روستا ساختهاند گروههایی از دانشجویان جهاد گر به روستا آمده که علاوه بر خانه سازی تعدادی از آنها که پزشک نیز بودهاند مردم را ویزیت کرده و گاه درمان نیز کردهاند.
ظهر است و وقت نماز، سراغ مسجد میگیریم تا نماز را اقامه کنیم نه سراغی از مسجد است نه روحانی و امام جماعت از اهالی روستا میپرسم، هیچکدام را ندارند اوقات نماز را از رادیو میگیرند و برای رفتگانشان نیز به شهر رفته و روحانی میآورند تا بر تازه درگذشته آنها نماز بخواند.
مگر میشود روستایی در سرزمینی اسلامی مسجد نداشته باشد؟ ساختمان نیمه کاره مسجد را نشانمان میدهند که آنجا افتاده و خبری از ساخت و تکمیل آن نیست. اگر هم تکمیل شود مردم باید امام جماعت را از بین خود انتخاب کرده و خود اجتهادی کرده تا مسائل شرعیشان را حل و فصل کنند.
روستای بعدی نیز در واقع شعبه دوم همین روستا و جدیدتر از آن است چنانکه به آن شهر نو یا امیر سالار جدید میگویند آنجا نیز با آنکه در آن کومهای به چشم نمی خورد اما نه مسجد دارند و نه روحانی و هیچ خانه و مرکز بهداشتی در آن وجود ندارد تازه اگر روستای امیر سالار مدرسه داشت این روستا آن را هم ندارد تنها یکی از ساکنان که لحن خوشی هم دارد بلندگویی با هزینه خود بر پشت بام خانهاش نصب کرده و در هنگام نماز، عطر اذان را بر فضای روستا میپراکند.
زیاد در این روستا نمیمانیم چراکه قرار است با کف جاده خاکی برانیم تا به روستای تِغِر برسیم روستایی محروم تر از دو روستای پیشین تنها مدرسهای در آن به چشم میخورد و خانه بهداشتی با یک کارشناس بهداشت که آن دو را هم خیرین ساختهاند این هم مانند دو روستای قبلی نه مسجدی دارند و نه روحانی و ظاهرا هم خود مجتهد خود هستند علت را جویا میشوم میگویند ما اینجا خانه روحانی نداریم که بیایید و ساکن شود تازه اگر هم باشد مسجدی در آن نیست.
اما فقط عدم وجود روحانی و مسجد نیست که مردم این روستا را آزار میدهد نبود آب شرب و لوله کشی دیگر آزاری است که مردم این روستا میکشند.
این روستا هم آکنده از کومههایی است که مردم در آنها زندگی میکنند اگر در دو روستای قبلی کمیته امداد توانسته بود چند خانه برای محرومان آن بسازد اینجا اما دست و بالش بسته است چرا که روستا طرح هادی ندارد.
بذر افشان، مدیرکل کمیته امداد فارس به ایکنا میگوید: ما منتظریم که طرح هادی این روستا آماده شود تا بلافاصله برای محرومیت زدایی از این روستا اقدام کنیم و خانههایی برای مددجویان خود در این روستا بسازیم.
وی اضافه میکند تنها کمیته امداد نمیتواند به این روستا کمک کند و نهادهای دیگر هم باید وارد کار شوند برای روحانی و مسجد باید اوقاف وارد شود و از سوی دیگر هرچه زودتر بنیاد مسکن باید طرح هادی روستا را آماده کند در این رابطه بخشدار خفر نیز همچنان مسأله طرح هادی این روستا را پیگیری میکند.
آماده رفتن از روستا میشویم که یکی از ساکنان در مورد روستایی دیگر به نام سیف آباد در امتداد این مسیر و نزدیک میمند میگوید که آنها هم نه مسجد دارند و نه روحانی حتی مدرسه و خانه بهداشت نیز برای آنها فراهم نیست و مردمان آنها نیز در کومههایی زندگی میکنند که نه برق دارد و نه آب و از گزند باد و باران، مار و عقرب در امان نیست.
هنوز هم این مردمان چشم یاری به دستان خیرین و نهادهای انقلابی دارند نهادهایی که میتوانند گوشه چشمی به آن نقطه داشته و مرهمی بر دردهای آن مردمان باشند.