کد خبر: 3503350
تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۲
یادداشت وارده/

امام خمینی(ره) و پاسخگویی به نیازهای فکری جهان اسلام

گروه بین‌الملل: امام خمینی(ره) فراتر از یک فقیه بود و با دیدی وسیع‌تر از افق دید فقهای عصر خویش به برنامه‌ریزی دقیق برای ریشه‌یابی مشکلات دینی و حل معضلات اعتقادی که می‌تواند جامعه را به انحرافات سوق دهد، همت گماشت.

پنج‌شنبه//امام خمینی(ره) و پاسخگویی به نیازهای فکری جهان اسلام
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، علی‌اکبر ضیائی، کارشناس ارشد مسائل بین‌المللی اسلامی و رایزن فرهنگی ایران در مالزی در یادداشتی اختصاصی برای ایکنا با عنوان «امام خمینی(ره) و پاسخگویی به نیازهای فکری جهان اسلام» به مناسبت بیست‌و‌هفتمین سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی نوشت: شاید در میان علمای دینی در قرون گذشته کمتر شخصیتی را بتوانیم همچون امام  خمینی در جامعیت پیدا کنیم. فقهای مشهور، علمای اصولی، فلاسفه متأله، سیاستمداران دینی و عرفای بنامی در جهان اسلام ظهور و هر یک سهم مهمی در احیای تعالیم دینی ایفا کرده‌اند، اما شاید کمتر بتوانیم شخصیتی به جامعیت امام راحل بیابیم که همه این وجوه گوناگون و گاه متضاد در ظاهر و متحد در باطن و به تعبیری «کثرت در وحدت و وحدت در کثرت» را دارا باشد.
نگاه متفاوت یک فیلسوف به جهان پیرامون در مقایسه با یک فقیه متبحر در اصول و فروع دینی و یا یک عارف وارسته و یا یک سیاستمدار متدین به اندازه‌ای است که گاهی جمع‌شدن همه آن ویژگی‌ها در یک انسان را همچون جمع اضداد ممتنع می‌دانند و برخی از فقهای معاصر ورود فقهای دینی در عرصه سیاست را سبب خدشه به ساحت دین قلمداد کرده و سیاستمداری را با سیاسی‌کاری همسان دانسته‌اند، همچنان که برخی از عرفای نامدار برای نیالودن به دنیای دنی گوشه‌نشینی و انزوا اختیار کرده‌اند و گاهی از اندرونی خویش نیز چندان بی خبر هستند که گویی رسیدن به احوال فرزندان و اهل خانه مایه غفلت انسان از عشق به محبوب می‌گردد و در هر حال برخی از شخصیت‌های اسلامی تنها در یک رشته خاص دینی تخصص داشته و از همان منظر به جهان نگریسته و به تحلیل وقایع مختلف می‌پردازند.
به عنوان مثال فقیهی که سالها از عمر خویش را در غور و بررسی منابع فقهی و روایی گذارنده است در صورت برخورد کردن با یک پدیده انحرافی در دین حکم فقهی آن را صادر کرده و ادله فقهی را برای مخاطبان خود تبیین می‌کند و در انجام وظیفه دینی نیز رسالت خود را به انجام رسانده است.  
پدیده اخباری‌گری که خود نوعی نگرش قشری به دین بود، می‌توانست باب بسیاری از معارف عمیق دینی و الهیات به معنی اخص و اعم را مسدود و جهان تشیع را به نوعی سلفی‌گری از نوع شیعی و در نهایت رکود دینی و عدم پاسخگویی به نیازهای انسان معاصر رهنمون سازد و یا پدیده فرقه‌های ضاله بابیه و بهائیه در دوران سیاه طاغوت بنیان دیانت اسلام را هدف گرفته بود و برخی از فقهای دینی بنابر وظیفه شرعی خود حکم ارتداد بابیه و بهائیه را صادر و احکام آنها را برای مسلمانان تبیین و در این زمینه نیز بر اساس فقه شیعه به رسالت دینی خود عمل کردند.
در این میان شخصیتی در میان فقها و متفکران اسلامی ظهور کرد که فراتر از یک فقیه به این گونه انحرافات دینی و اجتماعی می‌نگریست و با دیدی وسیع‌تر از افق دید فقهای عصر خویش به برنامه‌ریزی دقیق برای ریشه‌یابی مشکلات دینی و حل معضلات اعتقادی که می‌تواند جامعه را به آن انحرافات سوق دهد همت گماشت و نه تنها وظیفه یک فقیه آگاه به زمان و مکان و مقتضیات عصر را مد نظر قرار داد؛ بلکه همچون یک پزشک حاذق در شناسایی عناصری که می‌توانند زمینه‌ساز این بیماری دینی در جامعه باشند، عمل کرد.
دوران جوانی حضرت امام مصادف بود با جریان انحراف پاک دینی به رهبری احمد کسروی و سنگلجی و پسر حکمی‌زاده صاحب کتاب اسرار هزار ساله که اساس دین و شریعت را مورد هدف قرار داده و در سایه حمایت‌های سازماندهی شده درصدد تضعیف بنیان‌های فکری شیعیان بودند و در این میان تفکرات شیخیه و بابیه و بهائیه نیز از طرف دستگاه‌های شاهی ترویج و عوامل نفوذی فراماسونی نیز در ارکان دولت تاخت و تاز می‌کردند. راحت‌ترین روش برای مقابله با این جریانات صدور حکم فقهی و سپس اقدام مسلحانه و ایجاد بحران‌های اجتماعی و بروز خشونت در جامعه بود که بنابر اطلاعات موجود از سیره امام خمینی چنین دانسته می‌شود که آن حضرت راه حل فکری و فرهنگی را بهترین شیوه برای مبارزه با انحرافات اعتقادی دانسته و به همین علت درس فقه خود را که از اهمیت خاصی نزد علمای آن عصر برخوردار بود، تعطیل کرده و در منزل نشسته و پاسخ دندان‌شکنی به شبهات اعتقادی پسر حکمی‌زاده بر اساس عقل و منطق دینی داده‌اند و کتاب کشف الاسرار امام خمینی نتیجه این طبابت برای پیشگیری از شیوع خطر بی‌دینی به شمار می‌آید و در همین اثر نیز ریشه‌های اخباری‌گری و نگاه قشری به دین را نیز مورد نقد و بررسی موشکافانه قرار داده است.
نمونه دیگر طبابت این پزشک حاذق که می‌توانست حکم به قطع عضوی دهد؛ اما به روش دیگری عمل کرد، ترویج عقل‌گرایی در میان طلاب حوزه در زمانی بود که تعلیم فلسفه رواج چندانی نداشت و حتی برخی از علمای وقت نیز در مقابل آن موضع سختی گرفته بودند و هنگامی که آنان با آموزش فلسفه سینایی و مشایی چنین برخورد می‌کردند، دیگر تکلیف حکمت متعالیه صدرایی روشن بود و به همین علت برخی از فلاسفه متأله در خفا و کنج حجره خود به برخی از نخبگان تعلیم فلسفه می‌دادند و در چنین شرایطی امام خمینی شاگردانی را به حوزه تقدیم کرد که توانستند با مسلح‌شدن به منطق علمی و فلسفی در دوران ظهور کمونیسم با این پدیده الحادی به مقابله برخیزند و ریشه کمونیسم را در سال‌های پیش از انقلاب و پس از آن بخشکانند، نمونه این هماوردی را می‌توانیم در مناظرات فلسفی سال‌های نخست دهه شصت و ناتوانی متفکران مادی‌گرا در مقابل شاگردان فلسفی امام مشاهده کنیم.
نتیجه این طبابت این شد که شخصیت‌های عقل‌گرا و دانشمندی به جامعه ایرانی تحویل داده شود که بتوانند با توجه به نیازهای ملت ایران نظامی را بر اساس جمهوریت و اسلام بنیانگذاری کنند کهدر کمتر از ربع قرن به یکی از قدرت‌های فرهنگی، سیاسی و نظامی تبدیل شود.
در اینجا سخن را به پایان برده از خداوند منان می‌خواهم تا روح پرفتوح آن فقیه، فیلسوف و عارف متأله را با ائمه اطهار(سلام الله علیهم) و جد بزرگوارشان محشور کند و جوانان ما با شناخت عمیق‌تر نسبت به این پدیده بزرگ قرن بیستم بتوانند رهروان خوبی برای آن امام بزرگ باشند.

captcha