اگر باور داریم که پیروی از سیره اهل بیت(ع) وظیفه هر مسلمانی است، پس باید به عنوان یک مسلمان هر عمل خود را در ترازوی گفتار، کردار، اعمال و دستورات اهل بیت(ع) که برگرفته از دستورات الهی است قرار دهیم. اما اگر باور نداریم حداقل بدانیم که هر اشتباه ما پای شیعه اهل بیت بودنمان نوشته شود.
اگر مسئولان و مدیران، علی(ع) را امام خود میدانند، پس بهتر است بدانند ایشان در نامهای خطاب نه به عثمان بن حنیف (یکی از فرمانداران خود) که خطاب به همه مدیرانی که ادعای پذیرش ولایت علی(ع) را دارند، مینویسند: «ای پسر حنیف! به من گزارش دادهاند كه مردی از سرمایه داران بصره تو را به میهمانی خویش فراخوانده و تو به سوی آن شتافتهای. خوردنیهای رنگارنگ برای تو آورده و كاسههای پر غذا پی در پی جلوی تو نهادهاند؛ گمان نمیكردم مهمانی مردمی را بپذیری كه نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه كن كجایی و بر سر كدام سفره میخوری»
امام ما چه کرد؟ ما چه میکنیم!
آنگاه امام علی علیه السلام از سیره خویش در این راه سخن میگویند و میفرمایند: «آگاه باش هر پیروی را امامی است كه از او پیروی میكند، و از نور دانشش روشنی میگیرد. آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید كه شما توانایی چنین كاری را ندارید، اما با پرهیزكاری و تلاش فراوان و پاكدامنی و راستی مرا یاری دهید. پس به خدا سوگند! من از دنیای شما طلا و نقرهای نیندوخته و از غنیمتهای آن چیزی ذخیره نكردهام، بر دو جامه كهنهام نیفزودم و از زمین دنیا حتی یك وجب را در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. ...
من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافتههای ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم كنم؛ اما هیهات كه هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعامهای لذیذ برگزینم؛ در حالی كه در حجاز یا یمامه كسی باشد كه به قرص نانی نرسد و یا هرگز شكمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شكمهایی كه از گرسنگی به پشت چسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد... .
آیا به همین رضایت دهم كه مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخیهای روزگار با مردم شریك نباشم و در سختیهای زندگی الگوی آنان نگردم؟ آفریده نشدم كه غذاهای لذیذ و پاكیزه مرا سرگرم سازد؛ چونان حیوان پرواری كه تمام همت او علف و یا چون حیوان رها شده كه شغلش چریدن و پركردن شكم بوده و از آینده خود بی خبر است... پس، از خدا بترس ای پسر حنیف! و به قرصهای نان خودت قناعت كن تا تو را از آتش دوزخ رهایی بخشد.» ) نهج البلاغه، نامه 45)
به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را بهاقطاع مده
حضرت علی(ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر(اگر چه هنوز بسیاری از مدیران و مدعیان حتی یک بار هم این نامه را نخواندهاند) نیز میفرمایند: «و بدان، که والی را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوی برتریجویی و گردنکشی است و در معاملت با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشه ایشان را با قطع موجبات آن صفات قطع کن. به هیچیک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را به اقطاع مده، مبادا به سبب نزدیکی به تو، پیمانی بندند که صاحبان زمینهای مجاورشان را در سهمی که از آب دارند یا کاری که باید به اشتراک انجام دهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش آنان نهند. پس لذت و گوارایی، نصیب ایشان شود و ننگ آن در دنیا و آخرت بهره تو گردد. اجرای حق را درباره هر که باشد، چه خویشاوند و چه بیگانه، لازم بدار و در این کار شکیبایی به خرج ده که خداوند پاداش شکیبایی تو را خواهد داد. هر چند، در اجرای عدالت، خویشاوندان و نزدیکان تو را زیان رسد. پس چشم به عاقبت دار، هر چند، تحمل آن بر تو سنگین آید کهعاقبتی نیک و پسندیده است«.
خود را به نادانی نزن؛ داد مظلومان را از تو خواهند سترد
«و بپرهیز از اینکه به خود اختصاص دهی، چیزی را که همگان را در آن حقی است یا خود را به نادانی زنی در آنچه توجه تو به آن ضروری است و همه از آن آگاهاند زیرا بزودی آن را از تو میستانند و به دیگری میدهند. زود است که حجاب از برابر دیدگانت برداشته خواهد شد و بینی که داد مظلومان را از تو میستانند».
و در بیانی روشن (در حکمت 328) میفرمایند: خدای سبحان روزی درویشان را در مالهای توانگران واجب داشته؛ پس درویشی گرسنه نماند جز که توانگری از حق او، خود را به نوایی رساند و پروردگار، توانگران را بازخواست کند از این کار.
امام صادق(ع) میفرمایند: شیعه سه دستهاند؛ گروهی به وسیله ما زینت مییابند [و ما را وسیله عزت و آبروی خویش قرار میدهند] و گروهی به وسیله ما میخورند [و ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خویش قرار میدهند] و گروهی از ما و به سوی ما هستند، با امنیّت ما آرامش مییابند و با ترس ما ترسانند، بذر ]های کاشته شده اسرار را] پخش نمیکنند و در برابر جفاکاران خودنمایی ندارند، اگر پنهان باشند کسی سراغ آنها را نمیگیرد و اگر آشکار باشند به آنها اعتنا نمیشود ]یعنی شهرت گریز و بی نام و نشانند.[ آنها چراغهای هدایتند».