نزدیک شدن به روز 13 آبان یادآور واقعه درگیری خونین دانشآموزان همراه با دانشجویان علیه رژیم سفاک پهلوی طی سال 57 است. دانشآموزانی که به منظور رساندن صدای اعتراضشان به سمت دانشگاه تهران حرکت میکنند تا خواستار استقلال و آزادیطلبی شدند و پس از ملحق شدن به دانشجویان و سر دادن شعارهایی که به مذاق گارد و مأموران شاهنشانی خوش نیامد که با پرتاب کردن گاز اشکآور و تیراندازی همراه شد. در این روز تعدادی از دانشآموزان و دانشجویان به درجه شهادت رسیدند و برخی دیگر مجروح شدند. سپس به منظور زندهنگهداشتن این برگ زرین تاریخ کشور و همچنین بزرگداشت یاد و خاطره شهدای دانشآموز این روز به نام روز دانشآموز نامیده شد.
در این میان هستند دانشآموزانی که به منظور نهادینه کردن آموزههای قرآنی در زندگیشان و بهرهگیری از آیات نورانی کلام وحی به دنبال فراگیری قرآن آن هم به صورت تخصصی میروند. غزل غنجی، دانشآموز 12 ساله، حافظ کل قرآن کریم است که به دلیل علاقهاش به نگهداشتن آیات نورانی قرآن در سینهاش، به دنبال حفظ قرآن آن هم به شکل اصولی میرود به گونهای که طی یک سال فراغت از تحصیل و با حضور مستمر در دوره حفظ تخصصی یکساله مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت جامعةالقرآن الکریم و اهلالبیت(ع) استان تهران موفق میشود طی سال گذشته قرآن را به صورت کامل حفظ کند.
غزل که به اعتقاد خودش با علاقهمندی حفظ قرآن را از جزء 30 قرآن کریم آغاز کرده است به پیشنهاد معلم قرآنش در مسجد محله با جامعةالقرآن و دوره تخصصی حفظ یک ساله آن آشنا میشود و با وجود سختی خانوادهاش و بعضا مخالفت مادر و پدرش به دلیل بُعد مسافت و اصرارش برای حضور در کلاسهای حفظ قرآن، یک سال مرخصی تحصیلی میگیرد و در این دوره شرکت میکند و موفق میشود طی یک سال و با تمام فرازها و فرودهای این راه و با کمک و مدد الهی به درجه حفظ کل قرآن نایل شود.
او معتقد است که حفظ قرآن راهی برای تعالی و رشد او در میان دوستانش بوده است که اگر به پیشنهاد دوستانش به کلاس تست بازیگری میرفته است، موفقیت امروزش را نداشته است.
در ادامه مشروح گفتوگوی
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با این حافظ نوجوان قرآن و مادرش خواهد آمد؛
ابتدا خود و خانوادهتان را معرفی کنید؟من اعظم فراهانی، مادر غزل غنجی متولد سال 1361 هستم که در حال حاضر مشغول فراگیری علوم دینی و تلمذ در سال پنجم حوزه علمیه در سطح دو هستم. همسرم نیز کارمند بانک ملی، متولد سال 1359 و دانشجوی دانشگاه قرآن و حدیث در مقطع کارشناسی است.
غزل فرزند اول خانواده و متولد سال 84 است که البته باید کلاس ششم میرفت اما به دلیل اینکه سال گذشته به دلیل حفظ قران مرخصی تحصیلی گرفته، امسال کلاس پنجم ابتدایی است. فرزند دوم نیز هشت سال دارد و کلاس دوم ابتدایی است.
درباره علت علاقه غزل به حوزه قرآن بگویید؟خانواده پدریام، خانواده مذهبی بودند به گونهای که مادر و خواهرم مربی قرآن هستند و از سوی دیگر پدر و پدرشوهرم از تعزیهخوانان در اراک هستند.
یعنی شما به تازگی به تهران آمدهاید؟نه، از زمانی که ازدواج کردم به دلیل کار همسرم به تهران آمدیم، حدود 14 سال است. موقعیت منزلمان به گونهای است که در کوچهای که زندگی میکنیم حوزه علمیه نورالزهراء(س) واقع است و غزل را از حدود سه سال و نیمی به کلاسهای قرآنی که در این حوزه برای خردسالان داشتند، میبردم. خاطرم هست که کلاسهای قرآن به روش اشاره که بسیار برای نونهالان جذاب بود برگزار میشد. خودم هم در خانه گهگاه با دخترم سورههایی از قرآن را کار میکردم. در آن زمان هنوز طلبه نشده بودم اما برخی از اوقات در کلاسهای حوزه تفسیر و طرح بشارت شرکت میکردم و دوست داشتم غزل با قرآن انس بگیرد.
غزل از کلاسها راضی بود؟بله، غزل با انگیزه در این کلاسها شرکت میکرد به طوری که معلمش نیز از او راضی بود و همین موجب شد که او را در پیشدبستانی قرآنی به نام «ثامن» ثبت نام کنم. مدیر این مؤسسه (خانم نصیری) طی برنامهریزیهایی که انجام داده بود از نظر قرآنی با دانشآموزان بهخوبی کار میکرد؛ به گونهای که در دروان پیشدبستانی 70 درصد جزء 30 را حفظ کرد و بقیه سورههای این جزء را خودم در منزل با او کار کردم.
درخصوص آشناییتان با خانوده شهید تهرانیمقدم بگویید؟غزل سال دوم دبستان بود که من به دنبال فراگیری علوم دینی، وارد حوزه علمیه شدم و این سرآغاز آشنایی ما با خانواده شهید تهرانیمقدم بود. همسر این شهید استاد سطحی بودند که من در آن کسب علم میکردم و دختر شهید تهرانیمقدم نیز استاد حفظ قرآن ما در حوزه بودند.
دخترم به دلیل اینکه تا ساعت 14 در حوزه کلاس داشتم، پس از تعطیلی از مدرسه به حوزه میآمد. چون حفظ جزء سیام قرآن کریم جزو واحدهای درسیمان بود و غزل دوباره شروع به مرور محفوظاتش از جزء سیام قرآن کریم کرد که هنگامی که میخواستم این جزء را حفظ کنم به صورت مباحثه با غزل کار میکردم. حتی غزل از لحاظ معنا هم آیات قرآن را متوجه میشود. سال دوم دختر شهید تهرانیمقدم از غزل خواست که شما که جزء 30 را حفظ کردهایم میتوانید شروع به حفظ جزء 29 قرآن کنید و سپس آن را به من تحویل دهی.
این خانم الگوی کامل و مشوق کامل برای غزل بود که موجب شد زمینه ورود او را به عرصه حفظ قرآن فراهم کرد. غزل هم شروع به حفظ سورههای این جزء کرد و محفوظاتش را به دختر شهید تهرانیمقدم ارائه کرد و سپس ایشان به من گفت غزل زمینهاش را دارد.
پس از آن بود که به صورت جدی به دنبال حضور غزل در کلاسهای حفظ قرآن رفتید؟بله. همین بود که موجب شد به مرکز پیشدبستانی قرآنی غزل بروم و از مدیر آنجا بخواهم که معلم قرآنش با او ادامه حفظ را کار کند که الحمدلله آنها هم قبول کردند. غزل جزء 29 را به صورت کامل و بخشی از جزء 28 را در مرکز پیشدبستانی سابقش حفظ کرد.
البته غزل دوره روخوانی و روانخوانی را در دبستان کوثر گذراند و تا حدودی نیز با تجوید قرآن از طریق معلم قران مدرسهاش آشنا شد چون هفتهای دو روز با دانشآموزان به صورت فوقالعاده درس قرآن کار میکردند. همچنین در مسجد محلهمان نیز معلم قرآن خوبی بود که هنگامی که غزل را برای آموزش قرآن به آنجا میبردم.
از چه زمانی با جامعةالقرآن آشنا شدید؟ سال گذشته بود هنگامی که غزل را به مسجد محله میبردم، معلم کلاس به من گفت که بچهها را میخواهم به کلاس حفظ تخصصی یکساله جامعةالقرآن ببرم، حدود هفت نفر از بچهها میآیند، شما هم به غزل اجازه بده که در کلاس حضور پیدا کند و بیاید. در ابتدا به دلیل دوری راه و اینکه برنامههای بردن غزل به مؤسسه هماهنگ نمیشد و مسیرش در دسترس نبود، مخالفت کردم اما غزل وقتی این قضیه را متوجه شد، به دلیل تشویقهای دختر شهید تهرانیمقدم و زمینهای که در او فراهم شده بود، اصرار کرد؛ از سوی دیگر قرار شد که برای بچهها سرویس گرفته شود تا همگی با هم از مسجد به جامعةالقرآن بروند که در نهایت موافقتم کردم.
برنامه حفظش چگونه بود؟در ابتدا که دوره آزمایشی در تابستان سال گذشته داشتند، از جزء سوم قرآن کریم شروع کردند و روزی نیم صفحه حفظ میکردند اما گویا این کلاسهای حفظ برای بچهها سخت بود که ماه اول چهار نفر شدند و ماه دوم دوره آزمایشی که خاطرم هست اواسط مردادماه سال گذشته بود که غزل تنها مانده بود و سایر بچهها ریزش کردند و تمایلی به رفتن به این دوره حفظ نشان نداند. اینجا بود که چون شرایط برایم سختتر شده بود و باید خودم هر روز از شنبه تا پنجشنبه غزل را برای حضور در کلاسها میبردم، گفتم نمیخواهد به کلاس بروی. غزل با گریه و اصرار از من خواست که در این کلاسها شرکت کند چون هم مربی و هم علاقه زیادی به تفسیر قرآن دارد و معلمشان معنا و تفسیر آیات را از روی کتاب تفسیر «نسیم حیات» با بچهها کار میکردند. من که علاقه غزل را دیدم به پدرش گفتم و 30 جلد نسیم حیات را برایش تهیه کرد تا کتابها در دسترس باشد و خودم نیز دوره نحو را گذرانده بودم و این امر موجب شد که بیشتر با غزل کار کنم؛ بهطوری که معنای هر واژه از آیات قرآن را برایش تکرار میکردم تا او نیز یاد بگیرد.
تا اینکه المپیاد عروج را پس از دوره آزمایشی دادند و غزل قبول شد و به اصرار خودش میخواست در این دوره شرکت کند و از دیگر سو خودم و همسرم هم مخالفت میکردیم چون میترسیدیم که شاید این برنامه فشرده حفظش موجب زده شدن او از قرآن شود اما الحمدالله خود قران کمک کرد و علاقهاش بیشتر میشد. در ادامه محفوظاتش المپیاد راسخونهایش را بهخوبی و با نمرات خوب پشت سر گذاشت.
کلاسهایش از هشت صبح شروع میشد و تا 14:30 ادامه داشت تا ناهار میخورد مشغول به حفظش میشد و باید روزی دو صفحه حفظ میکردند و در کنار آن نیز باید دوره دور و نزدیکش را نیز مرور میکرد، تا اینکه با مدیر جامعةالقرآن شعبه امام حسین(ع) صحبت کردم در صورت امکان غزل را به شعبه رسالت انتقال دهیم که نزدیک خانه نیز بوده است؛ چون غزل را با هر سختی بود از تابستان تا اسفندماه 94 به این شعبه رفته بود. به دلیل اینکه شعبه رسالت برای بانوان بزرگسال است و غزل از نظر سن شاید دچار مشکل شود کمی مخالفت شد. سرانجام با اصرارهای ما و رضایت خودمان، غزل در 15 فروردینماه به شعبه رسالت منتقل شد.
معلمان خوبی در شعبه امام حسین(ع) (خانم فارسی) و در شعبه رسالت (خانم محمدزاده) داشتند و غزل در شعبه رسالت در کلاس بچههای دبیرستانی و بالای 16 سال شرکت کرد که الحمدالله موفق شد حفظش را شهریورماه امسال با موفقیت به اتمام برساند. هنگامی که احساس میکردیم غزل از حفظ قرآن خسته شده من و پدرش از او میخواستیم که ادامه ندهد اما غزل میگفت «نه کمی استراحت میکنم و دوباره ادامه میدهم».

آیا برنامه قرآنی نیز برای دیگر فرزندتان هم دارید؟پسرم را هم در پیشدبستانی قرآنی ثامن ثبت نام کردم و تقریبا همان روشی که برای غزل در پیش گرفتهام نیز برای او نیز در پیش گرفتهاند و او را در کلاسهای روخوانی و روانخوانی جامعةالقرآن ثبتنام کردهام. پسرم نیز علاقهمند هست چون وقتی که غزل به حفظ و تثبیت میپردازد، بعضا آیات را با او تکرار میکند.
درباره برنامه تثبت و مرور محفوظات غزل میفرمایید؟هنگامی که حفظ جزء 28 قرآنش به اتمام رسید به پیشنهاد معلمش او را در کلاس تثبیت قرآن در میدان شهدا نامنویسی کردهام که در دورههای تثبیت محفوظات «نجمه شبانی قهرودی» در خانه تثبیت شرکت میکند که 10 جلسه است که از 15 شهریورماه در این کلاسها حضور پیدا کرده. کلاسهایش هفتهای یک جلسه است که طی برنامه منظم تثبیتش انجام میگیرد.
برنامه تبیت دو جزء در طول روز است اما برای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه که اوقات فراغت بیشتری دارد برنامه مرور و تثبیت سه جزء و نیم برایش گذشته شده است.
چه میزان غزل مسلط به ترجمه و تفسیر قرآن است؟استعداد خاصی در زمینه تفسیر قرآن دارد و تا حدودی خودم هم با کتاب تفسیر نسیم حیات با او کار میکنم اما باز نیاز دارد که پس از تثبیتش یک دوره در این کلاسهای تفسیر شرکت کند، خودش به اندازهای به فراگیری تفسیر علاقهمند است که بارها از من خواسته که آیهای را در صفحهای برایش بخوانم تا او برایم مفهوم آن را بگوید و علاقه دارد که تفسیرش را ادامه دهد.
از برکات قرآن در زندگیتان بفرمایید؟نخستین برکت این بود که غزل به دلیل اینکه از امتیاز حافظ کلی بهرهمند شد توانست امسال در مدرسه شاهد درسش را ادامه دهد، با وجود هزینههایی که انجام شد اما خانواده اصلا به مشکل مالی برنخوردند. همچنین باعث علاقهمندی سایر اعضای خانواده چون پسرم به حفظ قرآن نیز شده که البته فکر میکنم در حال حاضر کمی برایش زود باشد. همسرم هم به دلیل آشناییاش با کتابهای حوزه، به درسهای دینی علاقهمند شد اما نمیتوانست به دلیل شرایط سنیاش و کاریاش در حوزه شرکت کند تا اینکه با تبلیغات کلاسهای مجازی دانشگاه قرآن و حدیث شهرری آشنا شدیم و امسال نیز مدرک کارشناسیاش را در این رشته اخذ میکند که تمام اینها از برکت قرآن است. برکت قرآن نیز موجب وصول و عمیقتر شدن رابطه تمامی اعضای خانواده باهم دیگر شد.
اگر توصیهای به مادران برای برنامههای قرآنی فرزندانشان دارید، بگویید؟سختی حفظ قرآن، سختیایست که شیرین است؛ شاید دوره حفظ غزل برایم سخت بود اما الان که فکر میکنم جزو طلاییترین لحظههای زندگیام بوده که همراه با برکات بسیار بوده است. بعضا توجهی که مادران به رفتن فرزندانشان به آموزشگاههای زبان دارند باید چندین برابر آن را به حضور در کلاسهای قرآن داشته باشند؛ مادران نباید کار قرآن را فدای سایر امور کنند بلکه باید فرزندانشان را به عنوان مبلغان قرآن تربیت کنند. اولین نکتهای که باید به فرزندانمان یاد دهیم، باید قرآن باشد چون تمام زندگی ما براساس قرآن است. خدا هم زمینهها و امکانش را برای افراد فراهم میکند.
اگر درخواستی از مسئولان قرآنی کشور دارید نیز بفرمائید؟امکانات و کلاسهای قرآن برای بچههای نونهالان و بهویژه زیر مقطع 16 سال در محلات کم است، شاید بهتر است بگویم کمتر به آنها بها داده شده است و حال آنکه شاید خیلی زمینه و علاقهمندی در بچههای این سنین باشد اما به دلیل بُعد مسافت و دوری مؤسسات از منازل و کمبود و یا بعضا فقدان این کلاسها و نبود شرایط لازم موجب شد است این امر در نطفه خفه شود.
لازم نیست این مؤسسات و کلاسها با شعبههای بزرگ فعالیت کنند که اداره کردن آنها با سختی و مشکل روبرو است بلکه شعبههای کوچک باشد که اداره کردن آن راحت باشد، چون خیلی از بچهها زمینه ورود به قرآن را دارند اما آشنایی با آن ندارند.
از برنامه آیندهای که برای فرزندتان دارید برایمان بگویید؟علاقهمند هستم که فرزندانم در رشتههای قرآنی تحصیل کنند اما از سوی دیگر میبینم که جامعه و دانشگاه هم نیازمند افراد قرآنی در سایر رشتهها چون پزشکی و مهندسی و ... است، او میتواند در کنار درسش هم کار قرآنیاش را ادامه دهد اما میگذارم برعهده خودش که علاقهمندیاش را دنبال کند.
آیه دِین (آیه 282 سوره مبارکه بقره) که بلندترین آیه قرآن است، از محبوبترین آیات مورد علاقه غزل است. او معتقد است این آیه جزو نخستین آیاتی بوده است که با معنی و تفسیر آن بخوبی کار کرده است و چون هم معنیاش را فهمیدم و هم آیه را به راحتی حفظ کرده است، بخاطر همین از آیات مورد علاقهاش است.
او علاقهمند به بازیهای کودکانه بدور از بازیهای کامپیوتری و دنیای مجازی و همچنین تماشای برنامههای کودکانه و نوجوانان تلویزیون است و در کنار آن نیز خواندن کتاب را دوست دارد. او همچنین موجب تشویق تعدادی از هم سن و سالانش به حضور در کلاسهای قرآن شده است و معتقد است که حفظ قرآ سختی دارد اما نیازمند تحمل این راه است. او دوست دارد مربی قرآن شود تا شاید بتواند زکات علمش و اندکی از دینش در این راه را با جذب علاقهمندان به قرآن ادا کند.
سمیرا باباجهد انصاری