به یادمان شهدای هویزه که میرسیم، منطقه را سکوت فرا میگیرد، گویا این منطقه آرام که تا جایی که چشم میبیند خاک و آسمان در کنار هم هستند از چیزی ناراحت و غمی در دل دارد، گویا هوا دوست ندارد سکوت را بشکند و انگار گوش زمانه پر از سر و صدا است و از هیاهو فرار میکند. اما با وجود این همه تلاطم وقتی پا به داخل یادمان شهدا میگذاریم با فضایی آرامش بخش روبرو میشویم، هوا پر از نشاط و انرژی مثبت است و مزارها تو را به همصحبتی دعوت میکنند.

اما چه بر این مزارها و این منطقه گذشته است که این حس و حال سراغ انسان میآید؟ در آذر ماه سال 59 بود که رزمندگان پس از پیروزی در برابر بیش از دو گردان عراقی در جنوب سوسنگرد، متوجه شهر هویزه شدند و یک گروه از رزمندگان سپاهی را راهی آن منطقه کردند تا از جنوب و جنوب غربی این شهر دفاع کنند.
در این منطقه نیروهای عراقی که بیش از 6 هزار نفر بودند مجهز به تانکهای پیشرفته بودند و نیروهای اندک ما نیز از کمترین امکانات دفاعی هم بیبهره بودند، دشمن از این موقعیت استفاده میکند و حمله بیرحمانهای به سمت محور هویزه آغاز میکند و در 48 ساعت از محور هویزه تا کرخه پیشروی میکند.

چند نفر از بسیجیان سپاه مسئول مینگذاری در جاده میشوند تا رگ حیاتی دشمن را قطع کنند، در این شرایط بنیصدر نیز دستور میدهد تا همه نیروها به سمت سوسنگرد حرکت و در آنجا مستقر شوند و دشمن نیز که خیال تصرف سوسنگرد را داشت به راحتی میتوانست هویزه را نیز بگیرد. این دستور بنی صدر شهید سید محمدحسین علمالهدی را شدیداً عصبانی کرد و آن روز با مقام معظم رهبری تماس گرفت و مجوز لغو دستور را از ایشان دریافت کرد.
دیماه 59 عملیات مشترک سپاه و ارتش آغاز شد و در این حمله مرزهای کرخه و حاج بدر به دست رزمندگان اسلام افتاد اما بعد به دلایلی عملیات متوقف و قرار بر این شد که روز 16 دیماه ادامه عملیات پیگیری شود.
در روز 16 دی 59 در حالی که رزمندگان در مقابل تانکهای عراقی منتظر دریافت رمز آغاز عملیات بودند ناگهان تانکها به حرکت در میآیند و سر و کله هواپیماهای جنگی عراق پیدا میشود، عراقیها دست به عملیات زده بودند و بدون حد و حساب بر سر نیروهای ایرانی آتش توپخانه، کاتیوشا، خمپاره و بمباران هوایی میریختند. فرماندهی عملیات دستور عقبنشینی را صادر میکند و نیروهای ایرانی تا 500 متر عقب میروند و عراقیها وارد منطقه میشوند.
در این ضدحمله سنگین عراق بیش از صد شهید دادیم که شامل جهادگران، پاسداران و دانشجویان میشد و تعدادی نیز مانند شهید علم الهدی جاوید الاثر شدند.
در تاریخ 18 دی 59 هویزه اشغال شد و فرمانده عراقی دستور داد تا مردم بیگناه را دست بسته در گور قرار داده و شهید کنند، سپس عراقیها تمام شهر را با دینامیت و بلدوزر نابود کردند و از 1800 منزل مسکونی، واحد تجاری و سه مسجد و دو حسینیه تنها مشتی خاک و خاکستر باقی گذاشتند.

امروز که یادمان شهدای مظلوم هویزه پذیرای زائران است گویا پناهگاهی است که سرشار از آرامش و حضور شهدا است، اطراف این یادمان را که نگاه کنیم تنها یک بازارچه کوچک است و خاک است و خاک، هیچ اثری از شهر و مسجد باقی نمانده و حتی هیچ یاد و نامی هم از عراقیهایی که جوانان میهن را به خاک و خون کشیدند و شهرها را ویران کردند نیز به میان نمیآید.

اما هنوز یاد شهدای ما زنده است و هر روز زائران از جایجای میهن به دیدار برادران مهربان و مظلومشان میآیند تا به جهان ثابت کنند که خون شهید ماندگار و راهش پر رهرو خواهد ماند.
این گزارش ادامه دارد.