این سیاست جامعه فرهنگی و هنری و به شکل ویژه عرصه هنرهای نمایشی را نیز شامل شد، به شکلی که با چراغ سبز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت هنری این وزارتخانه در کنار فعالیت بسیاری از اماکن و نهادهای نمایشی زیرنظر دولت شاهد ایجاد و گسترش اماکن و فضاهای نمایشی بودیم که مدیریت آن را بخش خصوصی با سرمایهگذاری شخصی به عهده دارد که البته در مقاطعی نیز با توجه به تعهدات و تعاملاتی که با معاونت هنری و ادارهکل هنرهای نمایشی دارند باید در مواقعی بخشی از ظرفیتهای ایجاد شده و فضای نمایشی را در اختیار برنامههای نمایشی مصوب ارشاد قرار دهند.
به هر حال این فضاها و اماکن نمایشی با سرمایهگذاری صفر تا صدی بخش خصوصی ایجاد شده و لذا طبیعی است که نخستین دغدغه ایجادکنندگان این تئاترها تأمین هزینههای جاری آنها باشد؛ هزینههایی که صرف مقولاتی همچون نگهداری از تجهیزات فنی، امور اداری و ... چنین اماکنی میشود و از آنجا که کمترین حمایتی از سوی ارشاد از آنها صورت میگیرد لذا باید در قالب عقد قراردادهای مالی قابل توجه با گروههای تئاتری به شکلی آنها را مهیا کرد.
با وجود آنکه ایجاد سالنهای خصوصی تئاتر که طی این سالها سیر فزایندهای نیز به خود گرفته است و قطعاً بر سرانه فضاهای نمایشی خواهد افزود اما در عمل شاهد هستیم که در موارد بیشماری از این ظرفیت در مصارفی استفاده میشود که شاید چندان در خدمت تعالی هنر تئاتر و یا حتی رشد تئاتر حرفهای نیست؛ در این زمینه باید حق را به صاحبان تئاتر خصوصی داد چرا که باید برای جلب نظر مخاطبان تئاتر و در نتیجه افزایش میزان فروش بلیط و رونق گیشه که ارتباط مستقیم با بقا و استمرار فعالیت این فضاهای نمایشی دارد، به سراغ تولیدات نمایشی و همچنین اجرای آثار تئاتری بروند که مورد اقبال مخاطبان عام تئاتر هستند.
این امر موجب میشود که تئاتر خصوصی در وهله نخست حتی از پذیرش اجرای نمایشهایی براساس آثار مطرح ایران و جهان سرباز زند و بیشترین تمرکز خود را بر جذب آثار نمایشی عامهپسند قرار داده و به شرطی به سراغ آثار نمایشی با مخاطبان خاص برود که در آنها حضور بازیگران چهره و سلبریتیهای هنر نمایش و سینما رونق گیشه آنها را تضمین نماید.
در چنین شرایطی قطعاً مجالی برای نفوذ آثار نمایشی دینی و ارزشی که حتی سالنهای نمایشی دولتی نیز ابتدا به ساکن رغبتی به اجرای عمومی آنها ندارند در سالنهای خصوصی تئاتر باقی نمیماند چراکه اینگونه آثار با توجه به حال و هوای خاصی که در آنها وجود دارد، مخاطبان بسیار ویژهای برای خود دارند که چندان مورد اقبال عمومی قرار نمیگیرند.
از آن طرف ما برای فراگیر شدن تئاتر دینی و ارزشی نیاز به فراهم آمدن بسترهای لازم فرهنگی و هنری داریم؛ شاید در حال حاضر با توجه به فراوانی جشنوارههای تئاتر دینی و ارزشی و از رهگذر اجرای آثار نمایشی در آنها، با این پدیده مواجه شویم که بسیاری از آنها از قابلیت لازم فنی و هنری صرفنظر از موضوع و محتوایی که به آن میپردازند برخوردار باشند اما به دلیل ترافیک بالای سالنهای نمایشی دولتی و معطل ماندن در صف نوبت اجرای تعداد بیشماری از آثار نمایشی، گروههای مذهبی کار از اجرای عموم آثار خود منصرف شوند و این توقع بهوجود آید که باید با جذب از سوی تئاتر خصوصی و از طریق اجرای عمومی آنها، مخاطبان با قابلیتهای اینگونه آثار و استعدادهایی که در این زمینه وجود دارد و مغفول میماند آشنا شوند.
با این تفاصیل به نظر میرسد رغبت تئاتر خصوصی به جذب آثار نمایشی دینی و فراهم آمدن بستر لازم برای اجرای عمومی آنها نیازمند یک فرهنگسازی است که البته نقاط مبهمی در آن وجود دارد اما در بدو امر چنین به نظر نمیرسد که ادارهکل هنرهای نمایشی که بهنوعی مجوز برای فعالیت تئاترهای خصوصی را صادر کرده است باید پای کار آمده و با حمایت همه جانبه از این تولیدات زمینه را برای اجرای آثار شاخص در حوزه تئاتر دینی در سالن های خصوصی تئاتر فراهم آورد.
برای بررسی این مسئله قصد داریم در گفتوگو با کارشناسان، منتقدان و کارگردانان تئاتر ابعاد گوناگون آن را مورد بررسی قرار داده تا به این واسطه تئاتر دینی نیز وجههای عامتر پیدا کرده و از مهجوریت خارج شود.
امیرسجاد دبیریان