رسالت کتاب کمکآموزشی این است که محدودیتهای کتاب درسی را بشکند و آنچه را که در کتاب درسی ارائه نشده است بیان کند. برای مثال یکی از اهداف کتاب دینی پایه دوم ابتدایی این است که دانشآموز مفهوم مهربانی خداوند را درک کند. کتاب درسی به این منظور یکی، دو داستان را نقل کرده است اما نمونههای بسیار فراوانی وجود دارد که اگر مطابق حساسیتهای برنامه درسی روایت شوند این مفهوم را عمیقتر میکنند. بنابراین ناشران در این حوزه هم میتوانند وارد شوند.
یکی دیگر از محدودیتهای کتاب درسی سبکهای گوناگون یادگیری است که کتاب درسی میتواند به یکی از آنها بپردازد. علاوه بر این، ما در فعالیتها، موقعیتهایی را مطرح میکنیم که دانشآموز یافته خود را در موقعیتی شبیه به زندگی به کار بگیرد. در کتاب درسی دو سه موقعیت را مطرح میکنیم که بیشتر نوجوانان آن را تجربه کرده باشند اما کتاب کمکآموزشی میتواند موقعیتهای بیشتری را ایجاد کند. بنابراین ناشران میتوانند از محدودیتهای کتاب درسی بیرون بیایند و انواع کتابها را متناسب با برنامه درسی تولید کنند.
علاوه بر کتابها، ناشران میتوانند رسانههای دیگری را هم تولید کنند که بتواند در بسته آموزشی قرار بگیرد و به دانشآموزان کمک کند؛ به این معنی که ناشران میتوانند در تولید دیگر اجزای بسته آموزشی با رعایت استانداردها مشارکت داشته باشند و البته همه این موضوعات نیازمند برنامهریزی جامع و کامل است.
بارها ناشران در جلسات متعدد درباره نیازهای این حوزه به بحث و گفتوگو نشستهاند. نیازهای حقیقی در این حوزه به موضوعاتی مانند تنوع در ارائه مطالب متناسب با سبکهای یادگیری، نیاز به سطوح گوناگون یادگیری و... مربوط میشود. این در حالی است که ناشران میگویند آنچه از آنها خواسته میشود، بازار و مشتری ندارد بنابراین وارد چنین حوزهای نمیشوند. ناشر باید حمایت شود و نگران فروش اثرش نباشد تا در این زمینه مطابق استانداردها فعالیت کند. به نظر میرسد در میان راهکارها باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم.
موضوع کتابهای دینی با کتابهای کمکآموزشی دینی قابل مقایسه نیست. در حوزهای مانند ریاضی قالبها شناخته شدهاند. البته در آن حوزه هم کتابهایی که مطابق رویکردهای جدید باشند کم هستند اما چرا ناشران و مؤلفان سعی بسیاری دارند که خودشان را در قالب آموزش و پرورش جای دهند؟ زیرا میدانند کتاب آنها مشتری دیگری ندارد و باید تولیداتشان را به دانشآموزان بفروشند؛ چرا که مصرف و کارکرد دیگری ندارد. بر این اساس طبیعی است که ناشران سعی کنند به استانداردها نزدیک شوند اما درباره کتابهای داستانی دینی، ناشر اصولاً چنین نیازی را حس نمیکند و بازار خودش را دارد و لزومی هم نمیبیند که بداند ما دنبال چه چیزی هستیم. کتاب داستان میتواند کارکرد آموزشی هم داشته باشد. وقتی میخواهید از کارکرد آموزشی آن حرف بزنید باید ویژگیهایی داشته باشد، از جمله اینکه نمیتواند هر داستانی را انتخاب و روایت کند و یا از هر تصویری استفاده کند.
در عین حال اگر دلمان شور تربیت دینی را میزند و نگران این حوزه است، باید برای این بخش حمایتهایی را قائل باشیم تا بتوانیم ناشران را به مسیر صحیح هدایت کنیم یعنی کتابها از ارائه اطلاعات صرف خارج شوند. مسئله اصلی، آینده کشور است که افراد دیندار باید آن را اداره کنند و انسان دیندار کسی نیست که صرفاً اطلاعات دینی داشته باشد، پس باید حمایتهای بیشتری در این زمینه داشته باشیم تا مسیر تصحیح شود.
یادداشت از فاطمه رمضانی
معاون ابتدایی دفتر تألیف کتابهای درسی وزارت آموزش و پرورش