وضعیت حاکم بر سینمای ایران به گونهای شده که به فیلمسازان اجازه نمیدهد که فیلمهایی که قلباً به آن اعتقاد دارند را جلوی دوربین ببرند، زیرا اولاً برای ساخت کار مد نظرشان، حامی مالی ندارند، ثانیاً در اکران شرایط به گونهای رقم خورده که سینماداران حرف اول را در اکران فیلمها میزنند، برای همین هم امروز شاهدیم که به طور کاملاً عیانی اکثر سالنهای نمایش، سانسهای خود را به نمایش فیلمهای کمدی اختصاص میدهند. در چنین شرایطی طبیعی است بسیاری از فیلمسازان ما به سمت این دست تولیدات گرایش پیدا کنند.
البته باید این نکته را مد نظر قرار داد که سینمای کمدی به خودی خود، امری تحسینبرانگیز در هنر هفتم محسوب میشود، حتی میتوان گفت دشواریهایی که در کارهای طنز وجود دارد در فیلمهای دیگری نمیتوان مشاهده کرد، ولی در همه جای دنیا این ژانر، محلی شده تا فرصتطلبان از عنوان این گونه سینمایی بهره ببرند تا هر کار بیکیفیتی را به بهانه فیلم کمدی روانه اکران کنند. گواه بارز این ادعا نیز فیلم «تگزاس» است که در یک کلام برای فروش ساخته شده است.
کارگردان این فیلم کارهای خوبی را در سینمای ایران تهیهکنندگی و یا کارگردانی کرده است، اما وقتی با فیلم «ماهگرفتگی» وی که روایتی از اتفاقات سالهای اخیر کشور دارد برخوردی کاملاً جناحی و حزبی میشود، واضح است مجبور میشود برای ادامه حیات سینمایی خود رو به ساخت فیلمهایی نظیر تگزاس بیاورد. به هر حال این موقعیت اجباری کارگردان، دلیلی بر این امر نیست که نخواهیم فیلم تگزاس را نقد کنیم.
درباره فیلمنامه که حرفی برای گفتن وجود ندارد، چون قصه تگزاس بارها در اشکال دیگر روایت شده است و موضوع درخور توجهی ندارد. در این کار همانند دیگر کارهای مشابه قهرمان قصه برای خروج از کشور به هرکاری متوسل میشود، اما وقتی به خواستهاش میرسد میبیند که تمام تصوراتش تنها حباب بوده است. در این زمان او بهترین راه را بازگشت به کشور میبیند. این پیام بارها در فیلمهای متعدد سینمایی بازگو شده، برای همین هم مضمون و پیام فیلم به هیچ وجه تاثیرگذاری لازم را ندارد، تنها بخشهایی که در آن لودگی به اسم طنز انجام میشود کمی باعث شادی مقطعی تماشاگر میشود و خنداندن مخاطب به هر قیمتی یکی از آفتهای جبران ناپذیری است که نه تنها در تگزاس بلکه در بسیاری از فیلمهای طنز ایرانی شاهد آن هستیم.
نکته دیگر اینکه عدهای در نقد این دیدگاه معتقدند در هالیوود نیز بسیاری از کارهای طنز در بدترین سطح کیفی به نمایش عمومی در میآیند، برای همین چه اشکالی دارد که ما نیز چنین روشی را استفاده کنیم؟ جواب به این سوال خیلی ساده است آن هم اینکه معیارهایی که ما برای هنر خود انتخاب کردهایم با آن چیزی که در غرب رایج است کاملا متفاوت است. در حقیقت تمام شعار ما این است که هدف وسیله را توجیه نمیکند، بنابراین اگر میخواهیم پیامی را در فیلم خود اشاعه دهیم باید به آن چیزی که میگوییم و نوع بیان آن نیز توجه داشته باشیم.
بحث دیگری که درباره تگزاس میتوان بیان کرد به بحث کپیبرداری در این فیلم مربوط میشود، چون بعد از موفقیت فیلم «خوب، بد، جلف» این نهایت فرصتطلبی است که بخواهیم با بهره بردن از بازیگران آن فیلم، دوباره مخاطب را جذب کنیم؛ اتفاقی که من از آن به عنوان آسیب رایج سینمای کشورمان نام میبرم که بارها تکرار شده است، البته قبول دارم در سینمای جهان بارها زوجهایی که با استقبال تماشاگر روبهرو شدهاند در فیلم دیگر نیز تکرار شدهاند، اما هیچگاه این روش در سینمای به عنوان عملی تحسین برانگیز شمرده نشده است.
مطلب دیگری که در این فیلم مطرح است به موضوعات اخلاقی این فیلم مربوط میشود. متاسفانه در سینمای ما اینگونه باب شده که سینمای طنز محلی است که میتوان به واسطه آن از بسیاری از خط قرمزها عبور کرد و برای همین هر حرفی میتوان در آن زد و هر تصویری را می توان نشان داد؛ یا اینکه شوخیهای کلامی را که معضل همه فیلمهای کمدی این روزهای سینمای ایران است را به راحتی در فیلممان استفاده کنیم و این اشاعه ناخوشایند صدمات جبران ناپذیری بر فرهنگ کلامی و رفتاری مخاطبان میگذارد.
درباره بازیهای این فیلم هم چندان چیزی نمیشود، گفت، زیرا تیمی که برای این کار گردآوری شده با هم هماهنگ هستند و توانستهاند بازیهای خوبی را از خود نشان دهند. کارگردانی این فیلم سینمایی نیز برای فیلمسازش نمرهای چندان خوب به همراه ندارد، هرچند که مطمئناً خود فیلمساز نیز نمره منتقدان برایش مهم نیست، بلکه رضایت گیشه بیش از هر چیز برایش اهمیت دارد.
مطلب پایانی اینکه با فضایی که بر سینمای ما حاکم شده، نباید انتظار داشته باشیم چنین فیلمهایی به طور گسترده روی پرده نرود، بلکه باید منتظر رواج روزافزون چنین کارهایی باشیم. چون از سینمایی که رضایت گیشه در آن حرف اول را بزند نباید توقع بیش از این را داشت. برای همین توصیه میشود تا با امکان دادن به فیلمسازانی که فیلم خوب و تاثیرگذار میسازند شرایطی فراهم آورد تا سینمایی ما از تمامی ژانرهای سینمایی به طور یکسان بهره گیرد.
به قلم، داود کنشلو
انتهای پیام