به گزارش خبرنگار ایکنا؛ حج به عنوان موضوعی مهم همواره در ادبیات فارسی مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است و این توجه را میتوان در سفرنامهها، خاطرهنویسیها، شعرها و داستانها دید، به ویژه اینکه در شعر عرفانی بیشتر جلوه کرده است. از این رو شاعران به ویژه در ادبیات کهن به این سفر معنوی توجه داشتهاند؛ از جمله آنها میتوان به حافظ اشاره کرد که در ادبیات «جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد/که جان زنده دلان سوخت در بیابانش» و یا «جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو/خانه میبینی و من خانه خدا میبینم» به حج پرداخته است.
اولین شاعر پارسیگوی که نام «کعبه» را در شعرش آورده، «رودکی» است و پس از وی «ابومحمد منصور علی منطقی رازی» اولین شاعر پارسیگوی در قرن چهارم هجری است که از «کعبه» به عنوان تشبیه استفاده کرده است و یا در شعرهای شاعران دیگر این گونه تشبیه شده است.
«کعبه است سرایش ز بزرگی ملکان را/ کلکش حجرالاسود و کف چشمه زمزم»(عنصری)
«زهی به جاه تو مأمور کعبه دولت/ زهی به صدر تو منسوب قبله احسان» (مسعود سعد سلمان)
«عالمی در بادیه قهر تو سرگردان شدند/ تا که یابد بر در کعبه قبولت روز بار» (سنایی)
خواجوی کرمانی نیز در اشتیاق کعبه این گونه سروده است؛
برآید از دل مشتاق کعبه ناله زار/ اگر به گوش وی آوازه حجاز آید
گر اشتیاق کعبه بر این سان بود بسی/ ما را به گرد کوه و بیابان بر آورد
راه حجاز ار امید وصل توان داشت/ برقدم رهروان دراز نباشد
در میان شاعران پارسیگو افضلالدین خاقانی بیشترین رویکرد مستقیم به موضوع حج را داشته، به طوری که وی را عاشق کعبه میدانند؛ چرا که حدود 10 قصیده درباره کعبه سروده است. چند بیت از یک قصیده او را در وصف کعبه میخوانیم:
ای در حرمت نشان کعبه/درگاه تو را نشان کعبه
ای کمتر خادمان بزمت/بهتر ز مجاوران کعبه
کعبه است درت، نوشته خورشيد/العبد بر آستان کعبه
شاهان همه در پناه قدرت/چون مرغان در امان کعبه
گردون به مثال بارگاهت/کرده ز حق امتحان کعبه
حق کرده خليل را اشارت/تا کرد بنا بسان کعبه
ملت به جوار تو بياسود/چون صيد به دودمان کعبه
جای قسم و مقام سجده است/از بهر خواص جان کعبه
خاک قدمت به عرض مصحف/صحن حرمت نشان کعبه
اخلاق حج نیز موضوعی است که شاعران آن را نظر دور نداشتهاند، حاجی قبل از آنکه به این سفر مهم الهی دست بزند باید با روح اعمال و مناسک حج آشنا باشد تا با معرفت و شعور مناسک را به جا آورد و کسی که با شناخت و آگاهی حج گزارد، هنگامی که آثار و علائم حضور را مشاهده کرد، دگرگونی غیر قابل وصفی در وی پدید میآید و هر چه این معرفت بیشتر باشد این تحول عمیقتر میشود. شعر دیگری از خاقانی نیز درباره کعبه و حج لطیف است.
شب روان در صبح صادق کعبه جان دیدهاند/ صبح را چون محرمان کعبه عریان دیدهاند
از لباس نفس عریان مانده چون ایمان و صبح/هم به صبح از کعبه جان روی ایمان دیدهاند
وادی فکرت بریده محرم عشق آمده/ موقف شوق ایستاده کعبه جان دیدهاند
خواندهاند از لوح دل شرح مناسک بهر آنک/ در دل از خط ید الله صد دبستان دیدهاند
در حریم کعبهه جان محرمان الیاسوار/علم خضر و چشمهه ماهی بریان دیدهاند
در سجود کعبه جان ساکنان سدره را/ همچو عقل عاشقان سرمست و حیران دیدهاند
هر کبوتر کز حریم کعبهٔ جان آمده/ زیر پرش نامه توفیق پنهان دیدهاند
عاشقان اول طواف کعبه جان کردهاند/ پس طواف کعبه تن فرض فرمان دیدهاند
*****
اول تو مسلمان شو از کرده پشیمان شو/ وانگه طرف کعبه طوفی کن و احرامی (قاسم انوار)
خانه آسا کعبه دل را بپرداز از بتان/ تانهندت راستان بر آستان روی نیاز(جامی)
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی/ چو نبود قرب روحانی چه سود از قطع منزلها(جامی)
دولت وصلش میسر کی شود بیجستجوی/ گر وصال کعبه میخواهی سخن در راه گوی(امیر شاهی سبزواری)
و یا سعدی در سرودهاش این چنین بر اخلاق تأکید دارد؛ چرا که از چیزهایی که به اخلاص ضرر میزند، غرور و پسندیدن عمل است. بدین معنی که تصور کند به خاطر کثرت اعمال و یا زیادی نماز از دیگران برتر و بالاتر است.
«شنیدم که پیری به راه حجاز/ به هر خطوه کردی دو رکعت نماز
چنان گرم رو در طریق خدای/ که خار مغیلان نکندی ز پای
به آخر ز وسواس خاطر پریش/ پسند آمدش در نظر کار خویش
به تلبیس ابلیس در چاه رفت/ که نتوان از این خوبتر راه رفت
گرش رحمت حق نه دریافتی/ غرورش سر از جاده برتافتی
یکی هاتف از غیبش آواز داد/ که ای نیکبخت مبارک نهاد
مپندار اگر طاعتی کردهای/ که نزلی بدین حضرت آوردهای
به احسانی آسوده کردن دلی/ به از الف رکعت به هر منزلی»
در سیر تاریخی به مولانا میرسیم که چه در نظمش و چه نثرش از موضوع حج غافل نبوده و میتوان یکی از زیباترین شعرها درباره سفر حج را اثر وی دانست که این گونه سروده است؛
«ای قوم به حج رفته کجایید کجایید/ معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار/ در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید/ هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید/ یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید/ از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدت/ یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد/ افسوس که بر گنج شما پرده شمایید»
در آثار دیگر نیز برخی سفرنامهها نیز به نگارش درآمده که از معروفترین آنها میتوان به سفرنامه ناصر خسرو اشاره کرد که در سفرنامهنویسی بر دیگران تقدم دارد؛ زیرا پیش از او سفرنامهای که یک ایرانی به زبان فارسی نوشته باشد، سراغ نداریم. نه تنها در فارسی که در عربی هم در ارتباط با حج و سرزمین حجاز اولین سفرنامه است و میتوان گفت که شیوه سفرنامهنویسی در ادبیات ایران را او پایهگذاری کرد.
نکته مهم در سفرنامهنویسیها رویکردهای متفاوت نویسندگان است که در این راستا، ناصرخسرو در سفرنامهاش تنها به ظاهر اعمال و شرح و معرفی دقیق اماکن توجه داشته و از فلسفه حج سخنی نگفته است. از این رو، این سفرنامه تنها ارزش معرفی دقیق از اماکن زمان این مؤلف را دارد و نظر وی درباره فلسفه اعمال و مناسک حج را باید در شعرهایش جستجو کرد.
در این زمینه از ادبیات کهن فاصله گرفته و به ادبیات معاصر نزدیک میشویم، در ادبیات معاصر به کتاب «به سوی خدا میرویم با حج» نوشته آیت الله سیدمحمود طالقانی برمیخوریم که به اعمال و مناسک حج و فلسفه آنها پرداخته است. مولف نوشته است؛ امر حج یکی از وظایف دینی است که نظر و توجّه دولت در حسن انجام آن بسیار مؤثر است و چون دولت توجهی ندارد بلکه موانع میتراشد بسیار مشکل شده است و باید دانست که امر حج تعطیلبردار نیست.» نوشته آیت الله طالقانی میتواند به عنوان سند محکمی از اوضاع و احوال زمان خود باشد.
نویسنده از اینکه دو سال متوالی 1330 و 1331 دولت ایران اجازه سفر به مکه را، به بهانههای مختلف نداده و بعضی به صورت قاچاق به حج رفتهاند، گلهمند است. در این کتاب آداب سفر حج بیان شده و ترتیب اعمال ظاهری و آداب دقیق باطنی از قول غزالی بازگو شده است، نویسنده از رفتار ناهنجار گردانندگان امور حج و زیارت عربستان سخت ناراضی است.
جلال آل احمد نیز در سال 1343 خورشیدی به سفر حج رفته و کتاب «خسی در میقات» را نوشته است. جلال از همان ابتدای سفر، به دقت جزئیات را بررسی کرده و اعمال و رفتار همسفران خود را زیر نظر تیزبین خود دارد. وی نظریات سیاسی، اجتماعی و دینی خود را نیز در این سفر، در کتاب خود بیان کرده است. وی نخست، از اینکه در چنین سفری به فکر سلامتی خود است و از داروهایی که برای خود تدارک دیده به خود اعتراض میکند که: «بابا تو هم، آمدهای حج و آن وقت این همه در بند خود بودن؟! ...».
جلال همچنین از نابسامانی امور حج در عربستان شکایت میکند که: «برای حج هیچ نوع تشکیلاتی از قبل فراهم نیست، امر حج را رها کردهاند به درماندهترین، بدویترین، تعلیمات ندیدهترین و فقیرترین لایههای اجتماعی؟! ...». وی در خلال نوشتههایش از مسائل سیاسی و بیان دردهای اجتماعی غفلت نکرده و از اینکه فلسطینیهای رانده شده از غزه، با گدایی زندگی را میگذرانند متأثر است.
از دیگر سفرنامههای حج میتوان به «حج» علی شریعتی، «ای قوم به حج رفته» جواد مجابی و سفرنامه حج شهید آوینی اشاره کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد سفرنامههای حج بیشتر میشود و این نشان از توجه ادبیات ایران به موضوع حج بوده و هیچگاه از آن غفلت نکرده است، اما به نظر میرسد این توجه باید در سایر زمینهها مانند شعر، داستان و رمان نیز وجود داشته باشد؛ چرا که شرایط امروز بیش از هر زمانی برای خلق چنین آثاری فراهم است.
انتهای پیام