آشفتگی و اضطراب‌های بشر نتیجه بی‌توجهی به عقلانیت است
کد خبر: 3740920
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۵

آشفتگی و اضطراب‌های بشر نتیجه بی‌توجهی به عقلانیت است

گروه معارف ــ عضو هیئت‌ علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان با بیان اینکه عقل مقدم بر دین و اصول دین به‌صورت تقلیدی پذیرفته نمی‌شود، گفت: آشفتگی‌ها و اضطراب‌های بشر نتیجه بی‌توجهی به عقلانیت است.

آشفتگی‌های بشر نتیجه بی‌توجهی به عقلانیت است

به گزارش ایکنا از اصفهان، عقل و دین از جمله موضوعات مهم در عرصه معرفت‌شناسی است که از دیرباز ذهن متفکران و اندیشمندان جوامع اسلامی و حتی غیراسلامی را به خود مشغول ساخته است که چه نسبتی میان عقل به‌عنوان یک قوه بشری و دین به عنوان یک امر معنوی وجود دارد و بین این دو، کدام یک بر دیگری مقدم است. متفکران و فلاسفه اسلامی بر این باورند که قرآن کریم ایمان را برپایه تفکر و تعقل گذاشته و قرآن همواره می‌خواهد مردم از تعقل و اندیشه به ایمان برساند. اما در این میان برخی سهمی برای عقل در معرفت‌شناسی دینی قائل نیستند و معتقدند چون عقل انسان خطاپذیراست، پس بشر به وسیله عقل نمی‌تواند به ساحت ایمان دست پیدا کند. خبرنگار ایکنا درباره رابطه عقل و دین با مهدی امام‌جمعه، عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان گفت‌وگویی داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

در این گفت‌وگو می‌خوانید:

انسان از طریق عقل به اصل دین و وجود خداوند پی‌ می‌برد

اصول دین به‌صورت تقلیدی پذیرفته نمی‌شود

عقل مقدم بر دین است

مسیحیت، عقلانیت را از حریم ایمان بری می‌داند

شیعه قائل به حسن و قبح عقلی است

آشفتگی‌های بشر نتیجه بی‌توجهی به عقلانیت است

ایکنا: چه ارتباط و نسبتی میان عقل و دین وجود دارد؟ آیا به لحاظ نظری، دین مقدم برعقل است یا عقل مقدم بر دین؟

امام‌ جمعه: خداوند در آیه 100 سوره مبارکه یونس می‌فرماید: «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَعَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ ... ؛ و هیچ کس را نرسد و عقلا ممکن نباشد که ایمان بیاورد مگر به اذن و توفیق خداوند (به هدایت عقلی و نقلی او) و خدا پلیدی (گمراهی) را (پس از اتمام حجت) بر کسانی قرار می‌دهد که نمی‌اندیشند»؛ خداوند در قرآن عظمت زیادی برای عقل قائل شده است. اینکه مبانی دین اسلام مبتنی بر عقلانیت است و بین نبوت و عقل و بین مبانی دینی و مبانی عقلی یک رابطه تنگاتنگ وجود دارد‌ و اینکه در بیانات خدا شرک راه ندارد و بنابراین پیامبری که از جانب خداوند مبعوث می‌شود، دروغ در آن راه ندارد؛ این‌ها باید بر اساس اصول عقلانی تبیین شوند.

انسان از طریق عقل به اصل دین و وجود خداوند پی‌ می‌برد؛ در کتاب «عقل ‌و جهل اصول کافی» از عقل تعبیر به پیامبر درون شده است و عقل بیرون را با عنوان پیامبر مرسل خوانده‌اند. طبق اصول دین، اثبات وجود خداوند و اثبات اصل نبوت، نباید به صورت تقلیدی پذیرفته شوند، بلکه این مسائل باید به صورت تحقیقی و عقلی مورد پذیرش قرار گیرند. در این شرایط، تحقیق مستلزم کمک عقلی است در اینجا خودبه‌خود تقدمی برای عقل نسبت به دین به‌وجود می‌آید.

ایکنا: متکلمان و فلاسفه غربی چه دیدگاهی در رابطه با دین و عقل دارند؟ فلاسفه و متکلمان اسلامی چه دیدگاهی در این رابطه دارند؟

امام‌‌جمعه: در مسیحیت ایمان یک احساس و یک فرآیند تجربی است که در درون ما باید اتفاق بیفتد، نه یک تفکر و تعقل. در همین مسلک آموزه‌هایی ایمانی مثل تثلیث، گناه ذاتی و... اساس عقلانی ندارند و به همین دلیل مسیحیت، عقلانیت را از حریم ایمان بری می‌داند و قائل به این است که نباید با دین مواجه عقلانی شود. مسیحیت معتقد است با دین باید مواجه ایمانی شود که این در حقیقت یک مواجه تجربی از درون است، ولی در اسلام چون مبنا توحید می‎باشد و توحید کاملا جنبه عقلانی دارد، با وجودی که یک مواجه عقلانی مطرح است، علاوه بر تعقل؛ تجربه درونی، تجربه ایمانی و احساس دینی و عاطفی نیز مطرح است. در مسیحیت (پروتستان و کاتولیک) مواجه عقلانی مطرح نیست، گرایش آن‌ها به ایمان تجربی و احساسی است و معتقدند از طریق عقل نباید وارد دین توحیدی شد. متکلمان اسلامی به نقش عقل در فهم آموزه‌های دینی اتفاق نظر دارند و اختلاف آن‌ها فقط در مورد گستره نقش عقل می‌باشد، برخی نقش عقل را بیشتر و بعضی کم‌تر می‌دانند، اما در مورد اینکه اصل آموزه‌های ایمانی در اسلام جنبه عقلانی دارد، هیچ‌کس اختلاف نظر ندارد، فقط شدت و ضعف آن‌ها متفاوت است.

ایکنا: در این میان می‌شود در خصوص فهم، نگرش و دیدگاه دو مکتب کلامی یعنی معتزله در اهل سنت و شیعه توضیح بیشتری بدهید؟

امام‌جمعه: در میان اهل سنت، معتزله نقش عقل در فهم آموزه‌های دینی را خیلی گسترده‌تر می‌بیند. اهل حدیث میانه‌ای با تفکر و تعقل ندارند، ولی متفکرین اهل سنت از مکاتب مختلف نظیر اشاعره، معتزله و ماتریدی هر سه قائل به عقلانیت هستند. معتزله در مقایسه با اشاعره نقش عقل را بسیار گسترده‌تر می‌بیند. یکی از اختلاف نظرهای معتزله و اشاعره بحث حسن و قبح عقلی ا‌ست؛ معتزله قائل به بایدها و نبایدهای عقلی یعنی همان حسن و قبح عقلی است که آن‌ها را شرعی، عقلی و مقدم بر شرع می‌داند و در واقع شرع، مطابق آن حسن و قبح عقلی احکام خودش را صادر می‌کند، ولی اشاعره به هیچ وجه قائل به حسن و قبح عقلی نیستند و تمام حسن و قبح‌ها و بایدها و نبایدها را شرعی می‌دانند، این خود یک اختلاف بزرگ میان آن‌هاست.

با رجوع به نهج‌البلاغه، اصول کافی و توحید شیخ صدوق متوجه این نکته می‌شویم که ائمه شیعه بسیار در مورد نقش عقل تاکید دارند و حیطه آن را گسترده می‌دانند. شیعه قائل به حسن و قبح عقلی است، ولی تحلیل آن با معتزله متفاوت می‌باشد که استاد مطهری در مقدمه کتاب عدل الهی به این تفاوت اشاره کرده است.

ایکنا: گستره و حد و مرز عقل انسان تا کجاست؟ چه ساحت‌هایی را می‌توان با عقل به آن دست پیدا کرد؟

امام‌‎جمعه: عقل انسان در عین حالی که حد و مرز دارد، دستور و اصولی برای آن وجود ندارد و هیچ چیزی جز خود عقل نمی‌تواند حد عقل را مشخص کند. عقل در سیر تفکر و تعقل خودش در یک راه بی‌نهایت متوجه یک‌سری محدودیت‌ها می‌شود و همین‌جاست که ایمان و دین مطرح می‌شود. عقل قادر است وجود حق‌تعالی و راه انسان به سوی خدا که یک راه بی‌انتهاست را درک و اصول کلی آن را کشف کند، ولی جزئیات آن را عقل نمی‌تواند کشف نماید؛ از جهتی عقل اثبات کرده که طی کردن این راه برای سعادت انسان ضروری است، از همین منظر عقل به ضرورت نبوت و دین پی می‌برد، لذا عقل خودش را نقادی می‌کند و محدودیت‌های خودش آگاه می‌شود و از طریق همین نقادی‌ها به ضرورت ایمان، ضرورت نبوت و امامت پی می‌برد.

ایکنا: امروز در جامعه ما چقدر به عقل و عقلانیت بها داده می‌شود؟ آیا فکر نمی‌کنید عقلانیت در معرفت دینی ما کم رنگ شده است؟

امام‌جمعه: عقل اگر در نهاد بشر تقویت شود، محور قرار بگیرد، انسان‌ها اهل تفکر شوند و زندگی آنان براساس تفکر و تعقل تنظیم شود و مواجه آن‌ها با دین جنبه عقلانی پیدا کند، باعث خواهد شد که خیلی از اضطراب‌ها و آشفتگی‌های آنان از بین بر‌ود. چون عقل تنها قوه‌ای است که می‌تواند انسجام پیدا کند و متوجه آشفتگی‌ها شود و همچنین می‌تواند راه برون رفت از این آشفتگی‌ها را پیدا کند. امروزه آشفتگی‌هایی که در جامعه ما چه در قلمرو اقتصاد، چه در فرهنگ و چه در سیاست بروز پیدا کرده نشان از این دارد که عقلانیتی در کار نیست و یا به عبارت دیگر عقلانیت به شدت کم‌رنگ شده است. اصول کار عقل تنظیم کردن و انسجام دادن امور است، عقل با آشفتگی کنار نمی‌آید؛ این همه آشفتگی، روزمره‌گی، عدم برنامه‌ریزی منسجم کلان نشان از این دارد که عقلانیتی در کار نیست.

انتهای پیام

captcha