امام حسین(ع)؛ احیاگر مسئولیت فردی در اسلام/ بدتر از یزید، مردم بی‌اندیشه آن روزگار بودند
کد خبر: 3747653
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۳
ناصر مهدوی بیان کرد:

امام حسین(ع)؛ احیاگر مسئولیت فردی در اسلام/ بدتر از یزید، مردم بی‌اندیشه آن روزگار بودند

گروه اندیشه ــ ناصر مهدوی با اشاره به اینکه جریانی خاص پس از پیامبر(ص) و امام علی(ع) به دنبال احیای قبیله‌گرایی و از بین بردن مسئولیت فردی به بهانه وحدت جمعی بود، اظهار کرد: امام حسین(ع) در دوران مرگ اندیشه و جولان انسان‌های بی‌مایه، بر اساس قرآن، مسئولیت فردی را احیا و اعلام کرد حاضر نیست همرنگ جماعت باشد حتی اگر این کار، جان، مال و ناموس او را از بین ببرد.

ناصر مهدوی

به گزارش ایکنا؛ ناصر مهدوی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر دینی، شب گذشته ۲۵ شهریورماه در دومین جلسه از سلسله نشست‌های «عاشورا و امروز ما» که در خانه اندیشمندان علوم اسلامی برگزار شد، به تبیین وضعیت جامعه اسلامی در زمان وقوع خروج امام حسین (ع) و انگیزه‌های انسانی حرکت ایشان پرداخت.

ناصر مهدوی در ابتدای سخنان خود با انتقاد از برداشت‌های جبری‌گرایانه در مورد شهادت امام حسین (ع) گفت: متاسفانه جریان‌هایی درون تشیع با سوءبرداشت از مسئله علم غیب ائمه (ع) چنین وانمود کرده‌اند که مسئله شهادت امام حسین (ع)، موضوعی جبری و تقدیری بود و انگیزه‌های انسانی را در حرکت عظیم ایشان نادیده می‌گیرند. این در حالی است که امام در یک برهه حساس بر اساس قرآن و بر مبنای همت والای انسانی تصمیم به ایستادگی و عدم پذیرش ذلتی گرفت که قرار بود از جانب دستگاه بنی‌امیه به ایشان تحمیل شود.

وی افزود: امام حسین (ع) چگونه می‌توانست با یک انسان هوس‌باز، لاابال و ناکارآمد همچون یزید بیعت کند؟، دقت داشته باشیم که امام بر ناکارآمدی یزید تاکید دارد، در حدیث مشهوری می‌فرمایند چگونه با کسی بیعت کنم که اگر چند سکه و درهم جلوی او بگذارند، نمی‌تواند بشمارد!، در این شرایط که مردم بی‌خبر و بی‌اندیشه درگیر روزمرگی و چگونگی سیرکردن شکم خود و خانواده بودند و خواص جامعه نیز می‌گفتند دنبال دردسر نگردیم، امام مسئولیت فردی را احیا کرد و گفت: همچون منی نمی‌تواند این ذلت را بپذیرد، چون او برای نفس خود کرامت انسانی قائل بود.

این استاد عرفان اسلامی با اشاره به این که کرامت انسانی آخرین داشته یک انسان است، گفت: بعضی گمان می‌کنند از جان عزیزتر نیست، در حالی که کرامت انسانی، حرّیت و آزادگی از آن بالاتر است، ممکن است جان یک نفر را بگیریم، اما نمی‌توانیم کرامت انسانی او را از بین ببریم. امام حسین (ع) خواست بفهماند که می‌توانید جان مرا بگیرید، اما نمی‌توانید مرا به ذلت بکشانید و کرامت انسانی‌ام را از بین ببرید. ایشان پیش از آن که به فکر هر قیام یا حرکت دیگری باشد، به دنبال یک زندگانی شرافتمندانه بود که کسی به ایشان چیزی را بر خلاف نظرشان، تحمیل نکند.

ناصر مهدوی
مهدوی ادامه داد: پس از آن که به امام فشار آوردند که باید در مدینه با نماینده یزید بیعت کنی وگرنه کشته می‌شوی، عده‌ای از خواص به امام پیشنهاد کردند که دنبال دردسر نگردد و مگر با یک بیعت چه مشکلی به وجود می‌آید؟، امام آگاهانه این عافیت‌طلبی را نپذیرفت، زیرا می‌دانست بیعت یعنی داد و ستد؛ می‌خواستند با بیعت، عقل و اراده و استقلال و حق انتقاد امام را بگیرند و در عوض به او امنیت بدهند. عده‌ای هم به امام می‌گفتند به دنبال تفرقه در جامعه اسلامی نباش. این موضوع را پیش‌تر خود معاویه در زمان حیاتش به امام حسین (ع) گفته بود که چرا در امت تفرقه و فتنه می‌اندازی؟، جریانی خاص در تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر (ص) و امام علی (ع) به دنبال این بود که هرگونه انتقاد، اعتراض، استقلال رای و مسئولیت فردی را از بین ببرد، آن‌ها به دنبال احیای قبلیه‌گرایی بودند که یک نفر به عنوان بزرگ قبیله حرفی بزند و بقیه اقتدا کنند. در مقابل این استراتژی، امام، به عنوان وجدانی بیدار و شخصیتی فرزانه، مسئولیت فردی را احیا کرد همان‌گونه که قرآن می‌فرماید: «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّة..» (انعام، ۹۴): مسئولیت هر کس با خودش است همان‌گونه که تنها آفریده شده‌اید.

وی با بیان این که نمی‌توان به بهانه وحدت جمع و حکومت دینی، حقوق فردی انسان‌ها مثل حق اعتراض و انتقاد را پایمال کرد، گفت: بدتر از یزید، مردم بی‌اندیشه و بی‌مایه آن روزگار بودند که حکومت آن‌ها را سرگرم روزمرگی کرده بود و چنان اندیشه در میان آنان مرده بود که تفاوتی بین انسان‌های دانا و نادان، کارآمد و ناکارآمد قائل نمی‌شدند. در چنین شرایطی، مروانیان مدینه را برای امام حسین (ع) ناامن کردند. شهری که جای جای آن، بوی پیامبر (ص) می‌داد برای نوه او تبدیل به شهر وحشت و ترور شد. جانکاه و مصیب‌بار است که می‌خواستند در شهر پیامبر (ص)، حسین (ع) را ذبح کنند.

مهدوی افزود: امام (ع) در وهله اول به قصد قیام از مدینه خارج نشد، امام (ع) از دست مردم بی‌شعور و تهی از محتوا شبانه فرار کرد در حالی که این آیه را زمزمه می‌فرمود: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (سوره ۲۸، آیه ۳۱)، امام به مکه رفت و از ان جا عاقلانه تصمیم گرفتند که نمایندگانی به بصره و کوفه اعزام کنند تا اگر شرایط مهیا باشد، به آن جا بروند و در میان یاران خود زندگی کنند. اما مکه حتی در ماه حرام و ایام حج نیز برای امام (ع)، ناامن شد و ایشان به سمت کوفه حرکت کرد. آفتاب در کربلا محاصره شد و اینجا نقطه‌ای است که مولانا چه اشعاری برای توصیفش می‌سراید و جان آدمی را می‌سوزاند.

ناصر مهدوی

این پژوهشگر دینی تاکید کرد: یکی از نکات مهم در حرکت بی‌نظیر امام حسین (ع) این است که ایشان نخواست تا شهادتش در مدینه یا کوفه باشد، امام (ع) می‌دانست اگر با کسانی که راه را بر او بسته بودند و اصرار می‌کردند که باید به کوفه، نزد ابن زیاد بروی موافقت می‌کرد، در یک خانه یا محیط بسته به شهادت می‌رسید، اما ایشان می‌خواست شهادت خود را در محیطی رقم بزند که همگان آن را ببیند، ثبت کنند و پیام این حرکت عظیم به آیندگان منتقل شود.

انتهای پیام

captcha