به گزارش ایکنا؛ مراسم سوگواری امام حسین(ع) امروز 14 مهرماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان در حسینیه هدایت تهران برگزار شد. در این مراسم مولفههایی که موجب نفرت خداوند از انسان میشود که در نهایت منجر میشود که انسان با داشتن این صفات از دایره محبت الهی خارج شود مورد بحث قرار گرفت که در ادامه مشرح آن از نظر میگذرد؛
در روایت مورد بحث این چند روز مقدمه قابل توجهی مطرح است، پیامبر اسلام (ص) میفرماید: «اذا احب الله عبدا الهمه ثمان خصال»، هنگامی که خداوند عاشق بندهای باشد راه او را به هشت خصلت باز میکند، اما چه باید کرد که محبوب خدا شد. ما باید از طریق قرآن و روایات علل نفرت خدا را بیابیم، اینکه چه مسائل، حالات و اعمالی سبب میشود که خداوند از انسان متنفر شود، آنها اگر از وجود انسان زدوده شود راه محبت الهی به انسان باز میشود.
در این زمینه یک آیه تلاوت شد و آن اینکه «و مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا»، همچنین نکات مهمی در زمینه باز شدن راه محبت خدا به عبد بیان شد، در این جلسه نیز نگاهی به عوامل نفرت میاندازیم و مقدمتا روایتی را از اصول کافی میخوانم، از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: ریشههای کفر سه چیز است. اما اول باید ببینیم که ریشههای کفر چه چیزی است. کافر یعنی پنهانکننده، عرب به این عمل کشاورز که بذر را زیر زمین پنهان میکند کفر میگوید و پنهانکننده نیز کافر نامیده میشود.
بنا بر این روایت ریشه اموری که انسان را از لطف و عنایت خداوند پنهان و محروم میکند سه چیز است؛ اما آن چیزی که کشاورز پنهان میکند چند ماه بعد با رشد سر برمیآرود، اما این چیزی که انسان را از لطف خدا پنهان میکند، آدم را نابود میکند و با آن که کشاورز پنهان میکند فرق دارد، به ترتیبی که پیامبر (ص) به امام مجتبی (ع) فرمود: این طور است «الکبر و الحرص و الحسد»، که بعد موضع خدا را نسبت به هر سه امام مجتبی (ع) توضیح میدهند.
کبر یعنی کبر در برابر خداوند که بسیار خطرناک است که من خودم را یکی بدانم و خدا را نیز یکی و حالتی را در خود احساس کنم که به خودم اجازه ندهم که زیر بار اوامر و نواهی خداوند بروم. این را قبول نکنم، امام (ع) میفرماید: با این کبر بود که شیطان دچار رجم و لعنت الهی شد، امر شد که سجده کن، اما گفت: نمیکنم، به او خطاب شد که «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»، که این نفرت است. تا زمانی که خدا او را میخواست او را نگه داشت. آیه نیز جالب است از این جهت که خداوند فرمود: «وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»؛ یعنی این موجود کافر نبود اینجا کان به معنای صار است، اگر از افعال ناقصه باشد؛ یعنی کافر بود، آن وقت معنایش این میشود که خداوند ۶ هزار سال کافری نجس را کنار پاکان ملکوتنشین نگه داشت که نمیشود این را باور کرد؛ لذا کان از افعال ناقصه نیست بلکه از افعال قلوب است.
همین هم باعث شده که شخصیتهای بزرگی مانند علامه میگوید کان به معنای صار به معنای گردیدن است، شیطان کافر نبود، اما در مسئله کبر کافر شد، وقتی نجس و آلوده شد و بین خود و فیوضات الهی مانع ایجاد کرد و خدا هم از درونش خبر داشت که برگشتنی نیست او را اخراج کرد. اگر معلوم بود که برگشتنی است او را اخراج نکرد. شیطان آلوده به کبر در برابر خداوند شد، به این معنا که تو نباید بر من امر به سجده میکردی، هر کسی هر شخصیتی دارد از خدا دارد و هیچ کس در این عالم هیچ چیزی از خودش ندارد و این تصور غلط آدم را منحرف میکند.
چرا قارون دوزخی شد؟ موسی بن عمران نگفت کل مالت را بده، گفت: زکات را بده، اما قارون گفت: من این مال را با دانش خودم به دست آوردهام. در واقع در کنار پروردگار احساس مالکیت کرد که جهنمی شد، در همین مملکت مصر، به چند سال قبل برگردید، در همین مملکت یوسف (ع) هر چه داشت به خداوند عرضه کرد که «فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» یوسف به خدا گفت: هر چه دارم از تو است؛ لذا بین او و خدا مانع ایجاد نشد، اما اینجا بین ابلیس و خدا پرده افتاد و فیض قطع شد و خطاب «اخرج» آمد و ملعون شد.
حضرت فرمود: حواستان باشد که دچار کبر نشوید، این یک مورد نفرت است، من وقتی در کبر باشم خورشید محبت خدا به وجودم طلوع نمیکند. یک نفر در ماه غیر از محرم و صفر به من گفت: هر چه فکر میکنم این مسئله خمس برایم حل نمیشود، گفتم مدرک حکم در قرآن مجید است، به من گفت: هر کجا که میخواهد باشد، من نمیتوانم به خودم بقولانم که این پول را بدهم و من هم به او گفتم زوری ندارم که به تو ثابت کنم، این فرد که قبول نمیکند دچار بیماری کبر است. کبر یعنی خود را از فیوضات و رحمت الهی پوشاندن و وقتی انسان روی وجود خود را بپوشاند فیض و محبت نمیرسد.
اما دومین علت نفرت خدا از انسان حرص است، که به معنای دنبال اضافه ناباب رفتن است، امام مجتبی (ع) فرمود: خدا به آدم و حوا گفت: این بهشت در اختیار شما است، اما به یک درخت کاری نداشته باشید، از اینجا به بعد را در آیه خدا از عهده خودش برداشته و میگوید این دو دستشان در دست ابلیس رفت و شیطان آنها را لغزاند. خداوند میفرماید به این زن و شوهر نگفتم خارج شوید و آنها ار لعنت کنم، آنها آلوده نشدند که اخراج شوند، آنها لغزش پیدا کردند.
اما شیطان که سجده نکرد از هویت بندگی مرد و او آنها را بیرون کرد، اما بالاخره از فیض بهشت محروم شدند، سوم حسد است، که بسیار خطرناک است، حضرت فرمود: حسد سبب شد که قابیل برادر خود را بکشد. اگر کسی متکبر و حریص و حسود باشد از محبت خداوند محروم است. اما اگر کسی از این حرفها پاک باشد و راه دلش به سوی تابیدن انوار الهیه باز باشد خدا میداند که چه میشود و به چه مقاماتی میرسد.
انتهای پیام