کد خبر: 3793506
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۳

اسراری از تولد یگانه دخت نبی مکرم اسلام

کانون خبرنگاران نبأ ــ به مناسبت سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) فرازهایی از کتاب «هدایت‌گران راه نور» اثر آیت‌الله‌العظمی سیدمحمد‌تقی مدرسی از مراجع معظم تقلید مقیم شهر کربلای معلا با موضوع «ماجرای تولد حضرت فاطمه(س)» را از نظر می‌گذرانیم.

به گزارش کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ؛ به مناسبت سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) فرازهایی از کتاب «هدایت‌گران راه نور» اثر آیت‌الله‌العظمی سید‌محمد‌تقی مدرسی از مراجع معظم تقلید مقیم شهر کربلای معلا با موضوع «ماجرای تولد حضرت فاطمه(س)» را از نظر می‌گذرانیم.

آن روز بیستم ماه جمادی‌الثانی بود و دو یا پنج سال از بعثت پیامبر(ص) سپری می‌شد، در آن هنگام دامنه‌ جدایی و اختلاف میان رسول خدا از یک سو و قریش از سوی دیگر، روز به روز گسترش می‌یافت.

ثروت حضرت خدیجه(س) در راه نشر دعوت اسلام به مصرف می‌رسید و اینک از آن ثروت بی‌کران و تجارت گسترده چیز چندانی باقی نمانده بود؛ از این‌رو خدیجه از یک سو شتابان به سوی فقر پیش می‌رفت و از سوی دیگر، به خاطر موضع‌گیری‌های سرسختانه‌اش در برابر اندیشه‌های ارتجاعی که سایر زنان قریش بدان‌ها خو گرفته بودند و به دفاع از آن می‌پرداختند، تنها و بی‌کس شده بود؛ زیرا آنان او را رها کرده بودند و از رفت و آمد با او خودداری می‌کردند.

شکاف میان مسلمانان و قریش روز به روزعمیق‌تر می‌شد. دشمنی و مخالفت قریش با پیامبر(ص) و احساس ضرورت انتقام، اوضاع را بدتر از بد می‌کرد.

در بیستمین روز از ماه جمادی‌الثانی، حضرت خدیجه(س) به‌دنبال زنان قریش قاصدی فرستاد تا وی را به هنگام وضع حملش یاری رسانند. اما آنان سرزنش‌کنان خواسته‌اش را رد کردند و کمک خود را از وی دریغ داشتند.

حضرت خدیجه(س) دل شکسته و غمگین نشست، چراکه در آن روزگار مرسوم بود که زنانی را برای انجام چنین اموری استخدام کنند. همچنین از وجود زایشگاه و بیمارستان هم خبری نبود. بنابراین پیداست که یک زن در چنین موقعیتی به کسی نیاز دارد تا او را مدد برساند.

آیا حضرت خدیجه(س) دیروز سرور زنان قریش و بانوی حجاز نبود که بازرگانی شمال و جنوب جزیره عربستان بر ثروت و متاع تجاری او دور می‌زد؟ اما از هنگامی که او ثروتش را در راه خداوند انفاق کرده بود، تنها و پریشان مانده بود و همان زنانی که تا دیروز به خدمتکاری او مباهات می‌کردند، اکنون همگی از وی رخ برتافته بودند.

اینک جا دارد که بپرسیم که از جلال خداوند و نیز از رحمت بی‌کرانه او چه انتظاری می‌رفت تا در حق حضرت خدیجه(س) انجام دهد؟ زیرا اگر او دعوت به اسلام را نمی‌پذیرفت و ثروتش را در راه نشر دین خدا صرف نمی‌کرد، موقعیتش با آنچه که اکنون در آن به سر می‌برد، به‌کلی تفاوت می‌یافت.

حضرت خدیجه(س) با همان ناراحتی نشسته بود که ناگهان چهار زن بلند بالا و گندمگون به خانه او گام نهادند. یکی از آنان به وی گفت: باک مدار و اندوه به خود راه مده که ما در کنار تو هستیم و اینک آمده‌ایم تا وظیفه‌ای را که زنان در چنین موقعیتی برعهده دارند را به انجام رسانیم.

سپس این بانو افزود که من ساره همسر ابراهیم(ع) هستم و این بانو آسیه دختر مزاحم و آن دیگر بانو، مریم دختر عمران و آن دیگری کلثم خواهر موسی است. آنگاه هر چهار تن به کمک حضرت خدیجه(س) شتافتند تا حضرت فاطمه(س) به دنیا آمد.

حضرت فاطمه(س) همین که به دنیا آمد، لب به سخن گشود و گفت: «گواهی می‌دهم که جز خداوند یکتا معبود دیگری نیست و پدرم رسول خدا(ص) سرور پیامبران و همسرم سرور اوصیاست و پسرانم سروران پیامبر زادگانند».

امیرمحسن سلطان‌احمدی
انتهای پیام

 

captcha