کد خبر: 3795933
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۸:۵۰
رضا منصوری:

علم قابل تولید نیست/ مفهوم علم مدرن را درک نکرده‌ایم

گروه دانشگاه ــ عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف در همایش «از مدارس نوین تا دانشگاه در ایران» با تأکید بر اینکه ما در دانشگاه مفهوم علم (science) را نفهمیده‌ایم و مفهوم تولید علم تنها در سایت‌های ایرانی دیده می‌شود، گفت: علم قابل تولید نیست، بلکه علم برآمده از یک اجتماع علمی است و رویکرد ما مغایر با مفهوم علم مدرن است.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ همایش «از مدارس نوین تا دانشگاه در ایران» امروز چهارشنبه، ۱۵ اسفندماه با حضور چند تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه و مسئولان و اعضای هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در محل این پژوهشکده برگزار شد. در این همایش یک‌روزه، اعضاء طی دو پنل تخصصی به بررسی وضعیت آموزش در ایران از گذشته تاکنون پرداختند.

حسین میرزایی، رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی نخستین سخنران این همایش بود. وی با ارائه سخنان خود پیرامون موضوع «وضعیت آموزش در ایران از قاجار تا پهلوی اول»، گفت: برگزاری این همایش در سال ۹۵ مطرح شد؛ بر این مبنا که پژوهشکده‌ها استاد و پژوهشگرمحور نباشند. در دانشگاه بیشتر از استاد دانشجو وجود دارد، اما در پژوهشکده‌ها اساس کار را اعضای هیئت علمی انجام می‌دهند. هر چه این نشست‌های تخصصی و برنامه‌های پژوهشی بهتر باشد، پیشرفت و برکت به همراه خواهد داشت. در اردیبهشت و آذرماه آینده نیز همایش‌های دیگری برگزار می‌شود.

رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با تأکید بر اینکه انتظارات ما از آموزش عالی بالا و شتاب‌زده است، در حالی که واقعیت تاریخی و آموزشی ما چیز دیگری را نشان می‌دهد، ادامه داد: با مرور کتاب‌های حوزه تاریخ و دانشگاه، به عددی می‌خوریم که نشان می‌دهد آمار تعداد دانش‌آموزان در سال ۱۳۰۱ از میان ۹ و نیم میلیون نفری کشور، حدود ۴۵ هزار دانش‌آموز در مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تحصیل می‌کردند. یعنی نیم درصد از جمعیت کل کشور دانش‌آموز بودند که این عدد در سال ۱۳۱۹ به ۲.۵ درصد می‌رسد.

رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی افزود: در زمان تأسیس دارالفنون، تعداد مدارس و دانش‌آموزان اندک بود، اگرچه ممکن است تاریخ اروپا هم همین‌طور باشد، اما به نظر می‌رسد آنچه در سابقه تاریخی خودمان می‌بینیم، نشان می‌دهد باید به وضعیت تاریخی خودمان توجه داشته باشیم و بر اساس آن قدم برداریم. در حوزه آموزش عالی هم وضعیت به همین شکل است و اگر به اتفاقات این حوزه و اعداد و ارقام توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که چه بودیم و در حال حاضر در چه نقطه‌ای قرار داریم.
 
هنوز نتوانسته‌ایم علم را از دانش تفکیک کنیم
رضا منصوری، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف، دیگر سخنران این همایش بود. وی با ارائه بحثی با این موضوع که «ایرانیان چه برداشتی از علم، مدرسه و دارالفنون در جهان داشتند؟»، بیان کرد: گاهی افتخارات تبدیل به غرور کاذب می‌شود و نمی‌گذارد واقعیات را ببینیم. ۱۰۰ سال پیش حدود ۱۰ درصد مردان و یک درصد زنان باسواد بودند، در حال حاضر ۸۰ تا ۹۰ درصد مادران باسواد هستند و این ارقام در ۱۰۰ سال آینده نیز بیشتر خواهند بود. علی‌رغم اینکه ما دارالفنون و دانشگاه تهران را داشتیم، باید این را نیز در نظر داشته باشیم که در آن زمان ۷۰ درصد مادران اروپایی باسواد بودند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه شریف با بیان اینکه باهوش‌ترین افراد را به دارالفنون فرستادیم و بدترین معلمان غربی را آوردیم، ادامه داد: به عنوان مثال، زمانی که دارالفنون شروع به کار کرد، ایرانیان کمترین درک را از مفهوم شتاب داشتند و در آن زمان در فهم ابتدایی‌ترین مفاهیم علمی مشکل وجود داشت و نمی‌توانستیم آن‌ها را آموزش دهیم. مفهوم شتاب به معنای امروزی آن اولین‌بار در سال ۱۲۹۰ وارد کتاب‌های فیزیک شد. در زمان تأسیس دانشگاه تهران هم هیچ تصوری از علم نبود و آنچه دیده بودیم، ساختمان‌هایی بودند که به آن‌ها university می‌گفتند.

وی افزود: کشور آمریکا حدود ۱.۲ میلیارد دلار برای پژوهش‌های حوزه کوانتومی و به ازای هر فراخوان، ۱۵۰ هزار دلار هزینه می‌کند، در حالی که کشور ما به دلیل غرور کاذب تنها با سرمایه‌گذاری ۲ میلیون تومان مدعی می‌شود که وارد این حوزه شده است. این هم در حالی است که تنها بر آموزش تأکید داریم و هنوز نتوانسته‌ایم علم را از دانش تفکیک کنیم. علم در دنیای مدرن برآمده است و در سامانه‌ای به وجود می‌آید که بین اجزای آن ارتباط وجود دارد.
 
علم قابل تولید نیست
رضا منصوری ادامه داد: ما در دانشگاه مفهوم ساینس (science) را نفهمیده‌ایم و مفهوم تولید علم را فقط در سایت‌های ایرانی می‌بینیم. علم قابل تولید نیست، علم برآمده از یک اجتماع علمی است. ما نمی‌توانیم از آموزش عالی حرف بزنیم، در صورتی که علم مدرن را درک نکرده‌ایم.

وی گفت: نهاد‌های آموزش عالی از دوره سلجوقیان تغییر رویکرد می‌دهد و حدود ۷۰۰ سال تفکر در آن انقیاد داشته و آزاد نبوده است. در جندی‌شاپور هم آزادی عقیده وجود نداشت و انقیاد مذهبی دیده می‌شود. هر تحقیقی اگر به مفهوم علم در دوره خود توجه نکند، اشتباه خواهد رفت. توجه به علم امروز که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته، باید مورد توجه باشد.
 
جنبش آموزش در ایران هزینه‌بر و خونین بود
در بخش دیگری از این همایش، مقصود فراستخواه، دانشیار موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی با بیان اینکه علم، نهاد‌های آموزشی، مدارس نوین و دانشگاه‌ها بخشی از یک پروژه بزرگی است، گفت: ۲۰۰ سال است ایرانی‌ها فکر تغییر و دگرواره اندیشیدن در سر دارند، اگر چه این یک طرح ناتمام است.

وی ادامه داد: ما یک دینامیزم (پویایی و تحرک) اجتماعی در ایران مشاهده می‌کنیم که بخشی از آن مربوط به همین نهاد‌های آموزشی در سطوح مختلف است. در این بحث باید یک برنامه مطالعاتی با نقد درونمان جامعه دانشگاهی داشته باشیم و به این پرسش پاسخ دهیم که موسسات آموزشی در این حوزه چیستند؟ از سویی نمی‌توان جنبش و پویایی نداشت، اما نهاد دانشگاه باشد.

فراستخواه با بیان اینکه جنبش آموزشی در ایران ساده رخ نداد، بلکه خونین و هزینه‌بر بود، افزود: سیر تحول نهاد‌های آموزش عالی در ایران دیالکتیکی بود، به این شکل که گاهی در ایران سیاست به مدرنیزاسیون کمک می‌کرد و گاهی نه. نقش اسطوره‌ها، اجتماع و جهان بینی‌ها در این مسئله هم مهم بود.

وی با تأکید بر اینکه نظام سنتی آموزش، در مقابل نظام مدرن آموزشی مقاومت می‌کرد، گفت: این مسئله سیاسی نبود، بلکه یک مسئله اقتصادی بود. در میان علما هم افرادی بودند که تکفیر می‌شدند. رشدیه یکی از پرچمداران آموزش مدرن بود که با او به شدت برخورد می‌شد و از بین علما، تنها شیخ عبدالکریم حائری از او حمایت کرد و به او پناه داد.

فراستخواه افزود: رشدیه از بانیان مکتوبات، عضو انجمن ملی شهر و عضو انجمن میکده هم بوده است. برای تحلیل بهتر باید وارد آرشیو تاریخ شویم و داده‌ها را معنا کنیم.
 
ریشه اختلاف علما با مدارس نوین
ناصرالدین علی تقویان، استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی دیگر سخنران این همایش بود که به ارائه بحثی با موضوع «آموزش نوین و اقتصاد سیاسی دین» پرداخت و اظهار کرد: اقتصاد سیاسی دین به تعبیری یک فرماسیون اجتماعی است و به این معناست که سکه‌ای به نام دین ایجاد می‌شود و قابلیت خرید و فروش دارد و در این بستر است که چیزی به نام آموزش نوین پدید می‌آید.

وی با بیان اینکه در طول تاریخ ایران چهار دوره تاریخی از بعد صفویه را شاهدیم که در آن‌ها تشیع چهار شکل دارد، ادامه داد: تشیع صفویه، تشیع قجری، تشیع پهلوی و تشیع ولایی جمهوری اسلامی ذیل این این چهار دوره قرار می‌گیرد که اگرچه با حکومت‌ها هم‌زمان شده، اما منطق درونی این‌ها نیازمند واکاوی است.

تقویان افزود: در تشیع صفوی، سه عنصر ملک (سلطان)، مردم و علما را داریم و این سه فرماسیون صفوی هستند. در دوره قاجار، تشیع قجری به سمتی می‌رود که رابطه روحانیت و دربار به چالش کشیده و اوج آن در دوره جنبش تنباکو دیده می‌شود که به واسطه این مسئله روحانیت به مردم نزدیک می‌شود و ارتباط مرد شیعه که تاجر و شهری بود با روحانیت قوی‌تر است و مورد توجه روحانیت قرار می‌گیرد و فقه برای این تیپ افراد نوشته می‌شود. در این زمان مردم و نهاد روحانیت در جدایی با سلطان هستند.

وی گفت: تحولات اجتماعی این دوره، حوزه‌های عمومی جدیدی مانند بازار، مطبوعات، مجلس و توجه به حوزه زنان را خلق می‌کند. در این دوره زنان به جلوه در می‌آیند. تحول دیگر در این عرصه پدیدار شدن تولیدات نوین جدید به اضافه مدارس و نهاد‌های آموزشی جدید است.

تقویان با تأکید بر ناسازگاری عالمان دین در این عصر با مدارس جدید، ادامه داد: ریشه اختلاف علما با مدارس جدید را در این می‌بینم که دکان آن‌ها رو به تعطیلی بود و می‌دیدند که در بازار مبادله ارزش‌ها دیگر جایگاهی ندارند. واکنش عمده حوزه دین به مدارس جدید به این نحو بود که بخشی از این‌ها محدود شدن حوزه اقتدار خود را می‌پذیرند و دکان خود را در کنار دیگر دکان‌ها اداره و سعی می‌کنند به دربار هم نزدیک شوند. دربار هم روحانیت را پذیرفت و شیعه پهلوی پس از این شکل گرفت.

وی گفت: در طی مدرنیزاسیون پهلوی، پای آخوند به روستا باز شد. معمولا مخاطب نظام سنتی حوزه دینی افراد شهری بودند. اما با حضور در روستا‌ها اتفاقاتی می‌افتد و روحانیت با یک عرصه تقاضایی روبرو می‌شود که هنوز جا‌های دیگر نتوانسته‌اند آن‌ها را تصرف کنند و به همین ترتیب بخشی از مکتب‌خانه‌ها در روستا‌ها شکل گرفتند.

تقویان افزود: این صورت‌بندی چهارگانه تشیع در متدولوژی اقتصاد سیاسی دین، جدال‌های خونی حوزه آموزش نوین با نهاد روحانیت را مشخص می‌کند.
 
نظام آموزشی ایران به سوی فرانسه یا انگلستان؟
در ادامه همایش «از مدارس نوین تا دانشگاه در ایران»، رضا ماحوزی، دانشیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، با ارائه بحثی درباره اینکه نظام آموزشی ایران به سمت کدام الگوی بین‌المللی است، بیان کرد: در دوره‌ای، قاجار تا پهلوی اول تحت سیطره فرانسوی‌ها بود. در کشمکش بین فرانسه، انگلستان و روس و در دوران ناپلئون قرارداد مهمی با ناپلئون امضا کردیم و به فرانسه وصل شدیم تا از روسیه و انگلستان ضربه نخوریم. تا اواسط دوره ناصری فرانسه مقصد جدی ما نیست و در دوره‌ای فرانسه قبله آمال نظام آموزش عالی ما می‌شود.

وی ادامه داد: در جریان بهره‌گیری از گفتمان فرانسه برای داشتن دستگاه جمهوری، گفتمان یک‌کلمه‌ای شکل می‌گیرد و افرادی سعی می‌کنند این موج را ایجاد کنند و از این طریق فضای سیاسی فرانسه را وارد ایران کردند و مشاهده می‌شود فارغ‌التحصیلان فرانسه به ایران وارد و فارغ‌التحصیلان دارالفنون به فرانسه اعزام می‌شوند. در واقع یک گفتمان یک کلمه‌ای با رمز قانون به جای استبداد و مشروطه شکل می‌گیرد.

ماحوزی افزود: در مصوبه‌ای که در سال ۱۳۰۳ در مجلس تصویب و مقرر می‌شود از میان بورسیه‌هایی که به خارج می‌روند، ۳۵ درصد آن‌ها در مدارس تدریس کنند تا ایده وحدت ملی محقق شود و با آغاز حکومت پهلوی در سال ۱۳۰۴ با تأکید بر مواردی همچون شکل‌گیری مدارس ملی یکسان، شور میهن‌پرستی بیش از حد، تأکید بر وجوه نظری و اقتدارگرایی نظام آموزشی از بالا به پایین و گنجاندن همه این‌ها در سه کتاب تاریخ، جغرافیا و ادبیات مدارس و اینکه غیر از زبان فارسی نباید در مدارس تدریس می‌شده، تعداد ۶۴۹ نفر آماده اعزام به خارج می‌شوند که مقصد ۹۱/۳ درصد آن‌ها فرانسه بوده است.
 
تنش‌های پارادوکسی تجدد عامرانه و الگوی نظام آموزش لیبرال
وی با طرح این پرسش که ما چه زمانی به سمت انگلستان چرخیدیم، گفت: عیسی صدیق (کسی که ایده تأسیس دانشگاه تهران را به خود اختصاص داده است) در بیانی می‌گوید؛ من تربیت آمریکایی را بهتر از تربیت انگلستانی می‌دانم. آموزش نباید عامرانه، ایدئولوژیک و سیاسی باشد و می‌بایست از پایین به بالا باشد. اما وقتی صدیق می‌خواهد با این سیستم کار کند این حرف‌ها را کنار می‌گذارد و همین زمان چرخش الگوی کشور فرانسه در نظام آموزشی و وارد شدن آن به توسعه فنی را داریم.

ماحوزی با بیان اینکه در سال ۱۳۱۲ یک آنگلوساکسونی در دوره پهلوی اول نمود پیدا می‌کند، افزود: در این زمان موج دانشگاه‌هایی که پهلوی آماده می‌کند تا الگوی توسعه آمریکایی را بپذیریم و نظام تجدد عامرانه برقرار شود، دارای پاردوکس‌هایی است و آن اینکه تجدد عامرانه و الگوی نظام آموزش لیبرال تنشی در آموزش عالی ما ایجاد می‌کند که ریشه آن را هنوز هم می‌توانیم ببینیم.
 
از علم سخن می‌گوییم، اما نمی‌دانیم چیست
اقبال قاسمی پویا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه تعلیم و تربیت هم در این همایش در سخنانی با بیان اینکه غرض از این نشست‌ها باید یک چیزی برای جامعه امروز ما و دارای پیامی باشد و بگوییم امروز چه باید کرد، بیان کرد: مشخص نبودن مفاهیم یکی از درد‌های بزرگ است. امروز باید یقه سکان‌داران را گرفت که این حرف‌ها و عباراتی که می‌گویید یعنی چه؟ مردم هوشیار ایران مفاهیم را می‌کنند.

وی ادامه داد: بسیاری از مشروطه‌خواهان در آن دوره نمی‌دانستند مشروطه چیست. امروز از علم می‌گوییم، اما نمی‌دانیم علم چیست. به آموزش به عنوان طرحی که باید از اول شروع شود، نگاه نشده است. امروز در کشوری که دو هزار و ۵۰۰ سال فرهنگ و تمدن دارد، درد ما این است که ما تربیت معلم نداریم. تحقیقی درباره آموزش فنی و حرفه‌ای داشتم که متوجه شدم بیشتر مربیان و معلمان، آموزش فنی و حرفه‌ای ندیده‌اند.
 
خلق دانش در گعده‌های خصوصی و خانگی است، نه دانشگاه
رضا صمیم، استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی نیز در همایش امروز که در این پژوهشکده برگزار شد، با بیان اینکه بعد از جنگ دوم تمرکز پدیدارشناسی دانش در دانشگاه را می‌بینیم، گفت: کار دانشگاه توزیع و ترویج است و کار آن خلق دانش نیست. خلق دانش معمولا در گعده‌های خصوصی و خانگی رخ می‌دهد. اجتماع علمی جایی است که در آن بده بِستان در بستر احساسات (Emotional) شکل می‌گیرد. خلق دانش در درون یک نهاد بروکراسی شکل نمی‌گیرد.

وی افزود: اگر سوسیالوژیک به مسئله نگاه کنیم، دانشگاه را با تاریخ عطش منزلت اجتماعی در ایران باید توضیح داد.
صمیم گفت: پس از دانشگاه تهران بود که آموزش با نام امر همگانی به وجود می‌آید و افرادی از پشت کوه‌ها به دانشگاه راه می‌یابند.
 
رویکرد من‌محوری به جای نهادمحوری در آموزش عالی ایران
شروین وکیلی، مدرس دانشگاه و جامعه‌شناس، دیگر فرد حاضر در این همایش بود که ضمن ارائه بحث خود با عنوان «رویکردی سیستمی به تکامل نهاد آموزش عالی»، گفت: نهاد‌های آموزش عالی در ایران «من‌محور» است. یک آدم تعیین‌کننده است. این در حالی است که در اروپا مفهوم من نداریم و نهاد همه‌کاره است و نیز تمام نهاد‌های آموزش عالی آن از کلیسا بیرون آمده‌اند و به شدت از ساختار‌های آن‌ها تاثیر می‌گیرند.

وی ادامه داد: اینکه چرا دانشگاه‌های مدرن در ایران آسیب‌دیده است و کار نمی‌کند، شاید دلیل این باشد که کارکرد آن به کشور ما نمی‌خورد. امروز منابع مهم انتقال دانش به آموزش عالی بر اساس همین مسئله من‌محوری است. یک نفر فیلسوف خوبی است و خوب درس می‌دهد و کیفیت کارش خوب است. این فرد تعیین‌کننده می‌شود. در بازسازی و نوسازی دانشگاه این‌ها را باید در نظر داشت.

آرش حیدری، مدرس دانشگاه و دارای دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی، دیگر سخنران حاضر در همایش «از مدارس نوین تا دانشگاه در ایران» بود که وی نیز ضمن ارائه بحث خود، با تأکید بر اینکه ایده «ما» نداشتیم و «ما» نمی‌دانستیم، ایده را به نیستی بدل می‌کند، گفت: علم یا درون ماندگار بحث می‌کند یا نمی‌کند. بعضی افراد ماجرا را به چنان تداومی می‌کشانند که انگار تاریخ از بین رفته است. وقتی می‌گوییم فلان چیز را نداریم، یعنی آرشیو را نمی‌خواهیم مطالعه کنیم. بدون پیش‌داشت هم نباید به سراغ آرشیو برویم.

انتهای پیام
captcha