به گزارش کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ؛ محمود اکرامیفر، شاعر و نویسنده توانای کشورمان، که او را با مصرع زیبای «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» میشناسیم، چهارم خردادماه بهعنوان میهمان در برنامه سحرگاهی «خوان نیاز» در شبکه دوم سیما حضور داشت؛ وی در این برنامه از دغدغههای فردی خود و تمایلش بر بیان مسائل اجتماعی و پیوند آن با اشعار آئینی و مذهبی سخن گفت.
شاعر کتاب «دریا تشنه است» با اشاره به اینکه من باورم این است که یکی از آفتهایی که در حوزه شعر آئینی دچار ما شاعران شده این است که کممطالعه هستیم و اطلاعات ما بیشتر شنیداری است تا اینکه بر پایه تحقیق، مطالعه و پژوهش باشد، گفت: دیگر اینکه معتقدم باید بهترین شعرهایمان را برای بهترین آدمها بگوییم، نه اینکه تنها رفع تکلیف کنیم، لذا خیلی از وقتها که شعر اجتماعی گفتم آن را با آئینی تمام کردم.
وی ادامه داد: باور من این است که گاهی باید با مقدمههای اجتماعی حتی عاشقانه شروع کنیم، بعد با یک ضربه پایانی که تبلیغ مذهبی هم هست تمام کنیم، لازم هم نیست در ابتدا بیاییم با مضمون آئینی شروع کنیم، دین برای زندگی اجتماعی بهتر و معارف برای زندگی است و این زندگی است که ما را به آخرت میبرد، دین آمده که زندگی ما را بهتر کند و همه پیامبران(ع) مبعوث شدند و ائمه(ع) هم به امامت رسیدند که ما زندگی بهتری داشته باشیم؛ همه اینها با هم عجین هستند حتی عشق بخشی از این زندگی است، من عقیده دارم که وقتی حضرت عباس(ع) آب را از نهر بالا میآورد به چیزی جز عشق به خانواده و خداوند فکر نمیکرد.
شاعر کتاب «همه خطها موازیاند» همچنین تصریح کرد: سه جمله هست که در شعر آئینی من مدنظر بوده یکی همین «فزت برب الکعبه»، حضرت علی(ع) وقتی این جمله را فرمودند که تیزترین تیغ تاریخ از دست کسی که از تیره تیر و از تبار عرب بود بر فرق سر مبارکش فرود آمد، وقتی که امام حسین(ع) از زین افتاد و فرمود «هیهات من الذله» و زمانی که از حضرت زینب(س) میپرسند کربلا را چگونه دیدی و فرمود «ما رأیته الا جمیلاً: من چیزی به جز زیبایی ندیدم» خوب وقتی آن حضرت که شاهد و ناظر آن وقایع و فجایع هستند تنها زیبایی میبینند و راضی به رضای خدای رحمان، من چه کارهام که آن فضا را بد و فجیع توصیف کنم.
وی ادامه داد: پس من هم باید تلاش کنم بویی از آن زیباییها را نشان دهم، بخشی از آن زلالیت را نشان دهم و آن حماسه را و آن تیرباران ظهر عاشورا را تحلیل کنم و به نمایش بگذارم؛ من معتقدم یک شاعر علاوه بر چگونگی این وقایع باید چرایی آن را نیز بگوید چه بسا حتی چراییاش مهمتر از چگونگیاش باشد، من در آثارم بیشتر این نگاه را داشتم.
اکرامیفر در پاسخ به این سؤال که چه شد به شعر آئینی گرایش پیدا کردید، گفت: من شعر اجتماعی و عاشقانه هم گفتم، شعر آئینی، سپید، نیمایی و غزل، کتابی دارم با عنوان «دریا تشنه است» که درباره چهارده معصوم(ع) است به اضافه حضرت ابوالفضل(ع) که دکتر سنگری مقدمهای بر آن نوشته که همین شعر «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» هم در همان است.
این شاعر کشورمان همچنین تصریح کرد: من در این فضا نگاهم این بود که نسل امروز امام حسین دیگری میخواهد؛ امام حسین(ع) شجاع و دلاوری که «اگر چه واژگون از زین فتاده است/ ولی در طول تاریخ ایستاده است» و یا شرایطی میخواهد که «آن همه دستی که در شب طی شدند/ ابن ملجمهای پی در پی شدند» و یک تلفیقی از عشق و حماسه میخواهد به اضافه اینکه غلو هم نباشد، اغراق بیش از حد هم نباشد. بعد من با غزل شروع کردم و با مثنوی پایان دادم و عشقم این بود که کاری کنم که خوب کمتر افتاده و باورم این بود که امام جواد(ع) چه کم از امام سجاد(ع) دارد و یا امام حسن(ع) چه کم از امام حسین(ع) دارد؛ کلهم نور واحدند و برای همین سعی کردم برای همه ائمه(ع) شعر بگویم.
وی همچنین در خصوص شهرت مصراع «یا علی گفتیم و عشق آزاد شد» توضیح داد: من شهرت این مصراع را تا یک حدی مدیون آقای عینالدین صادقزاده هستم، این مصراع در کتاب دریا تشنه است، بود که آقای صادقزاده آن را دید و خوشنویسی و پوستر کرد که این هم باعث دوستی ما شد. در واقع بخش ظاهری این شهرت مدیون ایشان است و بخش باطنی آن هم مدد حضرت علی(ع) است؛ گاهی وقتها رکوردی زده میشود و انگار خدا و ائمه(ع) خودشان واژگان را بر زبان آدم جاری میکنند.
شاعر مجموعه «بهارانهها» در پایان اظهار کرد: نمیدانم شاید هم بخشی از شهرت به این دلیل باشد که حال و هوای این مصراع برگرفته از زندگی است و به یک نوعی کاربردی است، واقعا حرف دل است چون من واقعا این شعر و مثنوی را برای هیچ کجا نگفتم فقط برای دلم گفتم من این را نیت کردم و انفاس برخی از دوستان هم از جمله اسداللهی عزیز که آن موقع معاون پرورشی منطقه 6 مشهد بود که صدای خیلی زیبایی داشت و خیلی قشنگ هم مداحی میکرد شامل حال ما شد، ما با هم کارشناسی ارشد تهران میخواندیم و در این مسیر که با هم میآمدیم ایشان این ابیات را بهصورت مداحی زمزمه میکرد که بعدها معروف شد، این مثنوی 313 بیت است که این مصرع این چنین بر سر زبانها افتاد.
حدیثه سوختانلو
انتهای پیام