نخستين دوربين فيلمبردارى و نمايش فيلم به ایران، در سال 1279 در مظفرالدينشاه اتفاق افتاد و ابراهیم خان عکاس باشی نخستين فيلمبردار ايرانى محسوب میشود.
نامگذاری روز سینما
در سال 1379 بود که در چهارمین جشن بزرگ سینمای ایران و همزمان با بزرگداشت صدمین سال ورود سینما به ایران بود که 21 شهریور ماه به عنوان «روز ملی سینما» شناخته شد و این جشن هرسال در خانه سینما برگزار میشود و از آن پس 21 شهریورماه به عنوان یک روز نمادین در تقویم ایران ثبت شد.
سینمای جهان
در سال ۱۸۹۵ برادران لومير دستگاهی ساختند که را«سينماتوگراف» نامیدند. اين دستگاه پيچيده عکسهاى متحرک را نشان مىداد. آنها با چرخاندن دستههای آن عکسهاى متحرک را روى پردهاى سفيد به نمايش مىگذاشتند. پس از استقبال پاريسىها از این پدیده جدید، آنها نمايندگانى به کشورهاى مختلف فرستادند تا مردم سایر کشورها را با این دستگاه تازه آشنا کنند. اما این دستگاه در دوره قاجار به ایران نرسید.
تاربخچه ورود سینما به ایران
مظفرالدینشاه در فروردین سال ۱۲۷۹ از تهران به مقصد اروپا حرکت کرد. در این سفر بود که با سینما آشنا شد. در سفرنامه مبارکه مظفرالدینشاه آمده است که شاه روز یکشنبه هفدهم تیر ۱۲۷۹ به اتفاق میرزا ابراهیم خان عکاسباشى به تماشاى دستگاه سینموفتوگراف و لانترن ماژیک رفته است. این حادثه پنج سال پس از رواج اختراع برادران لومیر در پاریس رخ داد؛ (شاه این دوربین را اشتباهاً سینموفتوگراف مىنامید.)
در هفته بعد، مظفرالدينشاه مجدداً به سينما رفت. حدود يک ماه پس از اولين ديدار مظفرالدينشاه با سينما، در سهشنبه ۲۳ مرداد ۱۲۷۹ در شهر «اوستاند» در ساحل دريا در بلژيک، جشن روز عيد گل برگزار شد و ميرزا ابراهيمخان عکاسباشى مشغول عکس سينموفتوگرافاندازى از شاه شد. به اين ترتيب بانى ورود نخستين دوربين فيلمبردارى و نمايش فيلم، مظفرالدينشاه است و نخستين فيلمبردار ايرانى نيز ابراهيم خان عکاسباشى محسوب مىشود.
عبدالحسين سپنتا و اولين تجربه در سينماى ايران
عبدالحسين سپنتا متولد ۱۲۸۶ تهران بود. وى در مدرسه سنلوئى و مدرسه زرتشتيان تهران و نيز در اصفهان و کالج آمريکايى تحصيل کرد و علاقه زيادى به تاريخ و ادبيات ايران باستان داشت. سپنتا سفرهايى به هند داشت و آثارى را منتشر کرد. در سال ۱۳۰۷ اولين روزنامهاش را با نام دورنماى ايران منتشر کرد. وى پس از سفر به ايران مجدداً به هند رفت.
آشنايى وى با سينما بهطور تصادفى و از طريق اردشير ايرانى صورت گرفت. پس از مطالعه در اين زمينه بصورت تئوری، سناريو با نظر فنى اردشير ايرانى نوشته شد. مشکل اساسى اين دو در تهيه فيلم، انتخاب بازيگران بود که باید با زبان فارسى آشنايى داشتند. پس از جستجوى بسيار، سرانجام همسر يکى از کارمندان استوديو بنام روحانگير جهت ايفاى نقش دختر لُر برگزيده شد. نقشهاى بعدى را هادى شيرازى و سهراب پورى ايفا مىکردند و نقشهاى فرعى را خود سپنتا با تغيير صدا و لحن صحبت مىکرد.
پس از هفت ماه کار مداوم، نخستين فيلم ايرانى ناطق موجوديت يافت. از اين فيلم بعدها بنام جعفر و گلنار ياد مىشد. نقش اساسى در تهيه اين فيلم، به سپنتا تعلق داشت، گرچه ساخته اردشير ايرانى ذکر شد و در واقع کارگردانى هنرى با سپنتا و کارگردانى فنى با اردشير ايرانى بود. فيلم دختر لُر در مهر ۱۳۱۲ آماده نمايش شد و در ۳۰ آبان ۱۳۱۲ نمايش فيلم در سينما ماياک در خيابان لالهزار آغاز شد و با استقبال بىسابقهاى روبرو شد و پس از ۳۷ روز نمايش، موفقيت بىنظيرى کسب کرد.
سپس از دى ماه به مدت ۱۲۰ روز در سينما سپه اکران شد و حتى سال بعد يک ماه در سينما ماياک و ۵۰ روز در سينما سپه نمايش مجدد يافت. و نمايش سومى نيز در سينما سپه داشت. توفيق دختر لُر فيلمهاى صامت را از رونق انداخت.
سینمای ایران بعد از انقلاب
با پيروزى انقلاب اسلامی، در ابتدا اين تصور مطرح شد که حاکميت دينى با سينما سر سازگارى ندارد و سينما از حيات فرهنگى اين سرزمين حذف خواهد شد؛ اما با سخنان امام راحل اين ذهنيت برطرف شد و با تأييد فيلم گاو ساخته داريوش مهرجويى از طرف ايشان، به عنوان سينمايى سالم، تلقى تازهاى در مورد آينده سينماى ايران پديد آمد؛ اما به هرحال برخوردها متفاوت بود.
با پيروزى انقلاب وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم ادغام شد. در روز نخست دستور بازگشايى سينماها صادر شد و بسيارى از آثار انقلابى يا حتى استعمارى به نمايش درآمد. دفتر کمپانى هاى خارجى در اول سال ۱۳۵۸ تعطيل شد. در جلسه مشترک شوراى تهيه کنندگان، واردکنندگان، سينماداران و هنرمندان در تيرماه ۱۳۵۸، تصميم بر اين گرفته شد که از ورود هر نوع فيلم خارجى جلوگيرى شود و سپس پروانه نمايش فيلمهاى ايرانى که از سال ۵۸ تا ۵۹ مجوز گرفته بودند لغو شد.
بعد از انقلاب مميزى نيز ويژگى هاى تازه اى يافت. در سالهاى نخست پس از انقلاب در جريان تنشهاى حاد سياسي، سينما به نازلترين حد خود از لحاظ کمى و کيفى رسيد. توليد فيلم تحت تأثير بىثباتى سياسي، تغيير مداوم مسئولان و نوسان معيارهاى مميزى و در نتيجه عدم امنيت در سرمايه گذاري، ورود فيلمهاى خارجى رونق يافته بود. در اين بين، تعدادى از توليدکنندگان فيلمهاى ايرانى تلاش کردند توليد فيلم را بار ديگر به جريان اندازند. به گونهاى که با آرمانهاى اسلامى نيز انطباق داشته باشد. فيلمهاى برزخىها، فرياد مجاهد، سرباز اسلام و ... حاصل اين تلاشند.
بعد از سال ۱۳۶۰ مجموعه امور سياسي، فرهنگي، اقتصادى و صنفى سينما تحت نظارت دولت قرار گرفت و تأثير مثبت آن با محدوديت ورود فيلمهاى خارجي، حذف عوارض سنگين از فيلمهاى داخلي، نظم بخشيدن به ارتباط ميان صاحبان سينما و صاحبان فيلم، پرداخت وام بانکى به تهيه کنندگان و بسيارى موارد ديگر خود را نشان داد. اصلاحات انجام شده متأثر از اراده عام سينماگران ايرانى بود. اما اين سياست سينمايى تبليغات منفى نيز در پى داشت که بخشى از آن در بحث مميزى قابل توجه است.
به تدريج از سال ۱۳۶۴ با ايجاد رابطه مناسبتر ميان سياستگذاران و سينماگران، آثارى خلق شد که توانست نظر منتقدان و روشنفکران را نيز بخود جلب کند و با اقبال عمومى نيز مواجه شد و در عين حال سينماى ايران را در سطح جشنوارههاى جهانى مطرح کند.
دهه شصت فوران کارهاى درخشان نسل دوم سينماى جديد ايرانى است. در ابتداى دهه هفتاد با تصميم دولت، يارانه حذف شد. رويداد ديگر اين سال تأسيس مؤسسه رسانههاى تصويرى به عنوان سازماندهنده فعاليتهاى قانونى شبکه ويدئويى کشور بود. اين اتفاق در پى آزادسازى ويدئو مطرح شد. در اين دوره حضور فيلمهاى ايرانى در جشنوارههاى جهانى و کسب جايزه براى مديريت سينمايى به خودى خود ارزشمند نبود.
در سال ۱۳۷۹، پيشنويس قانون سينما ارائه شد که در آن دادگاه صالحه براى رسيدگى به خطاهاى سينمايى پيشبينى شده است. همچنين استراتژى سينماى ايران در برنامه پنج ساله سوم توسعه انتشار يافت. ويژگى و مشخصه اين دوره که به سينماى بعد از دوم خرداد مشهور است، بحث سنت و مدرنيته است.
سینمای دینی
انتهای پیام