در یادداشتی که به قلم نادعلی عاشوریتلوکی، قرآنپژوه و دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد که به صورت اختصاصی در اختیار ایکنا اصفهان، قرار داده، آمده است:
گرچه خوشبختانه در ظرف چهار دههای که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، بیش از صد و پنجاه ترجمۀ منظوم و منثور قرآن عرضه شده است که طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حدود صد و ده ترجمه تاکنون منتشر شده و بقیه در مرکز بررسی ترجمههای قرآنِ این وزارتخانه در انتظار بررسی برای صدور مجوزِ انتشار قرار دارد؛ ولی با قاطعیت تمام میتوان گفت که به جز تعداد بسیار محدودی از مترجمان قرآن که شمار آنان به انگشتان یک دست هم نمیرسد، اکثریت قریب به اتفاق این مترجمان حتی اگر آثار علمی کم یا زیادی هم داشته باشند، متأسفانه ترجمۀ قرآن نخستین تلاش علمی آنان در حوزۀ ترجمه به حساب میآید که هرگز مورد تأیید نیست و به هیچ وجه قابل دفاع و توجیه نخواهد بود؛ زیرا نتیجه و ثمرۀ این گونه تلاشهای علمیای که عالِم و محققی به خاطر عشق و علاقۀ به قرآن به ترجمۀ آن اقدام نماید، بیآنکه پیش از آن، تجربههایی از این دست را در کارنامۀ علمی خود داشته باشد، همین ترجمههای موجود است که ضعفها و کاستیهای زیادی دارند و در معرض نقد و نظرهای فراوان مقالههای انتقادی قرار گرفتهاند. ناگفته پیداست که این سخن هرگز بدان معنا نیست که اگر مترجمی پیش از ترجمۀ قرآن به ترجمۀ سایر کتابها، به ویژه از نوع مقدس آنها همچون نهجالبلاغه و صحیفۀ سجادیه اقدام نماید، اصلاً در ترجمهاش اشکالی پیش نمیآید یا هرگز ایرادی رخ نخواهد داد؛ بلکه تأکید بر این نکتۀ بسیار مهم ولی متأسفانه مغفول است که ترجمۀ قرآن با اهمیت و حساسیت بسیار زیادی که دارد، نباید اولین تلاش علمی محقق در نوع خود باشد و نباید مترجم از تجربههای ترجمۀ قرآنش در برگردان دیگر متون مقدس دینی استفاده کند؛ بلکه اگر قرار است چنین اقدام ارزشمندی انجام بگیرد هم قضیه باید برعکس باشد و مترجم قرآن اول باید سراغ برگردان دیگر متون عربی، اعم از کتابهای مقدس دینی یا غیره برود و پس از کسب مهارتهای لازم و تجربههای کافی و دانشافزایی به اندازه، سراغ ترجمۀ قرآن بیاید که قطعاً در این صورت، نتیجه و ثمرۀ کار به مراتب بسیار ارزشمندتر و اطمینانبخشتر از آنچه که تا کنون انجام گرفته خواهد شد؛ زیرا ترجمۀ قرآن را علم بدانیم یا فن یا هنر، یا مجموعهای از همۀ اینها، در این حقیقت نمیتوان تردید داشت که بر مترجم واجب است پیش از آغاز ترجمه، به دانشافزایی، مهارتآموزی و تجربهاندوزی هر چه بهتر و بیشتر در این زمینه اقدام نماید تا علاوه بر فراگیری دانشهای مورد نیاز ترجمۀ قرآن، تجربههای عملی لازم در این زمینه را هم به دست آورد و با فنون ترجمه و تکنیکهای ویژۀ آن نیز آشنا شود و بر دانش و تجربۀ خویش بیفزاید؛ زیرا که، اگر ترجمۀ قرآن را علم و دانش بدانیم، باید همانند کاری که در پزشکی انجام میشود انجام دهیم و به مانند دانشجویان این رشته عمل کنیم که در آغاز به فراگیری دروس علوم پایه اقدام میکنند و سپس به فراگیری علمی و عملی پزشکی میپردازند.
اما اگر آن را یک فن دانستیم، موظفیم که همانند یک رزمیکار یا کُشتیگیر عمل کنیم که علاوه بر اینکه از لحاظ بدنی و فیزیکی باید بدنی آماده برای این چنین ورزشهای قدرتی داشته باشد، باید از نظر عملی هم به آموزش و فراگیری فنون و تکنیکهای کشتی یا ورزشهای رزمی هم اقدام نماید تا بتواند در میدان عمل و صحنۀ آزمون به بهترین شکل از آنها استفاده کند. اگر ترجمه را علاوه بر فن، یک هنر هم دانستیم باید همانند کاری که برای آموزش رانندگی و شنا انجام میشود، انجام دهیم و مراحل علمی و عملیِ دو گانهای را که برای آموزش رانندگی و شنا لازم است طی نماییم، تا بتوانیم رانندۀ ماهر و شناگر قابلی باشیم.
ترجمه قرآن؛ دانشی مستقل با قواعد ویژه
به عبارت دیگر، باید پذیرفت که دوران ترجمۀ قرآن بر اساس ذوق و سلیقۀ شخصی و یا حتی بر اساس احساس وظیفۀ شرعی به سر آمده و ترجمۀ قرآن را باید دانش مستقلی به شمار آورد که اصول، ضوابط و قواعد خاص خود را دارد و از مبادی و مبانی ویژهای پیروی میکند، به گونهای که اگر کسی آنها را فرا نگرفته باشد، حق ندارد در عرصۀ سخت و دشوار و در عین حال، بسیار حساس و خطرخیز ترجمۀ قرآن وارد شود. مطمئناً اگر به ترجمۀ قرآن به عنوان یک دانش قرآنی در کنار سایر علوم و دانشهای قرآن نگاه شود، دیگر هیچ کس به خود اجازه نمیدهد که بدون بهرهمندی از چنین علمی وارد این حوزه شود. این سخن هرگز بدان معنا نیست که ترجمه یا تفسیر یا فهم قرآن به گروهی خاص و دستهای ویژه اختصاص دارد. هرگز! فهم قرآن و برگردان آن چه به صورت ترجمه و چه به شکل تفسیر، در انحصار هیچ فرد یا گروهی نیست، بلکه همگان میتوانند بدان اقدام نمایند. آنچه مهم است و نباید تحتالشعاع قرار گیرد یا به فراموشی سپرده شود، این است که برای فهم قرآن باید به ابزارها و لوازم مربوط به آن مجهز شد و دانشهای مورد نیاز ترجمه و تفسیر را فرا گرفت و مقدمات کار را به خوبی فراهم کرد و پس از آن به قرآن مراجعه نمود. در غیر این صورت، قطعاً حاصل کار علمی و درست و دقیق نخواهد بود. آنچه از این مقدمه در نظر بوده این است که به عقیدۀ نگارنده، یکی از مهمترین ایرادهایی که در ترجمههای قرآن پیش آمده و همچنان نیز مورد بی توجهی قرار میگیرد، این است که به ترجمۀ قرآن به عنوان یک دانش نگاه نمیشود که باید علمی و اصولی انجام شود و نه به شکل دیمی و باری به هر جهت و صرفاً با این توجیه که احساس وظیفۀ شرعی میکنیم. اینها تماماً درست و ارزشمند؛ اما ترجمۀ قرآن امری فراتر از این است و باید با وسواس و دقتی بیش از اینها بدان نگاه شود و با حساسیت و قداستی به مراتب بیش از این امور بدان پرداخته شود. به همین دلیل، اگر صاحب نظر قرآنپژوهی از برخی ویژگیهای یک مترجم حرفهای بیبهره است، میتواند سراغ هر دانش قرآنی دیگری حتی تفسیر هم برود، ولی سراغ ترجمۀ قرآن نیاید، چون حاصل کار چیزی فراتر از ترجمههای فعلی نخواهد شد. و در این صورت، باید سخن آن عده از متخصصانِ امر ترجمه را تأیید نمود که معتقدند اگر قرار است ترجمههای قرآن تماماً مشابۀ هم باشند و تنها در بخش بسیار اندکی با هم فرق داشته باشند، بهتر است به همین ترجمههای موجود بسنده نمود و ترجمۀ دیگری عرضه نکرد. ولی اگر شوق و علاقۀ به قرآن و ترجمۀ آن، صاحب نظری را بدین سمت سوق میدهد که به ترجمهای از قرآن اقدام نماید و یاد و نامش را در زمرۀ مترجمان قرآن ثبت و ضبط گرداند، شاید بهترین پیشنهاد برای وی چنین باشد که در یکی از سه مسیر ذیل گام بردارد و علاقهمندی خود را در این موارد به کار گیرد:
نسخههای خطی قرآن؛ نیازمند احیا و نشر
نخست اینکه همۀ توان و انرژی خود را در راه احیای یک یا چند نسخۀ خطی ترجمۀ قرآن، یا بازنگری و بازنگاری برخی ترجمههای کهن و متقدم صرف نماید که ارزش این گونه اقدامهای مهم قطعاً کمتر از ترجمۀ قرآنی که خودش انجام بدهد نیست؛ زیرا در طیِ هزار سالی که از آغاز رسمیِ ترجمۀ قرآن در قرن چهارم هجری تا به امروز میگذرد، خوشبختانه صدها ترجمۀ قرآن به وسیلۀ دانشمندان قرآنشناس و قرآنپژوهان دانشمند به نگارش درآمده که بسیاری از آنها همچنان به صورت نسخههای خطی باقی مانده است و با صرف هزینههای زیاد در کتابخانههای بزرگ کشور نگهداری میشود. مسلماً این نسخههای خطی چشم به راه محققان ترجمهشناس و قرآنپژوهان محققی هستند که به احیا و نشر آنها اقدام نمایند. نباید از این همه گنج قیمتی و گوهر ارزشمند غافل شد و گام نهادن در این مسیر علمی و ایمانی را دستکم گرفت یا کم اهمیت تلقی کرد. باید قدر این سرمایۀ دینی و تراث علمی را به خوبی دانست و در راه احیای چنین گنجینۀ ارزشمند ملی و میهنی و سرمایۀ دینی و مذهبی قدم برداشت که اهمیت و ارزشی بسیار زیاد خواهد داشت.
دیگر اینکه به مباحث و موضوعات ترجمهپژوهانۀ قرآنی روی آورد و به مطالعه و بررسیِ مقالههای نقد ترجمه بپردازد و با تأمل و اندیشه در آنها، قواعد و ضوابطی را برای ترجمۀ قرآن استخراج نماید و چارچوبها و اسلوبهایی را برای انجام دقیق و درست این امر استنباط کند و در اختیار مترجمان و ترجمهپژوهان قرآن قرار دهد که دهها سال ماندگار و تأثیرگذار خواهد شد. مطمئناً ارزش چنین اقدامی به مراتب بیش از ترجمۀ قرآن است؛ زیرا در حال حاضر ترجمۀ قرآن به قدر ضرورت و نیاز موجود است. آنچه کمبود است و در اختیار مترجمان نیست، ابزارهای لازم برای انجام درست این اقدام مهم است که باعث پراکندگی دیدگاههای مترجمان در ترجمۀ قرآن شده است، در حالی که خوشبختانه مواد خام برای برطرف ساختن چنین کاستی و کمبودی به وفور در بیش از یک هزار مقالۀ نقد ترجمه آمده است و تنها همت رادمرد ترجمهپژوهی را میطلبد که بدان اقدام نماید. خصوصاً که بخش مهمی از این مواد خام نیز در هشت مجلد کتاب با عنوان «مجموعه مقالات ترجمهپژوهی قرآن» به وسیلۀ مؤسسۀ فرهنگی ترجمان وحی گردآوری شد و با دستهبندی و تدوین درست، یکجا در اختیار محققان قرار گرفت که تا حدودی انجام کار را برای مشتاقان آسان میسازد. چرا از این امر مهم غفلت میشود؟ این همه اختلافِ دیدگاه در مباحث ترجمۀ قرآن ناشی از نبود اصول و قواعد ترجمه است که بسیاری از آنها به صورت پراکنده در مقالههای مذکور آمده است. امیدوارم صاحبنظر فرهیختهای بدان همت گمارد که قطعاً پاداشی عظیم خواهد داشت.
اما مسیر سومی را که میتواند انتخاب نماید که مطمئناً بیشترین خدمت به ترجمۀ قرآن و بزرگترین کمک به مترجمان قرآن محسوب میشود، این است که با مطالعه و بررسی ترجمههای ممتاز معاصر و تأمل و دقت در مقالههای نقد ترجمه، به استخراج و تدوین «فرهنگ اصطلاحات قرآنی» از درون آنها بپردازد که در کنار «اصول و مبانی ترجمۀ قرآن» که در مطلب پیشین اشاره شد، دو بخش مهم نیازمندی ترجمههای امروزین قرآن است که برای مترجمان قرآن مهمترین منبع انجام ترجمه خواهد بود.
انتهای پیام