ضرورت شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی
کد خبر: 3872306
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۱
پژوهشگر مطالعات آمریکا مطرح کرد:

ضرورت شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی

گروه جامعه ــ پژوهشگر مطالعات آمریکا معتقد است که استکبار سیاسی غربی‌ها در امتداد استعمار ذهنی محقق می‌شود، یعنی ابتدا سبک زندگی را تغییر می‌دهند و تفکر انتقادی را از بین می‌برند. آنگاه آرمان‌های سیاسی خود را به ملت‌ها تحمیل می‌کنند؛ با تقویت تفکر انتقادی می‌توان هجمه استکبار را بیشتر درک و لذت مقاومت را بهتر تجربه کرد.

شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی/ آمار عجیب فروش کاج کریسمس در تهران!تاکنون بسیار درباره لزوم استکبارستیزی، مقاومت در برابر زیاده‌خواهی سلطه‌گران و ماهیت گزاره‌ای همچون «مرگ بر آمریکا»، از منظر دینی و منافع ملی خوانده‌ایم و شنیده‌ایم؛ اما به راستی راه تحقق این اهداف را چگونه باید پی گرفت؟ آیا صرف تکرار لسانی «مرگ بر آمریکا» در اجتماعات کوچک و بزرگی که گاه و بی‌گاه به مناسبت‌های مختلف در کشور برپا می‌شود، برای تحقق وظایف دینی یک مسلمان در برابر استکبار کافی است؟ آیا صرفاً بیان اینکه «مقاومت چیز خوب و استکبار چیز بدی است!»(چه اینکه بعضی سخنوران تریبون‌های رسمی سال‌هاست چنین سخن می‌گویند!) منافع ملی کشور ما را در برابر هجمه همه‌جانبه دشمن تأمین و جامعه را مقاوم می‌کند؟

با این مقدمه با حمیدرضا غلام‌زاده نطنزی، دکترای مطالعات آمریکا و مدرس دانشگاه علمی ـ کاربردی، به گفت‌وگو نشستیم. این پژوهشگر اجتماعی و سیاسی در این گفتار به چگونگی مقابله اصولی با استکبار در سبک زندگی اشاره می‌کند. آنچه از نظر می‌گذرد حاصل گفت‌وگوی او با ایکناست.

نقطه مقابل استکبار، آزادگی است؛ در زندگی روزمره باورهای کلیشه‌ای متعددی داریم که شکل گرفته یا شکل داده شده است و موجب سلب آزادگی ما و تحقق اهداف استکباری می‌شود. فقدان این آزادگی توسط ابزارهایی مثل رسانه انجام شده است. رسانه‌ها دائماً تصویرهایی از آمریکا به ما نشان می‌دهند، در حالی که آن تصاویر واقعی نیستند، اما چون شناخت ما عمدتاً براساس نگاه ماست، آن‌ها را به سادگی باور می‌کنیم. شناخت این تصاویر و اعوجاجی که نسبت به واقعیت دارد، گام اول استکبارستیزی است.

سابقه تصویرگری‌های دروغین غرب

بحثی تاریخی هم در زمینه تصویرگری غرب وجود دارد که باید حتماً به آن توجه کنیم. شرق‌شناسان برای سالیان طولانی تصویری از شرق به غرب می‌بردند و تصویرهایی از غرب به شرق می‌آوردند. این تصویرها عموماً کلیشه‌ای و دروغین بودند و هدفمند طراحی شده بودند، مثال معروفی که می‌توان زد «مارکوپولو»، مستشرق و جهانگرد ایتالیایی است، در حالی که امروزه این بحث مطرح است که او حتی از شهرش هم بیرون نرفته بود چه برسد به اینکه جهانگرد باشد. در نتیجه همه آنچه به نام جهانگردی به او انتساب دارد، خیالبافی است. همچنین کتاب‌هایی در قرن چهارم میلادی درباره شرق نوشته شد، همین کتاب‌ها بعد از 400 سال، در غرب بازنشر شد و به عنوان وضعیت فعلی جوامع شرقی توصیف شد. طبیعتاً مخاطب با خود گفت که شرق چقدر عقب مانده است. یعنی انگار نه انگار آن جامعه شرقی که در این کتاب روایت شده تغییری داشته است!

غربی‌ها حتی نمی‌خواهند که ملل شرق تصویر درستی از گذشته خود به دست بیاورند. در دوره استعمارگری، انگلستان و فرانسه به شرق آمدند و آثار باستانی ما را بردند، شرط دسترسی ما به آثار ـ به خصوص آثار مکتوب ـ خودمان را گذشت زمان عنوان می‌کنند! یعنی مثلاً 100 سال باید بگذرد تا اجازه داشته باشیم به آثار مربوط به خودمان دسترسی داشته باشیم، این یعنی شرق را از گذشته تاریخی خود منقطع کنند. غربی‌ها از علم و دانش ما استفاده کردند و بعد، خود را به عنوان الگو به ما نشان دادند. بسیاری از امور را از خود ما الهام گرفته‌اند و با قالب دیگری به ما عرضه کرده‌اند، مثلاً دانشگاه، نخستین بار در جهان اسلام پدید آمد و لیسانسی که غربی‌ها به فارغ‌التحصیلان دانشگاه اعطا کردند، همان اجازه‌نامه‌ای بود که در دانشگاه‌های جهان اسلام به دانشجویان اعطا می‌شد. غربی‌ها گاهی دانشمندان مسلمان را هم نادیده می‌گیرند. مثلاً «ابن خلدون» چندین قرن پیش درباره علم مُدُن کتاب نوشته و به مباحث جامعه‌شناسی پرداخته است، اما اروپایی‌ها او را نادیده می‌گیرند و تاریخ جامعه‌شناسی را با اندیشمندان قرن نوزدهمی خود آغاز می‌کنند. گویی که اصلاً چند قرن پیش، ابن خلدونی نبوده و اقدامی نکرده است. نتیجه این است که تصویر کذایی از غرب به شرق داده شده که شرق عقب مانده و سنتی است؛ اما غرب پیشرو در علم و دانش است. این تصویرگری مقدمه استکبار است.

شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی/ آمار عجیب فروش کاج کریسمس در تهران!

رد پای استکبار در سبک زندگی

نکته دیگر این است که مبنای تمدن فکری غربی، یعنی آن چیزی که منجر به استکبار می‌شود، اصالت سود و لذت است، از نظر آن‌ها چیزی خوب است که منفعت مادی یا لذت داشته باشد، مبنا را این قرار می‌دهند و براساس آن برای مردم دنیا الگو می‌دهند. «سبک زندگی»سازی غربی اینگونه است که به شما الگو و ابزار می‌دهد، یعنی می‌گوید چگونه باش! معیارهایش را در یک منوی جذاب ارائه می‌کند، مثلاً با فضای مجازی. این که می‌گویم به معنای عدم استفاده از تلفن همراه و فضای مجازی نیست بلکه منظورم تبیین این است که بدانیم غرب از این فضای مجازی چه استفاده‌ای می‌کند و چه اهدافی را دنبال می‌کند. جهان فعلی غرب، در نگاه اندیشه‌ای خود، فردیت اولویت دارد و می‌بینید ابزاری مثل موبایل به شما می‌دهد که بیشتر درگیر فردیت باشید. در بحث فضای مجازی هم همه چیز را بر مبنای نظر فرد گذاشته‌اند، هر شخصی می‌تواند هر که را دلش می‌خواهد فالو، آنفالو یا حتی ریپورت کند، بدون اینکه لازم باشد به کسی پاسخ دهد. مطالعات گسترده‌ای انجام شده که نشان می‌دهد این ابزار موجب گسترش زندگی فردی و انفکاک از جامعه شده‌اند. پس گام دوم، دقت در سبک زندگی است. 

با تفکر انتقادی و حق‌جویی می‌توانیم گام اول و دوم را برداریم، این تجدید نظر باید در ساحت دانشگاهی و متفکران پدید آید. اخیراً آماری دیدم که در ایام کریسمس، 80 درصد کاج‌هایی که در تهران خریداری شده، توسط افراد غیرمسیحی بوده است. کلاً مگر چقدر مسیحی در ایران و تهران داریم؟ چند برابر تعداد مسیحی‌های کل کشور در ایام کریسمس کاج فروخته شده است، حالا تبعات محیط زیستی‌اش به کنار، تبعات فرهنگی خیلی مهمی دارد. این یعنی عده‌ای با ژست روشنفکری، دنبال سبک زندگی غربی هستند. این استعمار ذهنی مردم است که توسط استکبار انجام شده. غرب به‌واسطه دست بردن در سبک زندگی مردم، زمینه تسلط بر آن‌ها را فراهم می‌کند، یعنی استکبار سیاسی آن‌ها در امتداد استعمار ذهنی انجام می‌گیرد.

لزوم بازنگری همه‌جانبه در آنچه هر روز انجام می‌دهیم

به بازنگری کلی درباره فرهنگ و سنت خودمان لازم داریم تا ببینیم چه میزان از آن برگرفته از غرب و تا چه حد مربوط به خودمان است. آن‌هایی که از غرب کپی‌برداری می‌کنند، آنچنان طلب‌کارانه این کار را انجام می‌دهند که بقیه را پایین‌تر از خود می‌بینند و تحقیر می‌کنند، یعنی طیف غرب‌زده به لحاظ تعداد کم است اما به لحاظ بروز، چون اصرار دارد خود را ثابت کند، بیشتر خود را معرفی می‌کند. مثلاً اصرار دارند با سگ خود به خیابان بیایند، سگِ بیچاره حیوان خانگی نیست، اخیراً دیدم سگی بزرگ از نژاد آلمانی را در ماشین ام وی ام که خیلی کوچک است گذاشته بودند و سگِ بیچاره نمی‌توانست تکان بخورد. برای پز دادن یک‌سری افراد غرب‌زده، سگ بازیچه دست آن‌ها شده است. باید در مقابل مسائلی که در روز می‌بینیم، تفکر انتقادی داشته باشیم.  

ضرورت شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی

علاوه بر این، رفتارهای دینی خود را نیز باید به چالش بکشیم، نباید فکر کنیم اگر دیندار هستیم دیگر به تفکر انتقادی نسبت به خودمان نیاز نداریم، چون حتی ممکن است رفتار دینی ما هم گاهی کلیشه‌ای بوده و نیاز به اصلاح آن وجود داشته باشد. بسیار پیش‌ می‌آید که چیزی می‌بینیم و می‌شنویم اما بدون آگاهی، تبعیت می‌کنیم. همین الان نیاز داریم تا انتقاد درون‌دینی به حوزه‌های علمیه داشته باشیم. حوزه‌ها نسبت به مسائل روز واکنش به موقع ندارند، مردم باید مطالبه را انجام دهند اما نهادهای حوزوی و دینی هم باید در الگوهای اجتهادی خود تجدیدنظر داشته باشند. تفکر انتقادی یعنی با منطق فکری، هر چیزی را به چالش بکشیم و راحت قبول نکنیم. باید به این مهم برسیم که می‌خواهم کار درست انجام دهم، ولو اینکه هزینه‌اش را بپردازم.

انتهای پیام
captcha