تاکنون بسیار درباره لزوم استکبارستیزی، مقاومت در برابر زیادهخواهی سلطهگران و ماهیت گزارهای همچون «مرگ بر آمریکا»، از منظر دینی و منافع ملی خواندهایم و شنیدهایم؛ اما به راستی راه تحقق این اهداف را چگونه باید پی گرفت؟ آیا صرف تکرار لسانی «مرگ بر آمریکا» در اجتماعات کوچک و بزرگی که گاه و بیگاه به مناسبتهای مختلف در کشور برپا میشود، برای تحقق وظایف دینی یک مسلمان در برابر استکبار کافی است؟ آیا صرفاً بیان اینکه «مقاومت چیز خوب و استکبار چیز بدی است!»(چه اینکه بعضی سخنوران تریبونهای رسمی سالهاست چنین سخن میگویند!) منافع ملی کشور ما را در برابر هجمه همهجانبه دشمن تأمین و جامعه را مقاوم میکند؟ با این مقدمه با عطاالله بیگدلی، استاد حقوق دانشگاه امام صادق(ع) و پژوهشگر حوزه تمدن اسلامی و غربشناسی، به گفتوگو نشستیم.
بیگدلی در پاسخ به این سؤال که چه زمان میتوان شعار «مرگ بر آمریکا» را در زندگی روزمره به شکل عملی نشان داد؟ گفت: شعار «مرگ بر آمریکا» در طول سالیان گذشته سطوحی داشته است، انقلاب اسلامی فعلاً در مرحلهای از تمدنسازی و تاریخ خودش است که بیشتر سطح نظامی و سیاسی را در بر گرفته، یعنی نفی استعمار مستقیم آمریکا در حوزه نظامی و جلوگیری از دخالت مستقیم آمریکا در نظام سیاسی. هنوز به مرحلهای که آمریکا را در حوزههای دیگر نفی کنیم نرسیدهایم. اگر آرام آرام به لایههایی که نفی نسبت به نظام سلطه عمیقتر و همهجانبه باشد، به یکی از مهمترین وجوه، یعنی حوزه سبک زندگی میرسیم. حوزه سبک زندگی چند لایه دارد. لایه اول این است که با نظامهای اجتماعی مثل بانک، بورس و ... و ابزار تکنولوژی مثل اتومبیل، تلفن همراه و ...که شکل غربی دارند، مواجهه جدیدی داشته باشیم تا در ساخت حوزههای تمدنی مستقل شویم و مواردی مثل مد، لباس، معماری و همه چیزهایی که ابزار سبک زندگی را تشکیل میدهد، سر و سامان دهیم. همچنین سعی کنیم مواردی را که با فرهنگ ایرانی و اسلامی در تعارض است حذف کنیم.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) افزود: اینکه گفتم اولین لایه از استکبارستیزی در سبک زندگی است. در چند دهه آینده، تلاش جمهوری اسلامی برای رسیدن به این لایه از استکبارستیزی معطوف خواهد شد، یعنی استکبارستیزی از لایه سیاسی و نظامی، آرام آرام به سمت لایه اول سبک زندگی و حوزههای تمدنی حرکت خواهد کرد. امید دارم که اگر روحیه انقلابی و تمدنسازی در مردم ادامه داشته باشد، بعد از چند دهه تلاش وارد سطح جدیدی از تعارض شویم که دیگر مثل غربیها زندگی نکنیم، بلکه برای خود صورتی از تکنولوژی، معماری، شهرسازی، طب، لباس و ... را به دست آوریم و تشابه با زندگی غربی را کمتر کنیم. به نظرم ظرف 80 تا 90 سال آینده میتوانیم این هدف را محقق کنیم و شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر استکبار» را تحقق عینی بخشیم.
وی با اشاره به اینکه ملت ایران میتواند به استقلال در صورت و «ماده» دست پیدا کند، گفت: رهبر معظم انقلاب چندی پیش تأکید کردند که انشاءالله در ماده و معنا استکبار را شکست خواهیم داد، شاید این سؤال پیش بیاید که اگر برای تحقق پیروزی در «ماده»، به چند دهه آینده زمان نیاز داریم، پس چه زمانی پیروزی در «معنا» حاصل میشود؟ باید بگویم که مردم ایران در دوره پیروزی انقلاب اسلامی نسبت جدیدی با جهان پیدا کردند و تحول معنایی از همان زمان آغاز شد. مطالعه تاریخ تمدنها و تحولات اجتماعی نشان میدهد که این معنا در اوایل انقلابها نزد مردم حاضر است، اتفاقاً به شکل واضحتر و خالصتری هم نزد مردم حاضر است، این معنا بعد از مثلاً 50 سال یا 100 سال، آرام آرام به تفصیل میرسد و نسبتی که یک ملت با هستی پیدا کرده، به طور کامل فهم میشود و براساس آن کتاب نوشته میشود، نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ساخته میشود و ... همزمان با اینکه در حوزه ابزار، سبک زندگی و تمدنی پیشرفت حاصل میشود، معنا هم تجلی و تبلور بیشتری مییابد.
بیگدلی یادآوری کرد: معنا یعنی ارزشهای بنیادی که انسان برای حیات خود انتخاب کرده است، معنایی که انقلاب اسلامی برای حیات انسانها پدید آورد مواردی همچون اندیشه توحیدی، زندگی براساس قرب به خداوند، نپذیرفتن ظلم و استکبار و ... را دربرمیگیرد. این معنا در اوایل انقلاب شکل گرفت و بروز و ظهور اجمالی داشت، چرا که اگر شکل نمیگرفت، اساساً پیروزی انقلاب و بعد دفاع مقدس ممکن نمیشد. پس انسان جدید ظهور کرد و به لطف خداوند از دل تاریخ سر برآورد اما بروز و ظهور تفصیلی آن زمانبر است، زیرا تحولات ابتدا وارد لایه نظامی و نظام سیاسی میشود و سپس خود را در سبک زندگی نشان میدهد. استقرار ولایت فقیه نمونهای از تحول آشکار معنایی در نظام سیاسی بود اما باز هم به این معنا نیست که «معنا» به طور کامل در نظام سیاسی ما تجلی یافته باشد؛ بلکه همین نظام سیاسی هم در گذر زمان به سمت معنای مورد نظر، حرکت بیشتری خواهد کرد.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) در پاسخ به این سؤال که چه زمانی مردم میتوانند لذت استقلال و مقاومت در برابر استکبار را به طور کامل در زندگی فردی خود بچشند؟ گفت: لذت استکبارستیزی در بعد جمعی و فردی قابل توضیح است، در بعد جمعی در ایران، چیزی به نام «مردم» نداریم. البته در خیلی از کشورهای دنیا اینگونه است اما در ایران وضعیت حادتر است، زیرا جامعه ایران سه گروه است و ما هیچ وقت نمیتوانیم راجع به کل آنها حکمی صادر کنیم. گروه اول، حزباللهی و انقلابی هستند که نسبت معنایی جدید با جهان در آنها ایجاد شده است و فکر میکنم حدود 20 درصد جامعه را تشکیل میدهند. این گروه در کمال رضایت و شور و شوق هستند و چه دارا باشند و چه ندار به شوق استکبارستیزی زندگی میکنند. این افراد واقعاً معنای زندگی خود را از تقابل با آمریکا و نفی طاغوت و کفار میگیرند.
وی افزود: گروهی دیگر، که حدود پنج تا 10 درصد جامعه را تشکیل میدهند، گوششان تحت هر شرایطی نسبت به پیام تاریخی انقلاب اسلامی بسته است. این گروه هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی و زندگی دینی و الهی در تاریخ برقرار نکردهاند و طرفداران سکولارِ دنیای مدرن و آمریکا هستند. خیلی از آنها تمایل دارند که از ایران بروند. لذا اگر بتوانند، مهاجرت میکنند. برخی از آنها هم تعلقاتی به خانواده خود دارند و میمانند و سعی میکنند مبارزه کنند.
بیگدلی در ادامه تصریح کرد: گروه سوم، که حدود 60 تا 70 درصد جامعه را تشکیل میدهند، تودهای هستند که باید ببینیم چه چیزی به زندگی آنها معنا میدهد. اگر جان این گروه گرم شود، میتوانند به معنای واقعی کلمه استکبارستیز باشند و لذت آن را هم درک کنند. برای مثال شهادت حاج قاسم سلیمانی چنین کاری با این گروه کرد. لذا در برخی مواقع اتفاقاتی میافتد که این گروه خشنود میشوند و میتوانند لذت مقاومت را درک کنند؛ گاهی هم اتفاقاتی رخ میدهد که خشنود نمیشوند و جانشان گرم نمیشود. به خاطر همین، ثبات قدم در مسیر استکبارستیزی ندارند. برخی مواقع همراهی بسیار گستردهای با استکبارستیزی دارند، گاه صرفاً همراه نیستند و بعضی اوقات هم به کل مخالفت میکنند. رهبر ما به عنوان قوه عاقلهای که این کشور را مدیریت و هدایت میکند، با این گروه با مماشات کار را پیش برده و به توفیق الهی تاکنون موفق هم بوده است.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) در پایان گفت: مؤمنان از شکست هم لذت میبرند و هر اتفاقی بیفتد، آنها خشنود هستند. لذا دارا یا ندار بودن، در ایمان و ثبات قدمشان تأثیری ندارد، اما عموم مردم که ما باشیم و به آن مراتب نرسیدهایم حتماً باید پیروزی عینی را ببینیم تا در قلب فرد فرد ما لذت مقاومت و استکبارستیزی درک شود. اگر کارآمدیِ مقابله با استکبار و آمریکا و نتایج مثبت آن، یعنی امنیتِ بیشتر، اقتصادِ بهتر و ... در زندگی افراد لمس شود، حتماً در مسیر مبارزه با استکبار ثبات قدم بیشتری پیدا میکنند و لذت آن را هم میچشند. این گروه از افراد جامعه آستانه صبر دارند، یعنی اگر ببینند نتایج عینی اقتصادی و ... محقق نشده است، آستانه صبرشان تمام میشود. مثلاً وقتی آقای احمدینژاد، با سرعت استکبارستیزی میکرد، رأی دادن به آقای روحانی به این معنا بود که به یک مقدار استراحت نیاز داریم و فعلاً قصد ادامه دادن آن را نداریم، بلکه کمی مذاکره کنیم و ببینیم میتوان از تنشها کاست یا خیر. جامعه با انتخابهای سیاسی و حرفهای خود نشان میدهد که در هر برهه، آن آستانه صبر را داراست یا خیر.
انتهای پیام