همه روزه شاهد فعالیتهای متعدد قرآنی هستیم در حالی که توسعه چشمگیری در فرهنگ قرآنی جامعه نمیبینیم. این خبر را فقهیزاده، معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد و گفت: «فعالیتهای قرآنی گستردهای در سطح كشور انجام میشود، اما حس میكنیم این حجم از فعالیت كفاف نمیدهد و هدف اساسی همه این فعالیتها، كه توسعه چشمگیر فرهنگ قرآنی است، در حد مطلوب محقق نمیشود.»
سوالی که با شنیدن این خبر به ذهن متبادر میشود این است که مشکل اصلی این حجم عظیم از فعالیتهای قرآنی چیست که تاثیری ندارد و یا حداقل کم اثر است؟ و چرا با وجود دهها دستگاه و نهاد قرآنی از جمله آموزش و پرورش، صدا و سیما، وزارت ارشاد و ... و با هزینهکرد چند هزار میلیارد تومانی، خروجیها و دستاوردها اندک است؟ آیا مردم برای قرآن کم گذاشتهاند؟ آیا در این فعالیتها اخلاص وجود ندارد؟ آیا فعالیتها کلیشهای است؟ یا....؟
برخلاف تصور عموم مسئولان که مسئله اصلی را از این نواحی میدانند، یکی از اصلیترین مسائل، در بیتوجهی و به فراموشی سپردن این جمله حضرت امام(ره) است: «من به پشتوانه این مردم قیام میکنم». سالهاست که مردم از چشم مسئولان افتادهاند و در نتیجه آرام آرام پشتوانه مردمی فعالیتهای قرآنی نیز هر روز کمرنگتر شده است. درحالی که یکی از رسانههای مهمی که خصوصا در جامعه ما وجود دارد ولی از ظرفیت آن غافل هستیم شبکه ارتباطی مردم با یکدیگر است. در صورت فعال کردن این رسانه زمینه مناسبی برای اکثر کارهای فرهنگی ایجاد میشود. این مقاله به تبیین این موضوع میپردازد.
ابتدا بهتر است به بررسی اجمالی تجربههای موفق و مؤثر فرهنگی کشور بپردازیم. تجربه انقلاب اسلامی، تجربه هیئات عزاداری، نهضت سوادآموزی، تجربه بستن کمربند ایمنی و حتی تجربه فرزند کمتر زندگی بهتر را به یاد بیاورید. عناصر مشترک این فعالیتها که موجب اثربخشی و نتیجهبخشی آنها بوده است، چیست؟
در تجربه انقلاب اسلامی چند مولفه اساسی وجود داشت که موجب تغییر حکومت شد. مهمترین مولفه، باور و اعتقاد عمیق امام به نیروی مردم بود. آنجا که میگفت: «مردم رهبرند» و «من به پشتوانه این مردم قیام میکنم.» در نگاه امام آنجا که به مردم آگاهی و میدان عمل داده شود راه درست را انتخاب کرده و صحنه موجود را به بهترین نحو ممکن پیش میبرند.
مقام معظم رهبری در این رابطه میفرمایند: «نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت. بعضی این ملت را با ایمان نمیدانستند، بعضی دارای صداقت نمیدانستند، بعضی به نیرو و به وفای آنها شك میكردند اما امام در سال ۱۳۴۱ در همین شهر قم، آن وقتی كه هنوز هیچ خبری از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحرای قم را از جمعیت پر میكنند؛ لبیك میگویند. نگاه او به مردم، یك چنین نگاهی بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر با ارزشِ اكسیرگونهای كه مسها را طلا میكند، این را در جان و دل مردم كشف كرد و آن را به كار گرفت. لذا با این موانع بزرگی كه در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد... او با دل مردم تماس برقرار كرد و مردم به صحنه آمدند و این حركت عظیم اتفاق افتاد.»
از طرف دیگر ارتباط مردم با یکدیگر و خطگیری فکری از مرجعیت امام باعث شده بود همه افرادی که دغدغه بیشتری داشته هماهنگ و متحد باهم شروع به گسترش اندیشههای اسلام ناب و فعالیتهای انقلابی کنند. نتیجه هماهنگی این افراد دغدغهمند، جوشش مردم بود. بهگونهای که اکثریت جامعه برای اصلاح محیط پیرامونی خویش تلاش میکردند. گاهی با انتشار مقاله یا نوارهای صوتی و... و گاه با تبیین کلامی مسائل در عرصههای مختلف زندگی.
در نهضت سوادآموزی نیز امام اکثر مردمی که دارای سواد بودند، مخاطب قرار داده و فرمودند هر فرد باسواد به افراد بیسواد اطراف خود، سواد بیاموزد. در هیئت نیز این حضور و فعالیت عموم مردم به وضوح مشخص است آنجا که خود همین مردم هیئات متعدد کوچک و بزرگ تشکیل داده و با همین جریان مردمی آن را اداره میکنند.
میتوان گفت عنصر اصلی این تحولات، مردمی بودن فعالیتهاست و بستر اصلی فعالیتهای فرهنگی بستری مردمی است بهسان مویرگهایی که در همه جای بدن، حضور و ظهور فعالانه داشته باشند تا معارف ناب انقلاب را به بافتهای مختلف جامعه برسانند. آنچه در این فعالیتها پررنگ است و به نظر میرسد عامل مردمی شدن اینگونه فعالیتهاست سه مولفه است: اولا نوع فعالیت به گونهای تعریف شده است که بسیاری از افراد در دایره مخاطبان آن قرار بگیرند، ثانیا فعالیت تعریف شده، شخصی نیست بلکه در محیط پیرامون اثرگذار است و ثالثا هر فردی که در این صحنه نقش ایفا میکند خود را در یک جریان عظیم و ملی مؤثر میبیند. در واقع هماهنگی ملی به مخاطب هویت میدهد به گونهای که در ایجاد این جریان عظیم او نیز مؤثر است. به نظر میرسد این سه مولفه اساسی برای مردمی شدن فعالیتهاست.
اساسا هدف فعالیتهای فرهنگی باید به میدان آوردن مردم باشد نه منفعل نگهداشتن و مخاطب قراردادن صرف مردم. در بیان مقام معظم رهبری نیز این مسئله کاملا آشکار است:
«مسئله تبلیغ اسلامی عبارت است از تفاهم با مردم؛ ذهنها را به سمت یک هدف عالی و والایی متوجّه کردن؛ و اثر تفاهم این است که مردم برای انجام کارهای اساسی و خیر، خودشان مسئولانه وارد میدان میشوند؛» در این جهانبینی، اساسا مسئله تبليغ در اسلام، «به ميدان آوردن و حفظ مردم در مقام مسئوليت» است.
در واقع برای انجام یک کاری به عظمت و گستردگی فرهنگسازی و در امتداد آن تمدنسازی به نیروی عظیم و بزرگی نیاز است که با یک یا دو نهاد و سازمان حکومتی تامین نمیشود. چنانچه مقام معظم رهبری در رابطه با بیانیه گام دوم در جمع دانشجویان نیز به این نکته اشاره میکنند: «ما یک حرکت عمومی به سمت آن چشماندازی که باید به آن برسیم نیاز داریم؛ باید یک حرکت عمومی در کشور راه بیفتد. البته این حرکت وجود دارد منتها بایستی انضباط پیدا کند. سرعت پیدا کند و پیشرفتش به سمت آن چشمانداز محسوس باشد. این حرکت طبعا با محوریت جوان متعهد است.»
پس برای رشد فرهنگ مردم نیاز به توان و انرژی عظیمی است که این توان عظیم تنها با کمک عموم مردم فراهم میشود و این تصوری غلط است که صرفا با توان سازمانها میتوان فرهنگ جامعه را رشد داد. آنچه که به نظر میرسد در فضای فرهنگی جامعه امروز ما و به تبع آن در فعالیتهای قرآنی وجود ندارد، بستر مناسب فرهنگسازی و درک درست از فرآیند فرهنگسازی است. در نگاه نادرست فعلی به فرهنگسازی، فرهنگ شبیه یارانه و بستههای اقتصادی دیده میشود و با تزریق مستقیم بستههای فرهنگی به اقشار جامعه، فهم و رشد فرهنگی انتظار میرود. انگار با زدن کلیدی میتوان فرهنگ جامعه را اصلاح کرد! در حالی که رشد روح و فکر انسان پدیدههای بسیار ظریف و پیچیده است که نیازمند برنامهریزی و طراحیای دقیق و لطیف است. لذا برای تحقق فرهنگسازی ملی لازم است مسئولان و برنامهریزان، با نگاه درست به فرهنگ و فعالیت فرهنگی به جای مخاطب قرار دادن مردم بیشتر درصدد آوردن مردم به میدان عمل و پشتیبانی از آنها باشند.
اما متاسفانه در جامعه فعلی ما، عموم نیروهای مومن کمکم از صحنه فعالیتها خارج شدهاند و علاوه بر آن مدتی است که در حال ایجاد حصاری به دور خود هستند. ایجاد شبکههایی تلویزیونی مخصوص نیروهای مومن، ایجاد شهرکهایی اختصاصی، کافهها و رستورانها، مراکز خرید و کتابفروشیهای ویژه مذهبیون، مدارس و مهدکودکهای مذهبی تنها بخشی از این حصار کشیدن به دور خود است. امروز دیگر عموم مومنین در شبکههایی که خود شکل دادهاند و عموما افرادی از جنس خودشان در آن هستند، زیست میکنند، و هر روز حلقه ارتباطی خود را تنگتر کرده و از بطن جامعه دورتر میشوند. اگر جامعه را مانند یک بدن مدلسازی کنیم این حالت مانند آن است که رگهای اصلی بدن را به هم گره بزنیم و هیچ شبکه مویرگی برای رساندن خون از قلب به بافتهای مختلف بدن نداشته باشیم و توقع داشته باشیم که سیستم خونرسانی این بدن به طور صحیح کار کند! در حالی که این مویرگهای بدن هستند که با شناخت دقیق نیازهای بافتهای بدن، مواد لازم را از خون به آنها رسانده و موجب عملکرد صحیح بافت میشوند. و در صورت حذف این مویرگها طبیعی است که خون به بافت جامعه نمیرسد و شاهد عملکرد صحیحی از هر بافت نیستیم.
اکثر افراد پرشور و دغدغهمند انقلابی جامعه نیز چون محتوای درست و سریع بدستشان نمیرسد و از آن مهمتر چون سواد تبلیغ ندارند عموما در صحنه جامعه ساکت و نظارهگر اتفاقات موجودند و بیشتر مخاطب صرف و حلقه آخر فعالیتهای فرهنگی و مصرفکننده پیام تلقی میشوند و در موضع انفعال قرار میگیرند و نقشی که این طیف به عنوان فرستنده و حتی تولیدکننده پیام میتوانند داشته باشند مورد غفلت واقع میشود. همین عامل باعث شده است عموم مردم از معارف و محتواهای انقلابی کمبهره باشند و فقط در مواقع خاصی مانند همایشها و... حجم زیادی از کتابها و اطلاعات در قالب پکهای محتوایی بدستشان برسد (که البته عموما دست نخورده باقی میمانند)، مانند اینکه بافتهای مختلف بدن را هر از چندگاهی به صورت مستقیم به شاهرگ آئورت وصل کنیم!
در فضای قرآنی جامعه نیز، فعالیتهای قرآنی غالبا بر محور ارائه تفاسیر و محتواهای قرآنی به مردم بوده است و کمتر شاهد فعالیتهایی از جنس یاد دادن روش فهم به مردم و بسترسازی برای گسترش فهم قرآن توسط خود مردم و استفاده از ظرفیت مردم برای گسترش قرآن در جامعه بودهایم.
شاهد این مدعا افول جلسات و برنامههای خانگی قرآن نسبت به 20-30 سال گذشته است تا آنجایی که در سال گذشته خود رهبر انقلاب نیز از مسئولان، احیای جلسات خانگی قرآن را درخواست کردند: «یکی از کارهایی که خیلی مهم است، عبارت است از اینکه ما دورههای قرآن را، جلسات قرآن را زیاد کنیم... بعضی از عادتهای خوب وجود داشت که حالا به خاطر تلویزیون قرآن و رادیوی تلاوت و مانند اینها که داریم، یک خردهای عقب افتاده که بایستی جبران شود. یکی همین دورههای خانگیِ قرآن بود.»(98/02/16)
همچنین در این فضا نیز حصارکشیها بسیار متعدد است و عدهای که صدای خوشی داشته جامعه قرآنی را منحصر در خود دانسته و یا عدهای دیگر که سالهاست پستهای مدیریت قرآنی کشور را برعهده داشتهاند و خروجی فعالیتهایشان مشخص نیست خود را جامعه قرآنی میدانند و هر روز به دنبال ایجاد فضایی برای تقدیر از خود هستند و یا عدهای که صرفا حافظهای قوی داشتهاند خود را تنها قرآنیان جامعه میدانند و به این نحو دایره افراد قرآنی را تنگتر کرده و عموم مردم را از این دایره خارج کردهاند که نتیجه این امر آن است که میبینیم افراد برای ارتباط با قرآن خود را آماده و شایسته نمیبینند و در صحنه قرآنی کشور هیچ کنش مؤثری ندارند. چه باید کرد؟
فرهنگسازی آن هم در جامعه ایران کاری است بسیار بزرگ و بخش مهمی از چشماندازی است که در پیش روی ایران اسلامی است. لذا برای چنین امر بزرگ و مهمی نمیتوان صرفا با نیروی مبلغان و فعالان فرهنگی که اکثرا سازمانی هستند فرهنگ جامعه را پیش برد! برای تصحیح این تصور غلط باید اولا ابعاد مسئله فرهنگ جامعه را دقیق بشناسیم و بزرگی آن را ادراک کنیم و ثانیا نیروی مردم را درست شناخته و به دنبال راهی برای به میدان آوردن توان عظیم مردمی باشیم و بتوانیم این ظرفیت را در راستای درست، فعال کنیم.
لذا اصلیترین بستر لازم برای کار فرهنگی، مردمیسازی فعالیتها و فعال کردن افراد انقلابی جامعه در نقش مویرگهای این سیستم است. باید بستری از جنس مردم شکل گیرد که خود بتواند فرهنگ جامعه را مدیریت کند تا کمتر فرهنگمان با پیامهای باطل غربی دستخوش تغییر شود. بستری ارتباطی و شبکهای عمیق و گسترده بین مردم که با استعداد و ظرفیت و فهم خود، عرصه فرهنگی کشور را جلو ببرند و با محیط اطراف خود و بطن جامعه اندیشههای ناب توحیدی و ... رد و بدل کنند. البته نباید به بهانه مردمیسازی از ظرفیتهای حاکمیتی غافل شد، بلکه این ظرفیتها باید در خدمت فعالیتهای مردمی قرار گیرند. در واقع نقش سازمانها و نهادهای حاکمیتی در این صحنه، پشتیبانی و ساخت این بستر مردمی خواهد بود. برای فعال کردن جبهه فرهنگی انقلاب نیز باید دنبال راهکاری بود که سه مولفه داشته باشد، اولاً همه یا اکثریت جریان انقلاب بتوانند آن را انجام بدهند یعنی عموم افراد را در بربگیرد، ثانیا تاثیرگذار باشد و ثالثا هماهنگ و ملی باشد.
شاید هماهنگی ظرفیتهای تبلیغی یکی از این بسترهای خوب در فضای قرآنی کشور باشد. چنانکه در بیانات رهبری نیز به این مهم اشاره شده است: «من وقتی میبینم در تلویزیون این کاری که در ماه رمضانها در مشهد و قم و در خیلی از شهرهای دیگر راه افتاده است که جمع میشوند داخل صحن و یک جزء از قرآن را میخوانند، همه گوش میکنند، واقعاً لذّت میبرم -که از قم هم این کار شروع شد، دیگران هم یاد گرفتند- خیلی کار خوبی است. این بایستی در مساجد مختلف در طول سال -نه فقط در ماه رمضان- تکرار شود.» (98/02/16)
و این مهم، نیازمند فهم دستگاههای حکومتی برای ایجاد زیرساختهای لازم مانند ایجاد فضای تبلیغی و رغبتآور، تسهیلگر و پشتیبانیکننده به منظور ایجاد بستری برای فعالیتهای قرآنی مردمی است.
فاطمه فرزانگان، پژوهشگر قرآنی
انتهای پیام