به گزارش ایکنا، برنامه تلویزیونی «سوره»، شب گذشته، 22 اردیبهشتماه، پخش شد و در این برنامه آیتالله سیدعلیاصغر هاشمی علیا به بحث درباره «دعا و آداب آن» پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
دعا، خواندن و از خدا خواستن است و واجب است که انسان مؤمن دعا کند. دعا برکات بسیاری دارد و وجوبش هم عقلی و هم شرعی است. دنیا دار بلاست. اگر بلاهایی که انسان دارد، امکان دفعش را داشته باشد، واجب میشود که آنها را دفع کند. در بدن و زندگی انسان اگر بلایی بود که هست، باید آن را دفع کرد. این بلا برای مؤمن بلای ویژهای است و اگر بشود آن را دفع کرد، عقلاً این کار واجب است. کسی که بیمار است با وجود طبیب باید بدنش را حفظ کند. اگر در این عالم بلا بود، دفع بلا هم امکان دارد.
وقتی که این طور شد، آدمی که بلا، مرض و غصه دارد، چون همه امور دست خداست، باید از او بخواهد، چه اینکه خداوند میتواند سببیت امور را هم بگیرد. خدا مسببالاسباب است و خدا به این شمشیر این سبب را داد که ببرد، اما ابراهیم خلیل نتوانست با آن، گردن اسماعیل را ببرد، اما در مورد امام حسین(ع) مسئله متفاوت شد. یا مثلاً حضرت ابراهیم(ع) در آتش افتاد، اما آتش نسوخت. لذا همهچیز دست خدا است، ولی ما در خانه غیر خدا رفتیم و به همین میزان بلاهای ما نیز سنگین شده است.
دلیل شرعی دعا نیز از آیات، روایات و عمل انبیاء و اولیاء به دست میآید. فرمود: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ»؛ یعنی بدون دعا شما چه وزنی نزد خدا دارید؟ وزن شما به دعای شماست و اگر انسان دعا نکند، اصلاً وزنی نزد خدا ندارد. چون خدا نمیخواهد ما در بلاها باشیم و راهی قرار داد که راهش دعاست. دعاهایی که میخوانیم درخواست از خداست و میشود همه امراض و ظلمها را با دعا برطرف کرد. همچنین از کار خدا هم باید به خدا پناه برد.
فرمود: «وَ لا يُنْجِي مِنْ سَخَطِكَ إِلا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ» خدا اگر لطفش را از من برداشت، باید به او پناه ببرم؛ یعنی اگر خدا از بنده ناراضی بود و خواست عذابش کند، باز هم او باید به در خانه خدا برود. فرمود: «لا ملجأ و لا منجى منك إلا إليك» پناه و نجاتی نیست از تو، الا به خودت؛ یعنی اگر خدا با من قهر کرد، نمیشود به در خانه غیرخدا رفت.
همچنین چون ماه رمضان درهای رحمت الهی باز است، یک ویژگی دارد و یکی از بهترین زمانها برای اجابت دعا ماه رمضان و شب قدر است و بالاتر از شب قدر نداریم، اما دعا هم آداب بسیار زیادی دارد. از جمله اصرار در دعاست. در روایت دارد که خدا دوست ندارد مؤمن از مؤمنی اصرار کند و چیزی را بخواهد؛ یعنی خدا الحاح از غیر را دوست ندارد، اما الحاح از خودش را دوست دارد.
خدا در عین حال که همه چیز آدم را قبل از همهچیز میداند، اما دوست دارد خوانده شود و انسان باید همواره دعا کند؛ لذا یکی از آداب دعا این است که الحاح و اصرار کند. ممکن است حاجتش الان برآورده نشود، اما خدا به او بعداً میدهد و ذخیره آخرتش میشود. قرآن میفرماید که بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. دعاهای ما دعا نیست، چون ما دعا میکنیم، اما به دوست و پدر و مادر و ... هم اعتماد میکنیم.
انسان فقط باید خدا را بخواند و اگر در عین حال به پدرش هم امید داشت، این میشود شرک. برگی از درخت بدون اذن الهی نمیافتد. ظالم نیز با اذن الهی ظلم میکند، لذا میگوید که اصرار کن، اما به شرط اینکه دعایت این طور باشد که بدانی فقط خدا باید گرهها را باز کند. همه فقیر هستند، جز خدا که غنی است و فرمود: «انت الغنی و انا الفقیر».
همچنین انسان باید به صورت فردی و اجتماعی دعا کند. علاوه بر این، دعا باید تعمیم داشته باشد و انسان برای دیگران هم دعا کند، نه اینکه فقط خودش را مورد توجه داشته باشد. علامه طباطبایی میگفت که تا حالا برای خودم دعایی نکردم. در روایت فرمود با خوف و خشیت دعا کنید و اگر انسان با خدا صمیمی شد؛ یعنی باید به خاک بیفتد. قبل از دعا و بعد از آن صفات خدا و صلوات را داشته باشد و اعتراف به گناه کند که این کار رقت قلب میآورد.
دعا انقطاع الی الله است و انقطاع یعنی دیگر به کسی توجه نکنیم و مطمئن باشیم که گره فقط به دست خدا باز میشود. تا انسان از دیگران قطع امید نکند، یک نوع شرک خفی در وجودش قرار دارد؛ یعنی انسان او را مؤثر میداند، اما خداست که به دل پدر و مادر میاندازد که برای فرزند کاری کنند. همه محبتها از جانب خداست و لذا این را باید انسان داشته باشد و همچنین گریه و تضرع بکند. در روایت دارد که بین بهشت و آتش، عقبهای است که از آن فقط اهل گریه میگذرند.
انتهای پیام