کد خبر: 3912622
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۱

بررسی جاودانگی نفس و نسبت آن با سعادت در فصلنامه «حکمت و فلسفه»

پنجاه و نهمین شماره از فصلنامه حکمت و فلسفه، به صاحب امتیازی دانشگاه علامه طباطبایی با مقالات فلسفی از جمله «بررسی جاودانگی نفس و نسبت آن با سعادت از نظر اسپینوزا در مقایسه با دیدگاه ملاصدرا» و «خاستگاه ضرورت فلسفی از دیدگاه علامه طباطبائی و تفاوت آن با صدرالمتالهین» به زیور طبع آراسته شد.

به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه حکمت و فلسفه، مقالات فلسفی از جمله «گذار از خلیج ناپیمودنی میان قلمرو طبیعت و قلمرو اخلاق؛ معنا و نحوه تحقق آن در زیباشناسی کانت»، «خاستگاه ضرورت فلسفی از دیدگاه علامه طباطبائی و تفاوت آن با صدرالمتالهین»، «بررسی مبانی و ابعادی از الهیات ایدئالیستی جوسایا رویس»، «بررسی جاودانگی نفس و نسبت آن با سعادت از نظر اسپینوزا در مقایسه با دیدگاه ملاصدرا» و «مبانی معرفت شناختی عشق از دیدگاه افلاطون و مولوی با تکیه بر محاورات ضیافت، فایدروس، ثئای تتوس و دیوان شمس» منتشر شده است.

بررسی جاودانگی نفس و نسبت آن با سعادت از نظر اسپینوزا و ملاصدرا

نویسنده مقاله «بررسی جاودانگی نفس و نسبت آن با سعادت از نظر اسپینوزا در مقایسه با دیدگاه ملاصدرا» در طلیعه نوشتار خود آورده است: مسئلۀ «جاودانگی» را (به‌عنوان یک امر فطری) می‌توان از ابعاد مختلف وحیانی، عرفانی، عقلی و فلسفی مورد پژوهش قرارداد. در این مقاله، ازمنظر فلسفی به بررسی انتقادی نفس‌شناسی و جاودانگی در اندیشه باروخ اسپینوزا با تکیه ‌بر مبانی حکمت متعالیه پرداخته‌شده است. اسپینوزا همچون صدرالمتألهین معتقد به خلود و بقای نفس است؛ با این تفاوت که از یک‌سو منکر جوهریت نفس است و ازسوی دیگر قائل به شمول‌ناپذیری و اکتسابی‌بودن جاودانگی است. بنابراین حصول جاودانگی نزد اسپینوزا، متوقف بر احراز شرایط و رفع موانع است. براین اساس، تنها نفوسی به تجربه ابدیت نائل می‌شوند که شرایط لازم جاودانگی را در خود ایجاد کنند. ملاصدرا اما طبق مبانی خود معتقد است که جاودانگی یک امر تکوینی و ذاتی برای نفس بوده و درنتیجه همه افراد را در برمی‌گیرد. استنباط و تبیین عوامل حصول جاودانگی و نسبت آن باسعادت انسان در اندیشۀ اسپینوزا، در مقایسه با دیدگاه صدرالمتألهین، از مباحث مهم این نوشتار است. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی با رویکرد انتقادی است.

ضرورت فلسفی از دیدگاه علامه طباطبائی و صدرالمتالهین

نویسنده مقاله «خاستگاه ضرورت فلسفی از دیدگاه علامه طباطبائی و تفاوت آن با صدرالمتالهین» در طلیعه نوشتار خود آورده است: تردیدی نیست که هم صدرالمتألهین و هم علامه به ضرورت فلسفی در خارج قایل هستند و فلسفه خویش را با ضرورت آغاز می‌کنند. اساساً ضرورت، اصل و مبنای جمیع موجودات و حقایق در عالم خارج است بلکه عین خارجیّت اشیاء است. موجودی که سهمی از ضرورت ندارد سهمی از خارجیّت و واقعیّت نیز ندارد. اما اختلاف صدرالمتألهین و علامه بدین‌جا بر می‌گردد که منشأ این ضرورت چیست و از کجا نشأت گرفته است؟ هر کدام از این‌دو فیلسوف ضرورت را از یک شیئی انتزاع می‌کنند. صدرالمتألهین ملاک ضرورت را از وجود و علامه از اصل واقعیت اشیاء می‌گیرد. به عبارت دیگر مبنای ضرورت فلسفی اشیاء نزد صدرالمتألهین وجود و نزد علامه اصل واقعیّت است. صدرالمتألهین فلسفه را با وجود شروع می‌کند و علامه با اصل واقعیّت اشیاء آغاز می‌کند. در این مقاله نخست پیرامون این موضوع می‌پردازیم که فرق منشأ انتزاع ضرورت فلسفی نزد صدرالمتالهین و علامه از کجا نشأت گرفته و سپس چه ثمرات و آثار عینی و فلسفی بر این دو نظر مترتّب می‌‌شود و هدف ما در این مقاله آن ‌است که اختلافات میان این‌دو نظر را به تفصیل و جزئیات مطرح کنیم.

انتهای پیام
captcha